رفتن به محتوای اصلی

علیه سانسور ؛ با کاربست زور نمیتوان هیچکس را دانا و هوشیار کرد.
حدود آزادی بيان و نشر دیدگاه‌ها افراد در سایت ها کجاست؟
18.09.2023 - 12:25

حدود آزادی بيان و نشر دیدگاه‌ها افراد در سایت های اینترنتی کجاست؟
اخیرا در سایت ایران گلوبال که خود را سخنگوی آزادی خواهان و مخالفین رژیم جنایتکار اسلامی می دادند ،مقاله ای تحت عنوان **قفقاز جنوبی، کانون توطئه ای جدید علیه ایران بقلم محمو کرد که رسما از حکومت اسلامی حمایت می نماید** منتشر کرده است که جای بحث و تردیدهای فراوانی را نسبت به اداره و نشر دیدگاه‌های آزاد را به زیر سؤال برده و حدود ثقور مطبوعات وابسته و مخالف نظام ولایت را بطور جدی نقض کرده است!
نویسنده مقاله مذبور رسما به سخنگویی و جانبداری از رژيم اسلامی حاکم بر ایران برخاسته است.
وقتی  یک نویسنده از موضوع نظام در هر موضعی بطور آشکار  حمایت نماید مطمئنا هر خواننده آزاده ای را به پرسش وا می دارد که بالاخره جایگاه سایت ایران گلوبال در قبال آزادی بیان و نشر حقایق کجاست؟

تصویر

وقتی نویسنده به صراحت می نویسد
** در این رابطه چه رهبر و هم رئیس جمهور هردو بر این موضع درست ایران
تآ کید کردند**
از نظر آقای محمود کرد نویسنده مقاله فوق، رئيس جمهور ابراهیم رئیسی  و علی خامنه ای بعنوان رهبر نظام ولایت فقیه که در نسل کشی و سرکوب مردم ایران کاملا شناخته شده هستند،افراد کاملا متعارف  و قانونمند مانند بقیه رهبران کشورهای متمدن جهان می باشند که به موضعگیری های صحیح آنان می توان برای به مسند نشان مواضع خویش  تکیه کرد !
بطور آشکار روشن می گردد که نویسنده حامی و جانبدار سیاست‌های رژیم جمهوری اسلامی چه در صحنه داخلی و چه صحنه خارجی هست و  مواضع حاکمان نظام اسلامی را قانونی و حافظ منافع ملی ایران می پندارد و بهتر می بود که دیدگاه‌هایش را در یکی از سایت های وابسته به نظام انتشار می داد و نه در یک سایتی که خود را سخنگوی بخشی از اپوزیسیون مخالف حاکميت اسلامی می داند امکان انتشار می یافت!
برای مثال در پلاتفورم اصلی صفحه گویا ، همه سایت های گوناگون کاملا بشکل دمکراتيک در کنار یک و دیگر به چشم می خورند. چه سایت هایی  که جانبدار و سخنگوی  مصالح رژیم اسلامی هستند و چه سایت هایی که علیه نظام اسلامی هستند و تاکنون هیچ اتفاق و مشکلی رخ نداده است،تنها حریم  و سایت های  حامی و یا مخالف رژیم اسلامی بروشنی بر آورده شده و جای هیچ گله و شکایتی برای خوانندگان تاکنون بوجود نیاورده است.
خواننده ای که حامی رژیم و نظام اسلامی هست بطور آزادانه بسراغ سایت  دلخواه خود مراجعه می نماید و مطالب مورد نظر خود را مطالعه میکند و مخالفان رژیم آخوندی نیز براحتی به سایت های خویش مراجعه می کنند و به اطلاعات خود می افزایند.
در پایان باید نتیجه گرفت که نویسنده مقاله
** قفقاز جنوبی، کانون توطئه ای جدید علیه ایران،، محمود  کرد**
که از دیر باز بعنوان حامی رژیم اسلامی در میان خوانندگان و فعالین سیاسی شناخته شده است، بهتر هست مقالات خویش را در جانبداری از رژيم جمهوری  در سایت های متنوع حامی نظام که به اندازه کافی وجود دارند منتشر نماید تا جای هیچ شبه و گلایه ای برای خوانندگان سایت ایران گلوبال بوجود نیاید.
 یک زندانی سیاسی دهه شصت و خواننده مقالات ایران گلوبال از ...

 

 

فرامرز حیدریان

 

با کاربست زور نمیتوان هیچکس را دانا و هوشیار کرد.

به نظر من- البته این تصمیم آقای محسن کردی و دیگران است- بهتر است نظرات خودتان را در باره چرایی یکپارچگی ایران و مخالفت با جدایی خواهی/ تجزیه طلبی/ سپاراتیستی/ و امثالهم مستدل و متّقن بیان کنید بدون آنکه بخواهید به کسی اتّهامی بزنید یا از موضع تحقیر و توهین و فحّاشی برآیید. اینگونه کشمکشها، بحث را لوث میکنند و نفرت و کینه را شعله ورتر. شما میتوانید متّقن و استدلالی حرفهایتان را بزنید.

