رفتن به محتوای اصلی

به یاد و خاطره« میر جعفر پیشه وری » مبارز پی گیر راه آزادی
08.07.2023 - 00:32

 

به یاد و خاطره « میرجعفر پیشه وری » مبارز پی گیر راه آزادی

هرساله تیرماه یادآور درگذشت شخصیتی است که در تاریخ سیاسی آذربایجان و ایران جایگاه ویژه ای دارد، در صبحگاه بیستم تیرماه سال 1326 زنده یاد پیشه وری در یک حادثه رانندگی و برخورد ماشین به جدول کنار جاده  در برگشت از یک اردوگاه پناهجویان زخمی و سپس در بیمارستان درگذشت، دررابطه با این روز شوم غرض ورزی ها، مخدوش سازی ها و داستان سرایی های فراوانی شده است که با واقعیت همخوانی ندارد، پیشه وری شخصیتی بود که دوست و گاهی دشمن هم آزاد اندیشی، توانایی قلم ، روزنامه نگاری و سیاست ورزی ایشان را می ستودند و کینه شخصی به وی نداشتند. تنها مرتجعین، مستبدین و استثمارگران که با هرگونه تغییر و تحول مخالفت می کردند از وی کینه به دل داشتند تا سال ها آن را به شیوه های گوناگون با اتهام زنی و دروغ پردازی ادامه دادند. پیشه وری فرزند آذربایجان و دوستدار کرامت و آزادی انسان بود که در یکی از روستا های خلخال ( سید لر زیوسی، زاویه سیدات ) چشم به جهان گشود، پدرش میرجواد و پدر بزرگش میر یحیی مرد خردمندی بود، میر جعفر نخستین آموزه های خود را از پدر بزرگ آموخت، دو برادر به نام های میر خلیل ( پزشگ ) در باکو و میر سلیم ( مهندس ) در لنینگراد داشت و خواهرش صغرا خانم هم در باکو زندگی می کرد.

سال های نخستین و دوران کودکی پیشه وری به سختی و دشواری گذشت زیرا کشور با بحران عمیق اقتصادی روبرو بود و قحطی و گرسنگی از یک سو و ظلم و ستم مالکان و دستجات راهزنان از سوی دیگر بر دشواری های اقتصادی و اجتماعی می افزود. در این سال ها نغمه های مشروطه خواهی از سوی روشفکران و فعالان اجتماعی و اقتصادی از تبریز و شهر های دیگر آذربایجان به گوش می رسید. میرجواد، پدر پیشه وری برای نجات خانواده از بحران اقتصادی و گرسنگی مانند هزاران آذربایجانی دیگر راه قفقاز را در پیش گرفت ( 1284 ) آنان در « بولبوله » از توابع « آبشوران » ساکن شدند و پیشه وری به تحصیل خود ادامه داد، ولی از همان دوران کودکی و نوجوانی ناظر بر زندگی رقت بار و دشوار کارگران، تهیدستان و فرودستان جامعه بویژه کارگران مهاجر بود که گاهی هنگام کار و تلاش در سوانح کاری جان می باختند، از آن رو کلمه حق و عدالت از همان دوران در مغزش و جانش نقش بست و هرگز رهایش نکرد. برای چاره جویی همواره کنجکاو بود و کتابخانه گردی می کرد تا آموزه های خود را افزایش دهد ، در این سال ها به سیاست، ادبیات، تاریخ و فلسفه علاقه مند شد، یکی از ویژگی های پیشه وری آن بود که آموخته های خود را با دیگران در میان می گذاشت و به آنان می آموخت. خواهرش « صغرا خانم » در این باره می گوید: میرجعفر با پول اندک که از معلمی بدست می آورد دو اتاق در « خیردالان » اجاره کرد تا به کودکان بی بضاعت کارگران ایرانی بصورت رایگان درس بدهد و تا سه سال ادامه داد.در این میان رخداد های روسیه و فعالیت سوسیال دمکرات ها را به دقت زیر نظر داشت و تحت تاثیر آن بود.در این سال ها به روزنامه نگاری و نوشتن هم روی آورد و مسائل مهم کارگری را زیر ذره بین قرار داد..روند جنگ جهانی و جنبش انقلابی روسیه را به دقت مورد بررسی قرار می داد، و به شدت تحت تاثیر آن رخداد های مهم اجتماعی و فعالیت های حزبی قرار می گرفت.

در حزب مساوات « محمد امین رسول زاده » شرکت کرد و در روزنامه « آچیق سوز » ارگان حزب مطلب می نوشت ولی در نشست های حزب دمکرات ایران شعبه قفقاز شرکت می کرد تا جائیکه به یکی از افراد فعال حزب دمکرات در آمد و در سال 1297 به نوشتن در روزنامه « آذربایجان جزء لاینفک ایران » ارگان حزب دمکرات پرداخت، در مقالاتش که رفته رفته تند تر و گزنده تر می شد، خواستار مبارزه با امپریالیسم انگلیس و ارتجاع منطقه بود. در همه این مدت لحظه ای از زادگاه خودش غافل نبود و رنج و عذاب مردم را در این سو فراموش نمی کرد، از آن رو در جستجوی تشکیلاتی بود که بتواند به یاری آنان بشتابد، در این راستا در سال 1298 به حزب « عدالت » پیوست و به نگارش مقالات خود در روزنامه « حریت » ارگان رسمی حزب پرداخت و سردبیری آن را بعهده گرفت.میر جعفر جوان لحظه ای از کنکاش باز نماند و این آموزش و نگارش را تا حاکمیت بلشویسم در آذربایجان ادامه داد.

انقلاب روسیه در منطقه و جهان تاثیر گذار بود، ارتجاع و استبداد و استثمارگران را به وحشت می انداخت و نوید بخش جنبش ها می شد که در آنسوی مرز ها در مساحت وسیع روسیه اتفاق می افتاد از جمله در شمال ایران جنبش جمهوری دمکراتیک گیلان به رهبری « میرزا کوچک خان » به پیروزی هایی دست یافت. پیشه وری همراه با چند تن از رفقای خود در سال 1299 عازم منطقه شدند تا جنبش گیلان را یاری دهند.پیشه وری با قبول وظیفه در جنبش گیلان بعنوان وزیر انتخاب شد ولی دل در گرو رهایی ایران و آذربایجان داشت، در این راستا حزب کمونیست ایران را همرا با چند تن از رفقای خود سازمان دهی کرد و در اولین کنگره آن در بندر انزلی به عضویت آن پذیرفته می شود، در کنگره سوم حزب که در تبریز برگزار می شود به دبیر کمیته مرکزی ارتقاء می یابد ولی در همه این مدت از آموزش غافل نمی ماند که ضرورت تاریخی جامعه استبداد زده و ارتجاع بود و این بار روزنامه « حقیقت » ارگان حزب را منتشر می کند.ولی بعد از مدت کوتاهی فعالیت حزب و ارگان آن توقبف می شود در روزنامه حقیقت مقالات تند خود را با نام مستعار « پرویز » می نوشت، ولی سبک نوشتاری مشخصی داشت که برای مقامات امنیتی شناخته شده بود. بعد از بسته شدن حقیقت بار دیگر به باکو رفت تا به شغل آموزگاری خود ادامه دهد ولی با توجه به شرایط کشور و خواست همسرش به ایران برگشت، مدتی در شمال ( بابل ) زندگی کرد و در نهایت در سال 1306 به تهران نقل مکان کرد و مدیریت کتابفروشی « فروردین » را بعهده گرفت تا دستگیری و پیگرد مداوم به آن کار ادامه داد. د

پیشه وری عاشق روزنامه نگاری بود و در نوشتار خود از آزادی به شیوه های گوناگون دفاع می کرد با تعطیل شدن روزنامه حقیقت به شهر های گوناگون از جمله اصفهان رفت تا از نظر ها پنهان شود و به کار مطبوعاتی خود ادامه دهد ولی پلیس و مقامات امنیتی رهایش نمی کردند، در این دوره مجبور شد به فعالیت های زیر زمینی و مخفی روی اورد و همراه با رفقایش شب نامه و اعلامیه منتشر نماید.پیشه وری در 50 سالگی خود می نویسد: 30 سال از این پنجاه سال را در مبارزه سیاسی و یا در زندان ها گذراندم، اکنون خود را همان مستخدم زحمتکشی می دانم که در مدرسه خدمت می کرد و من برای همان طبقه می نویسم. در سال 1309 توقیف شدم، 8 سال در زندان قصر ماندم آنها می خواستند من را به مرگ تدریجی نابود کنند، در سال 1319 به کاشان تبعید شدم و 20 روز بعد از شهریور 1320 از زندان رهایی یافتم. ( پیشه وری چندین سال بلاتکلیف در زندان ماند زیرا پیش از قانون سیاه 1310 که به ابتکار علی اکبر داور تهیه شده بود و همه رهبران و افراد چپگرا به جرم اقدام علیه امنیت کشور دستگیر می شدند، گرفتار خشم امنیتی ها شده بود، در سال 1318 به اتهام قبول و تبلیغ مرام اشتراکی به 10 سال زندان محکوم شد ) .

پیشه وری در زندان با تعدادی از جوانان که بجرم مرام اشتراکی دستگیر شده بودند آشنا می شود، تعدادی از این جوانان از خانواده های شهری و مرفه و برخی هم تحصیل کرده اروپا بودند، از این رو دیدگاه و نگرش متفاوتی نسبت به جامعه و حتی شیوه مبارزه، با پیشه وری داشتند، تعدادی از این جوانان بعد از شهریور 1320 با نام گروه 53 نفر حزب توده ایران را تشکیل دادند.گفته می شود که پیشه وری در نخستین گردهم آیی خانه « سلیمان میرزا » در 7 مهرماه 1320 شرکت کرده ولی عضویت وی در حزب توده ایران در پرده ای ابهام قرار دارد، باید یادآور شد که نام پیشه وری در لیست 53 نفر بعنوان موسس حزب به چشم نمی خورد، هرچند برخی از این گروه پنجاه و سه نفر از جمله « اردشیر آوانسیان » به شدت با پیشه وری اختلاف نظر داشت و مانع حضور وی در حزب بود، این اختلاف نظر که به خصومت شخصی تبدیل شده بود ریشه در سال های زندان داشت. از آن گذشته گروه پنجاه و سه نفر که اغلب از خانواده های مرفه شهری بودند شناخت و توجه کمتری به پیرامون داشتند بیشتر آنان فارس زبان و تمایل مرکزگرایی داشتند از آن رو آذربایجان که مرکز جنبش های اجتماعی بود نادیده گرفته شده بود ( هرچند کمیته ایالتی تبریز بعد از تهران افتتاح شد ) حزب کارگران، دهقانان، کسبه خرده پا، روشنفکران و زنان را مورد توجه قرار می داد و جامعه را از دیدگاه طبقاتی بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می کرد، با این دیدگاه تمایلی به مطرح کردن اصل ایالتی و ولایتی قانون اساسی نبود که در آن خودمختاری بصورت واضح و روشن پیش بینی شده بود. آذربایجان ظرفیت های مهمی در جنبش های اجتماعی داشت، دارای جمعیت انبوه شهرنشین، منخصص، متفکر و عملگرا بود که با سنت مبارزرات اجتماعی و سیاسی آشنایی داشتند، تعداد زیادی کارگر مهاجر در قفقاز و شهر ها و مراکز صنعتی ایران آذربایجانی بودند سازماندهی آنها ظرفیت و قدرت مبارزه را افزایش می داد. به نظر می رسد پیشه وری آگاهی و شناخت کافی با آذربایجان داشت و خواهان بکارگیری این نیروی واقعی بود. پیشه وری با انتشار روزنامه « آژیر » مقالات زیادی پیرامون زحمتکشان آذربایجان که در پیرامون شهر ها بویژه تهران در شرایط ناگواری زندگی می کردند نوشت و محرومیت آنان را آشکار ساخت..

پیشه وری بعد از مدتی به پیشنهاد دوستان آذربایجانی که اغلب به دفتر روزنامه رفت و آمد داشتند جواب مثبت داد و عازم تبریز شد، با چمدان کوچکی در دست به درب خانه یکی از دوستان رسید و گفتگو ها با روشنفکران آذربایجان شروع شد، به ارزیابی تشکل های سیاسی پرداخت و به این نتیجه رسید که جامعه نیازمند تشکل جدیدی است که بتواند جوابگوی خواسته های زحمتکشان بویژه دهقانان تهیدست باشد که زیر ظلم ارباب و ژاندارم له می شدند و جان می کندند. آذربایجان پر جمعیت در این سال ها بار دیگر با بحران شدید اقتصادی و قحطی روبرو شده بود، تهیه نان به یک معضل ویرانگر روح و جسم مردم تبدیل شده بود.پیشه وری از همان روز ها خواهان اجرای قانون اساسی و اصل ایالتی و ولایتی بود که از سوی « رضا شاه » تعطیل شده و در آرشیو مجلس خاک می خورد. پیشه وری هنوز به نظام پارلمانی باور داشت هرچند خواسته های ملی خود را گوشزد می کرد ولی بازهم خود و دیگر نمایندگان مجلس را برای رسیدن به آزادی و مبارزه با استبداد موثر می دانست، از ان رو به درخواست دوستان و مردم تبریز گردن نهاد و در انتخابات مجلس 14 شرکت کرد. شرکت در انتخابات به پیشه وری امکان داد که به نقاط مختلف آذربایجان بویژه مناطق روستایی سفر کند و همراه با تبلیغات انتخاباتی با مشکلات مردم بیشتر آشنا شود.

تبریز در مجلس چهاردهم 9 نماینده داشت و انتخابات با همه سنگ اندازی های استبداد و ارتجاع برگزار شد، « حاج خویی » و پیشه وری بیشترین رای را بدست آوردند و وارد مجلس شورای ملی شدند و عازم تهران گردیدند.بررسی اعتبارنامه ها آغاز شد، اعتبار نامه پیشه وری و خویی به تعویق افتاد تا شرایط برای رد اعتبارنامه فراهم شود.مجلس تحمل سخنان گزنده و کوبنده پیشه وری را نداشت و در نهایت اعتبارنامه پیشه وری و حاجی خویی با 50 رای منفی در تاریخ 22 تیرماه 1323 رد شد، ولی پیشه وری به مبارزه خود با استبداد و ارتجاع ادامه داد و شاید هم خوشحال بود که بار دیگر به روزنامه نگاری و انعکاس صدای مردم آذربایجان خواهد پرداخت و سختی و دشواری های مردم را در روزنامه ها و مقالات خواهد نوشت. در پی آن به آذربایجان برگشت، بحران اقتصادی در آذربایجان روز افزون بود و این شرایط پیشه وری و دوستان دیگر از تبریز را به شدت آزار می داد. آنان به این فکر بودند که چگونه می توانند مردم رنجور و ستمدیده آذربایجان را از این رنج و عذاب نجات دهند و کرامت و هویت تاریخی آنان را برگردانند، زیرا به این باور رسیده بودند که تهران قادر به حل مشکلات مردم آذربایجان نیست، از ان رو به فکر تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان افتادند تا مرکز نشینان را مجبور به اجرای قانون اساسی مشروطه بویژه اصل ایالتی و ولایتی کنند.زمینه های تشکیل فرقه به رهبری پیشه وری فراهم شد و در نخستین اقدام « بیانیه 12 شهریور » منتشر شد و به شدت مورد استقبال توده های مردم و روشنفکران قرار گرفت.از اهداف مهم بیانیه که به دو زبان فارسی و تورکی به قلم شیوا و توانای پیشه وری نوشته شده بود می توان به این موارد اشاره .

خود مختاری و آزادی برای آذربایجان و مناطق دیگر با حفظ تمامیت ارضی، تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی با رای مستقیم مردم، رسمیت بخشیدن به زبان تورکی و تدریس آن در مدارس و کاربرد آن در ادارات و...، هزینه 50 درصد از مالیات های جمع آوری شده در منطقه، افزایش کرسی های نمایندگی در مجلس بر اساس جمعیت، اصلاح روابط مالک و دهقان که تا آن روز بسیار ظالمانه و ناعادلانه بود، مبارزه با بیکاری، بی سوادی، رشوه خواری، ایجاد صنایع مادر و اجرای طرح های عمرانی، و... پیشه وری از سال ها پیش به حقوق ملی توجه داشت و در روزنامه های گوناگون به آن می پرداخت. در روزنامه حقیقت زیر عنوان « حکومت مرکزی و اختیارات ملی » همواره به حقوق و هویت ملی مردم آذربایجان اشاره می کرد.

پیشه وری در کنگره ملی مردم آذربایجان مسئولیت تشکیل حکومت ملی را به عهده گرفت و برنامه دولت خود را با انتخاب هیئت دولت را از افراد متخصص و خوشنام تشریح کرد، این اقدام تهران را به شدت نگران کرد و از همان روز نخست استبداد و ارتجاع حاکم بر تهران کینه ورزی و اتهام زنی را آغاز کرد، حکومت ملی بدون توجه به اقدامات تهران فعالیت های خود را به پیش برد، کنگره دهقانی و کارگری و اقدامات دمکراتیک و فرهنگی خود را به اجرا در آورد، ولی شوربختانه با حیله گری و دسیسه های مرکز ناکام ماند و در 21 آذرماه 1325 بعد از یک سال از هم پاشید، در نتیجه پیشه وری و برخی دیگر از دوستان فرقه و هواداران آن مجبور به ترک میهن شدند. پیشه وری از طریق جلفا به انحاد شوروی رفت، سپس در باکو ساکن شد.

پیشه وری در باکو زندگی بسیار ساده و بی آلایشی داشت، مورد احترام همگان و مقامات جمهوری سوسیالیستی آذربایجان بود، بیشتر در کانون نویسندگان حضور می یافت، در نظر داشت خاطرات سیاسی خود را در بین سال های 1320 تا 1324 بنویسد. در این میان به سازماندهی در میان مهاجران ادامه می داد و به اردوگاه ها و مراکز آنان در شهر ها و مناطق گوناگون در رفت و آمد بود که بتواند برخی از دشواری های مهاجرت را آسان و یا برطرف نماید. هنوز چند ماهی از آمدنش به باکو نگذشته بود که آن روز شوم در 20 تیرماه 1326 فرا رسید و پیشه وری آزادی خواه و مبارز راه خلق در آن حادثه در گذشت، هرچند راهش همچنان ادامه دارد و بعد از چند دهه با همه تبلیغات منفی دو رژیم شاهی و ولایتی جوانان آذربایجان یادش را گرامی می دارند....

محمد حسین یحیایی

mhyaqhyai@yahoo.se

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دکتر محمد حسین یحیایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

ع باقرزاده

وقتی مسلمون تاریخ مینویسه
یکی از مورخ های بزرگ ایران یک جمله ای داره که میگه
از تاریخ ایران قبل از اسلام هیچ چیزی نیست که ما بدونیم و از تاریخ ایران بعد از اسلام هیچ چیزی نیست که ما ندونیم
دلیلش هم این هست که وقتی اعراب سوسمارخورمسلمون اومدن ایران آنچنان هرچی بود و نبود رو آتیش زدن و از بین بردن که هیچی باقی نموند، نه کتابی، نه مدرکی، نه هیچ چیز دیگه. اون چیزی که ما از تاریخ ایران قبل از اسلام میدونیم چیزهایی هست که مورخ های یونانی نوشتن و بعد هم شرق شناسهای اروپایی ترجمه کردن و جمع آوری کردن
در نتیجه مورخ های یونان باستان و شرق شناس های اروپایی حق بزرگی به گردن ملت دارن. اگر اینها نبودن ما فقط تاریخی که عربها و ائمه اطهارنوشتن میخوندیم و باورمون میشد که تاریخ ایران اصلا با عربها و اسلام شروع شده
یک نفر دیگه که حق بزرگی به گردن ملت داره خدا بیامرز منتظری هست که توی خاطراتش یک سری از جنایت ها و آدمکشی های اون خمینی گه به گور شده رو افشا کرد
عبدالعلی بازرگان در مورد اهمیت خاطرات و افشاگریهای منتظری در مورد جنایتهای خمینی و دارو دسته اش مینویسه
اگر نبود متن کتبی خاطرات ایشان این ماجراها یا انکار میشد و یا سیر آن تا ابد سر به مهر باقی میماند
حالا تازه با اینکه شرح همه این جنایتها بادلیل و مدرک توی کتاب خاطرات منتظری هست این مادرقحبه ها خاتمی و موسوی و کدیور و دار ودسته شون به روی خودشون نمیارن و حرف از دوران طلائی امام میزنن
حالا من باقرزاده بی ادب هم هی فحش میدم که این کون گشادهای مادر جنده میخوان با پرروئی همه اون ده سال اول انقلاب رو و همه جنایتها و آدمکشی هاشون رو انکار کنن
تا همین چند روز پیش که یک مقاله آقای بازرگان رو خوندم به اسم غزه و لبنان آری یا نه. مقاله اینجوری شروع میشه
سرزمین ما به دلیل قرارگرفتن در چهارراه تاریخ دائمادر معرض حمله و هجوم همسایگان و اقوام وحشی بوده، درست است که دوهزار وپانصد سال دوام آورده ایم اما دوسوم این مدت را تحت سلطه بیگانگان از ترکان غزنوی و سلجوقی گرفته تا ایلخانان و تیموریان و امثالهم بوده ایم و در یک سوم باقیمانده شاهان مستبد خودی آنچنان بلائی بر سرمان آورده اند که روی بیگانگان را سپید کرده اند
خوندید؟ متوجه شدید؟ جناب بازرگان لشکر اسلام رو از لیست همسایگان و قبائل وحشی پاک میکنه و اصلا به روی مبارک هم نمیاره که بزرگترین و بدترین حمله و هجوم همسایگان وحشی به ایران حمله لشکر اسلام بوده. جناب بازرگان همینجوری یک قلم دویست سیصد سال از تاریخ ایران رو حذف میکنه، اونوقت ما به خاتمی و کدیور جاکش گیر میدیم که چرا ده سال ناقابل رو میخوان از تاریخ حذف کنن
تاریخ نگاری مسلمین بهتر از این هم نمیشه

چ., 12.07.2023 - 11:39 پیوند ثابت
lachin

عنوان مقاله
به یاد و خاطره« میر جعفر پیشه وری » مبارز پی گیر راه آزادی

ســـلام دوســلار..

دوستان: پان فارسیست های رنگارنگ و همچنین شونیستهای باستانگرا ها  همیشه سعی در تحریف تاریخ مبارزات ملت  های غیر فارس در این ممالک محروسه و  مخصوصا ملت تورک ایران بوده و خواهمند بود. نکته خنده دار در اینجاست که تاریخ این آقایان بوسیله بیگانگان نوشته و برایشان دیکته شده است و این آقایان میخواهند برای ما تاریخ بنویسند.  در یک مصاحبه مشهور آقای قاسم سلیمانی ادعا میکرد که کشور باستانی ایران بیش از 900 سال بوسیله (( بیگانگان ))  یعنی تورک های این سرزمین اداره میشد. آنچه که در زیر انتشار می یابد , تحقیق تاریخ علمی بوسیله محمد رحمانی فر است. 

............................................................................................................................................................................... 

 

چرا واضح سخن نمی‌گویید؟! چرا نمی‌گویید که به موجب موافقت‌نامه میان مظفر فیروز، معاون سیاسی احمد قوام نخست‌وزیر، و سید جعفر پیشه‌وری در ۲۳ خرداد ۱۳۲۵ تمامیت ارضی ایران تضمین شده‌بود و عملاً هم هیچ خطری آن را تهدید نمی‌کرد.

 

چرا نمی‌گویید شما تنها و تنها با هدف طفره رفتن از اجرای مفاد موافقت‌نامه مزبور به آذربایجان لشکرکشی کردید؟ مگر چه بندی در آن موافقت‌نامه بود که آذربایجان را تهدید می‌کرد و لازم بود شما نجاتش بدهید؟ آیا جز این است که شما به عنوان دشمنان واقعی مردم آذربایجان به آن حمله کردید تا از اجرای موافقت‌نامه‌ مزبور طفره بروید؟

 

توضیح: برای اینکه نیت واقعی مدعیان نجات آذربایجان برملا شود، بخش‌هایی از مفاد موافقت‌نامه فوق‌الذکر را منتشر می‌کنم:

 

نسبت به وضع مالی آذربایجان موافقت حاصل گردید هفتاد و پنج درصد عواید آذربایجان جهت مخارج محلی اختصاص و بیست و پنج درصد جهت مخارج عمومی کلیه کشور ایران به مرکز فرستاده شود.

 

تبصره - ساختمان و تعمیر راه‌های شوسه اساسی بر عهده دولت و احداث و تعمیر راه‌های فرعی و محلی بر عهده انجمن ایالتی آذربایجان است.

تبصره - دولت قبول نموده که بیست و پنج درصد از عواید گمرکی آذربایجان جهت تأمین مصارف دانشگاه آذربایجان اختصاص داده شود.

 

دولت قبول می‌کند که امتداد راه آهن میانه تا تبریز را هر چه زودتر شروع و در اسرع اوقات انجام دهد. بدیهی است که جهت انجام این امر کارگران و متخصصین آذربایجانی حق تقدم خواهند داشت.

 

نسبت به اراضی ای که در نتیجه نهضت دموکراتیک آذربایجان میان دهقانان آذربایجان تقسیم گردیده آنچه مربوط به خالصجات دولتی است چون دولت با تقسیم خالصجات میان دهقانان و زارعین در تمام کشور اصولاً موافق است اجرای آنرا بلامانع دانسته و لایحه مربوط آنرا در اولین فرصت برای تصویب مجلس شورای ملی پیشنهاد خواهد نمود و آنچه از اراضی غیر در نتیجه تحولات اخیر آذربایجان بین رعایا تقسیم شده موافقت حاصل شد که جهت جبران خسارات مالکین و با تعویض املاک آن‌ها کمیسیونی از نمایندگان دولت جناب آقای قوام السلطنه و نمایندگان انجمن ایالتی تشکیل و راه حل جهت تصویب پیشنهاد نماید.

 

دولت موافقت می‌کند با افتتاح مجلس پانزدهم لایحه قانون انتخابات را که روی اصل آزادی و دموکراسی یعنی با تعیین رأی عمومی مخفی مستقیم متناسب و متساوی شامل نسوان هم باشد تنظیم و قول آنرا به قید فوریت خواستار شود. دولت همچنین قبول می‌نماید به منظور ازدیاد نمایندگان آذربایجان و سایر نقاط کشور به تناسب اهالی نقاط مختلفه به مجرد افتتاح مجلس پانزدهم لایحه قانونی را پیشنهاد به قید دو فوریت تقاضای آنرا بنماید تا پس از تصویب بوسیله انتخابات کسری نمایندگان نقاط مزبور تعیین و به مجلس اعزام گردند.

 

در مدارس متوسطه و عالیه تدریس زبان فارسی و آذربایجانی طبق برنامه وزارت فرهنگ با در نظر گرفتن شرائط زمان و مکان اصلاح موافق موازین دموکراتیک و اصول مترقی جدید تنظیم گردیده تدریس خواهد شد.

 

دولت موافقت دارد که اکراد مقیم آذربایجان از مزایای این موافقت نامه برخوردار بوده و طبق ماده ۳ ابلاغیه دولت تا کلاس پنجم ابتدائی به زبان خودشان تدریس نمایند.

 

تبصره- اقلیت‌های مقیم آذربایجان از قبیل آسوری و ارمنی نیز حق خواهند داشت تا کلاس پنجم ابتدائی به زبان خود تدریس نمایند.

تبریز تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۲۵

مظفر فیروز - پیشه‌وری

 

س., 11.07.2023 - 22:33 پیوند ثابت
ناظر

عنوان مقاله
به یاد خاطره میر جعفر پیشه وری...

صمد آقا! قسم به قبر مقدس پدر تاجدارتان شاهنشاه آریامهر، شاه شاهان، بزرگ آرش داران، صلوات الله علیه و صلم، قسم به روح مقدس کولیان سرگردان رضوان الله علیه، بازار مکاره پانفارسیسم تحت شعار تمرکز گرائی و تمامیت خواهی دیگر رونقی ندارد. چه شاهش باشد چه شیخش! عرض بمحضرت دیگر شعبده بازیهای شاه و شیخ، رهبر بازیهای فقاهتی، فرد پرستی های شاه الهی دوران قدیم سپری شده است. در ایران کسی منتظر شیخ و شاه، و یا رهبر و امام نیست. تاریخ مصرف این رهبر بازیها و یکه تازیها، قداست بازیها، فرد سالاریها رو به اتمام است. مردم از هر چه اسم شاه و شیخ و امام و رهبر براستی نفرت دارند.
عین الله جان! دیگر آن خیالبافی های چاخانگونه، گنده گوئیهای دورازه های تمدن بزرگ حصیر آبادها و حلبی آبادها به تاریخ پیوسته است. در ضمن شما که خود را در ظاهر هموطن آزربایجانی مینامی، براستی وجدانتان چطور اجازه میدهد قتل عام مردم آزربایجان بدست رژیم معدوم شاه در روز بیست و یکم آذر 1325 را جشن بگیرید؟ آیا شرم نمی کنید؟ آیا از چهل میلیون مردم آذربایجان خجالت نمیکشید؟ آزربایجان مگر ملک خصوصی محمد رضا پالانی بود که بدانجا لشکر کشیده مردم را قتل عام میکرد؟ نکند فکر میکرد مالک آذربایجان است؟
شخص چقدر باید احمق، بی وجدان، دیکتاتور، راسیست و پست باشد، روز قتل عام ملت آزربایجان را با وقاحت و بیشرمی جشن بگیرد! قتل عام خونین یک ملت را روز نجات آزرباجان بنامد!؟ نکند شاه معدوم حرف دلتان را میزد؟! شمائی که درظاهر خود را هموطن مردم آزربایجان مینامید؟! ننگتان باد! مگر پدر تاجدارتان، محمد رضا پلانی، که در مدرسه ای در سوئیس هر روز از پسر سفیر مصر کتک میخورد، حتا موقع تنفس ازترسش کلاس را ترک نمی گفت. (خاطرات ارتشبد فردوست نسخه دوجلدی"ظهور و سقوط سلطنت پهلوی"، یک چنین فرد لااوبالی، متزلزل و لمپن، که به عنوان ملیجک بیگانگان، بر مسند قدرت گمارده شده بود، چه شخصیتی داشت که بر مردم ایران حکمرانی کند؟
لازم به ذکر است فردوست برعکس محمد رضا پالانی در دوران دبستان دانش آموز با استعدادی بود، رضاخان آرزو داشت که او برای پسرش دوست تحصیلی خوبی باشد. به او در درسهایش کمک کند. وی تنها همکلاسی بود که بطور رسمی بهمراه محمد رضا برای تحصیل به سوئیس فرستاده شد. و پس از به سلطنت رسیدن محمدرضا پالانی در کنارش ماند.
اسد الله علم وزیر دربار، شاه را، فردی زنباره، به تمام عیار فاحشه مذکر، مینامید. " گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه اسد الله علم". نسخه دو جلدی. در ضمن قابل ذکر است که خود علم از شاه دست کمی نداشت، او خود، یکی از افراد زنبار و از بزرگترین فاحشه های مذکر، دربار پهلوی محسوب میشد. همین شخص بدستور شاه مقدمات دعوت خانمها و دختران زیبا را به مجالس و مهمانیهای شبانه ترتیب میداد، بدینوسیله اسباب عیش و نوش و هوسرانیهای شبانه شاه را فراهم میساخت. چنانکه معروف است؛ اعلیحضرت برای هوسرانی با زنان زیبا رو چک سفید التفات میفرمود. عَلم روزی به خبرنگار خارجی که پرسیده بود: شایع است اعلیحضرت در مهمانیها زنان متنابهی را به حضور میپذیرند؟ علم در پاسخ گفته بود: بله! مردان بزرگی مثل شاه، که شب و روز در فکر مملکت هستند، به معاشرت با زنان زیبا رو احتیاج دارند.
اکنون پرسشی که اینجا مطرح است اینست که؛ مگر یک چنین فرد متزلزل، هالو صفت و ملیجک اجنبی ها، چه شخصیتی داشت که بتواند کشور داری کند، و حتا بخودش اجازه دهد برای کشتار مردم آزربایجان با گستاخی بدانجا هجوم برده با توپ و تانک و مسسل هزاران نفر از پیر وجوان تا زنان و کودکان را بخاک خون کشد؟ برای زهر چشم گرفتن از مردم آذربایجان، اجساد قربانیان را به دار آویخته در میادین شهرها هفته ها به نمایش بگذارد، به زنان مردم در ملاء عام تجاوز کرده، با هلهله و شادی در مراکز شهرها جشن کتاب سوزی راه بیندازد؟ و بدتر از همه با گستاخی قتل عام مردم آزربایجان را روز نجات آزربایجان بنامد؟ براستی انسان در تعجب است از وحشیگری و خونخواری اینان! نامردی وخباثت را تماشا کن..! کینه و نفرت، پستی و خصومت این راسیستهای فالانژ و جنایتکار را به بین..!
اسد الله علم در خاطرات خود مینویسد: روزی سفیر آمریکا بمن گفت شایعه تخریب دانشگاه تبریز را شنیده ای؟ بعد در ادامه افزود؛ او یعنی " زنده یاد پیشه وری" اگر چه در جهت منافع آمریکا نبود، ولی برای مردم تبریز دانشگاه ساخت، در حالی که رضا شاه حتا قادر نبود برای مردم تهران یک مرغدانی درست کند. همان روز به دیدار شاه رفته موضوع را جویا شدم. شاه بفکر فرو رفته پکر بود. گفت؛ سفیر آمریکا تلفن زده بود. گفتم آیا موضوع صحت دارد؟ شاه گفت، از قضیه منصرف شدم. "گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه اسد الله علم". نسخه دو جلدی.
حال نگاه کن به افکار یک فرد مریض و نطفه حرام که خود را شاه ایران مینامد، و چون قدرت در دستش بود، در صدد بود زبان و فرهنگ، آثار ادبی،علمی و حتا دانشگاه و هستی معنوی یک ملت را نابود کند! سوالی که اکنون مطرح میشود اینست، که پیشه وری این بزرگ مرد تاریخ آزربایجان که به تنهائی یک حزب بود، با تاسیس یک دولت ملی در آزربایجان در عرض کمتراز یکسال اصلاحات ارضی چشمگیری کرد. تشکیل دولت و مجلس موسسان نمود. حق رای بانوان را به رسمیت شناخت، به آبادی شهرهای آزربایجان همت گذاشت. خیابانهای تبریز را آسفالت نمود، مدارس متعددی بنا نهاد. دانشگاه تاریخی تبریز را تاسیس کرد. دهها عمران و آبادی که حتا در خود تهران نبود در تبریز و مناطق دیگر آزربایجان به وقوع پیوست؛ چرا این مرد بزرگ مورد خصومت و دشمنی تهران و تمرکز گرایان شونیسم قرار داشت؟ پاسخ روشن است. آزربایجان مرکز ثقل توازن دنیای غرب با دنیای شرق است. اینان فکر میکنند هرگاه حاکمیت قهر آمیز قتل و کشتار و دیکتاتوری خویش را بر این منطقه حاکم نکنند، توازن قدرت منطقه و منافع دراز مدتشان بتدریج رنگ خواهد باخت.

س., 11.07.2023 - 17:25 پیوند ثابت
شیوا مظفری

عنوان مقاله
یاد وخاطره پیشه وری

بعضی ها گمان میکنند که محاکمه ترتیب دادن برای کسانیکه جرمشان واضح است وقت و پول تلف کردنه.
اینطور نیست. محاکمه ی این گونه افراد نه برای اثبات جرمشان بل برای تخلیه اطلاعات درون مغزشان مفید خواهد بود تا در تاریخ بماند و آیندگان ببینند در مغز اینگونه افراد چی میگذشته و چطور کار زشتشان را توجیه میکرده اند تا درس عبرتی باشد.

س., 11.07.2023 - 10:31 پیوند ثابت
پرویز

عنوان مقاله
پیشه وری

فقط به یک دروغ تاریخی اشاره کنم وان قتل پیشه وری بدستور شخص استالین بود.
در پی توافق قوام و استالین در باره تخلیه ایران از قوای اشغالگر بیگانه ،استالین دستور داد او را ترور کنند .او قربانی قدرت و فریب دولت شوروی شد .جا دارد در اینجا از هزاران ایرانی اذری نام برد که قریب فرقه را خوردند و سرنوشت تلخی را برای خود رقم زدند .کتاب در ماداگان نمونه کوچکی از ان رنج دراز است.چشم بستن بر ان رنجها یک خیانت تاریخی به مردم ایران و بویژه مردم اذربایجان است.عوامل استعمار روس مانند فرقه چی توده ای و فدایی هرساله این جنایت تاریخی را یاداوری میکنند.اجازه ندهیم جریان استعماری چپ بار دیگر عامل تجزیه ایران شود .

د., 10.07.2023 - 21:53 پیوند ثابت
صمد اقا فرزند …

عاقبت مشهورترین خائن به آذربایجان جعفرخان گیج و گول که بود؟
جعفر پیشه‌وری در برهه‌ای از تاریخ آذربایجان که به یک خائن درجه یک نیاز بود ناگهان پیدایش شد و کرد آن کاری را که هیچ ایرانی عاقلی نمی‌کند میخواست آذربایجان را از ایران جدا کند. عاقبتش چه شد؟ این وسط یک جعفر پیشه‌وری بود که سرش داغ بود و گیج و گول افکار خودش بود و نمیدانست دنیا دست کی است و اینجا کجاست. همین جعفرخان پرید وسط و فرقه را تأسیس کرد و این هم نمونه‌ای از وضعیت روحی و روانی وی که از نامه‌اش هویداست: پدر عزیز و مهربان میرجعفر باقراُف ( رئیس‌جمهور جمهوری آذربایجان شوروی). خلق آذربایجان جنوبی (منظورش آذربایجان ایران و ترک‌زبانان شمال غربی ایران است) که جزء لاینفک آذربایجان است، مانند همه خلق‌های جهان، چشم امید خود را به خلق بزرگ شوروی و دولت شوروی دوخته‌ است. بعد هم برپایی حکومت ملی آذربایجان را به پایتختی تبریز اعلام کرد و این حکومت، اردبیل و ارومیه و مرند و سلماس و زنجان را هم شامل می‌شد و اسکناس و اسناد رسمی مخصوص خودشان هم داشتند و بساطی برپا بود در سراسر شمال غرب ایران .حکومت جعفرخان یک سال بیشتر دوام نیاورد چون مردم آذربایجان از جدایی از ایران حمایت نمیکردند و ارتش شوروی یا همان رفیق بزرگ جعفرخان هم بعد از زد و بند با حکومت نوپای پهلوی دوم از ایران خارج شد و معلوم است چه شد.. از همان شوروی به جعفرخان گفتند بازی تمام شد و پیشه‌وری و رفقایش فرار کردند به باکو پیش باقراُف یعنی همان پدر مهربان! باقراُف هم حق دوستی را ادا کرد و به این آدم گیج و گول فهماند که باید در مجموع در زندگی حواسش را بیشتر جمع می‌کرد و ماجرا این‌طوری شد: برخی از رهبران فرقه که به اتحاد جماهیر شوروی رفته بودند به جاسوسی متهم شدند و به اردوگاه‌های کار فرستاده شدند. پیشه‌وری نیز در یک تصادف که آن را عمدی می‌دانند، کشته شد. به‌دلیل اختلافات و مشاجره لفظی پیشه‌وری و میرجعفر باقراُف، همان‌موقع این احتمال قوی مطرح شد که باقراُف در این حادثه دست داشته ‌است

ی., 09.07.2023 - 05:38 پیوند ثابت
یاشار تورک اوغلو

عنوان مقاله
فدرالیسم

با سلام و عرض ادب،ساختار فدرالیستی در ایران ،به نفع خود مللت حاکم نیز میباشد.چون ملت حاکم آن همه نیرو ، انرژی ،ثرمایه زمان را که برای سرکوب واسمیله وانکار دیگر ملل میگذارد،میتواند آنهمه انرژی ،نیرو،ثرمایه پژمان را برای ساختن خویش بکار ببرد،ودر صورت داشتن کمبود و مشکلات بصورت قانونی وبی هیچ منتی از دولت مرکزی یاری بگیرد،وجایگاه مردم ودولتش را از یک اسمیله کننده واز یک انکار کننده از یک نژاد پرستی واز یک استعمار واستثماری کننده،به یک ملت و دولت فدرال هم وطن وبرابر دوست داشتنی،ارتقا دهد.
وکمو زیاد مرکز گرایان وتمامیت خواهان ومتوهمان خود برتر بین میدانند،افکار رفتار و اعمال تمامیت خواهی وانکار بقیه، باعث تقویت مواضع تجزیه طلبان میشود.و با تحقیر استعمار استثمار با انکار وبا اسمیله کسی ایرانی میشود .ولی وحتما با ساختار فدرالیستی همه در ایرانی بودن با هم رقابت میکنند.ویک فدرالیست از همان اول قاطعانه میگوید من مخالف تجزیه و طرفدار عدالت نسبی و خواستار اتحاد و دوستدار آیران بزرگ و قدرتمند هستم،واز همان اول خود در مقابل تجزیه طلبی قد علم میکند

ش., 08.07.2023 - 13:36 پیوند ثابت
یاشار تورک اوغلو

عنوان مقاله
فدرالیسم

باسلام و عرض ادب ،ساختار فدرالیستی،ان هم از نوع دموکراتیکیش یا از نوع مردمسالاریش،بهترین و عادلانه ترین وپر فایده ترین نوع مدیریت جامه چه تک مللیتیش وچه برای جامعه چند ملیتی میباشد.حتی برای کشورهای تک مللتی تک دولتی تک زبانی نیز بهترین ساختار مدیریتی میباشد،مثل آمریکا آلمان انگلستان استرالیا...و برای کشورهای رنگین کمانی وموزاییکی مثل هند روسیه ایران اتیوپی سویس اطریش پاکستان عراق سوریه افغانستان دیگر هیچ بدیلی ندارد،وتقریبا همه جامعه شناسان و سیاستمداران مدیریت فدرالیستی دموکراتیک را مناسبترین نوع مدیریتی برای کل کره زمین از طریق سازمان ملل میدانند.ومزایای ذاتی وبی بدیل که در ساختار و مدیریت و سیاستگزاری که در مدیریت فدرالیستی دموکراتیک هست،انرا بی بدیل کرده است.اولا برای همیشه ظهور هر نوع دیکتاتوری برای همیشه ریشه کن میکند.دوما مردم سالاری را تضمین می کند .سوما هر نوع ناسیونالیسم افراطی را از بین میبرد.چهارما عدالت و برابری و آزادی را برای تمام ملتها برای تمام فرهنگها زبانها مذهبها به رسمیت می شناسد.پنجما یک رقابت مثبت بین فدراسیون‌ها برای سازندگی و پیشرفت بنیان مینهد.ودهها مزایای بی بدیل دیگر.وثروت قدرت را از هر نوعش بالنسبه بین مردم و مناطق تقسیم میکند .و دیگر برای همیشه استثمارگری،استعمارگری،اسمیله گری،داخلی و خارجی را برای همیشه از بین میبرد.وبرای همیشه و برای همیشه جنگ داخلی را از بین میبرد.واز طرفی که از همه اینها مهمتر واساسیتر است،اتحاد اتحاد واتحاد را تضمین میکند.واز طرفی یک همکاری دسته جمعی از طریق دولت مرکزی برای رفع مشکلات دیگر فدرالها را تضمین میکند ،ورقابت سازندگی را جایگزین رقابت تخریبی میکند.ونژاد پرستی ناسیونالیستی وخود بزرگ بینی وخود متوهم بودگی را تعدیل وبه رسمیت شناختن همدیگر را جایگزین آن میکند.وعملا ساختار و مدیریت فدرالیستی دموکراتیک خود را به اثبات رسانده است.مثلااگر فدرالیسم در هند هزار گونه یا اتیوپی صد گونه یا روسیه چند دهگونه یا سویس اطریش چند گونه بر قرار نبود،تصور کنید دنیا در چه وضعی قرار داشت.یا اگر در آمریکای تک زبانه تک ملتی یا آلمان تک زبانه تک ملتی یا انگلستان ساختار فدرالیستی نبود آیا آمریکا آمریکا میشد یا آلمان آلمان میشد.وتنها دیکتاتورها وتمامیت خواهان سر کار مخالف فدرالیسم هستند،وبا دهها بهانه ریز و ساختگی که همه آنها سر جمع یک دلیل معمولی هم نمی شود با فدرالیسم مخالف هستند .ودیتاطورها وتمامیت خواهان نمی‌خواهند قدرت ثروت و برنامه های استعمارگری استعمارگری واسمیله گری خود را از دست بدهند.واگر آنها خودشان در قدرت نبودند ،جزوه اولینها میشوند که خواستار فدرالیسم دموکراتیک میشدند.وهمه میدانیم اسرار بر مرکز گرایی وتمامیت خواهی واسرار برای اسمیله گری واسرار بر رفتار استعمارگری استعمارگری واسرار بر انگار دیگر ملل ترک کرد لر عرب بلوچ ترکمن گیلک ...واسرار بر انگار تاریخ فرهنگ ثروت و سرزمین دیگر ملل مواضع تجزیه طلبان و ناسیونالیست‌های دیگر ملل ( تقریبا۶۰ درصد) را تقویت میکند.وهمه میدانیم با انگار، یک نفر ترک یک نفر لر کرد عرب بلوچ ترکمن گیلک،فارس نمی شود ولی با فدرالیسم همه ایرانی میشود،بله با فدرالیسم همه ایرانی میشود زنده باد ایران فدرال دموکراتیک ونابود باد هر گونه ناسیونالیستی افراط گرایی ونابود باد هر گونه تمامیت خواهی ونابود بر هر گونه انکار واسمیله گری نابود باد هر گونه استعمارگری واستثماری گری وباز زنده باد اتحاد و بزرگی وزنده باد همسایگی ازلی و ابدی وزنده باد هر گونه تبادل تامل ومراوده از هر نوعش

ش., 08.07.2023 - 08:05 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.