 

شونیست های ترک دشمن ایرانیان هستند

محسن کردی

امکان نوشتن و تبلیغات دادن به شوونیست های ترک که با مظلوم نمایی به نفرت پراکنی قومی علیه کرد و ارمنی و فارس زبانان هستند و زمینه های تجزیه ایران را می بینند خیانت به ایران و ایرانی است. نفرت پراکنی قومی خلاف حقوق بشر است و تبلیغ تجزیه طلبی خیانت به ایران و ایرانی. یک فدرالیست واقع گرا و بدون تعصبات قومی کسی است

در حالی که - سایت  ایران گلوبال مخالف هزگونه نژادپرستی و راسیزم و اختلافات و جنگهای قومی-ملی است. مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.

 

مصاحبه و مناظره مدیریت سایت ایران گلوبال با امید دانا ( سال 2018)

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

دیدگاه‌ها

محسن کردی

In reply to by فرامرز حیدریان

 توجه! خوانندگان برای مطالعه ادامه نظر باید با تیک زدن بر آیکون (پاسخ) همه نظر را بخوانند این نظر ادامه دارد. من همین دو روز پیش نوشتم که در این سایت 15 سال قبل در مورد فدرالیسم بدون حضور فحاشان در کمال احترام بحث شد. کردهای هوادار حزب دمکرات کردستان اینجا مطلب نوشتند و نیز ترکهایی که طرفدار جدایی از خاک ایران یا فدرالیسم بودند. احترام یکدیگر را رعایت میکردیم و قلم مان آلوده نشد. آن زمان تصور میشد که دیگری شاید منظور دیگری را نمی فهمد. برای همین نزدیک به یک سال دهها مقالات موافق و موافق نوشته شد. آرشیو مقالات را که نگاه کنید صدها مقاله در این زمینه نوشته شده.  وهمه تکراری تکراری تکراری تکراری تکراری تکراریتکراری تکراری تکراریتکراری تکراری تکراریتکراری تکراری تکراریتکراری تکراری تکراری،،،،،،،، در از جناب من یکی از چیزی نمیفهمیدم پس از مطالعه و جر و بحث توسط امثال یونس شاملی فهمیدم.. خرفهم شدم! اگر رضایت یونس شاملی و جدایی طلبان را تامین نکردم این حق من است و او و سایر پانترکهای وقیح حق ندارند مرا شوونیست بنامند. منی که اینجا بارها نوشته ام که تعیین سرنوشت ایران دست مجلس موسسانی است که نمایندگان همین ترکهای جدایی طلب هم حتما در آن حضور خواهند داشت و ما نیازی به دعوای امروزین نداریم و قاضی نهایی را به نمایندگان مان در مجلس موسسان واگذار کنیم. اگر مجلس موسسان رای به تکه تکه شدن ایران داد و آذربایجان و کردستان جدا شدند این دیگر نظر مردم ایران است و من مشکلی با آن ندارم و .. پیش خودمان بماند تکه تکه شدن ایران یک ضرر برای همه ایرانیان است اما آنها که رای به ماندن در چارچوب ایران میدهند کمترین ضرر را ادامه در پاسخ

آنها که رای در ماندن در چارچوب ایران میدهند کمترین ضرر را خواهند کرد و از آن بیشتر در نهایت برنده نهایی خواهند بود و از این جدایی سود خواهند کرد. اگر من امروز با این حرارت از یکپارچگی ایران دفاع میکنم به احترام مردمان ایران است.. به احترام ساکنان همه استانهای ایران است که با همه قلب و وجودم اطمینان دارم که آنها هم همینقدر ایران را دوست دارند که من. در غیر اینصورت به حقیقت سوگند که اگرچه ایران را ارث پدری خودم میدانم اما در کنار یونس شاملی برای جدایی آذربایجان همنظری میکردم. اگر یونس شاملی مجلس موسسان را قاضی نمیداند و نوچه هایش هم وقعی بر آن نمی نهند برای آن است که میداند همه آذری ها عاشق ایران هستند. گذشته از تاریخ که ستارخان و باقر خان و آذری ها برای فتح تهران و حفظ ایران جان شان را کف دست نهادند.. خوب بیاد دارند که مردم تبریز چه بلایی بر سر پیشه وری های باقی مانده در 70 سال قبل آوردند و شاملی نیک میداند که امروز هم فرزندان ستارخان و باقر خان و آنها که پدرانشان حساب باقیمانده فرقه وطن فروش دمکرات را رسیدند هرگز به جدایی خاک آذربایجان از ایران تن در نمیدهند. من در ارتش ایران افسر بودم و همکارانی از همه نقاط ایران داشتم که همه در کنار هم با جان و دل و ایران پرستی از خاک ایران در مقابل دشمنانش دفاع کرده ایم. اگر ذره ای شک و تردید در همکاران آذری ام می دیدم میتوانستم شاملی و تجزیه طلبان را درک کنم اما به حقیقت قسم که چنین چیزی را ندیده ام! ایا در این سالها حس جدایی طلبی در مردم آذربایجان زیاد شده؟ من نشانه هایی ندیده ام. تنها تظاهر آنرا در یک مسابقه فوتبال بین تیم تراکتور و پرسپولیس در تهران دیدم که یک ده پانزده نفری پرچم آذربایجان یا چیزی شبیه آن دست شان بود. من گفتم لابد رژیم حساب همه شان را خواهد رسید. اما اینقدر این قضیه بی ارزش بود که رژیم سفاک اسلامی حتا به خودش زحمت نداد که آنها را بازداشت کند و مردم هم به آنها بی اعتنا بودند از همه مهمتر مردم تبریز بودند که بی اعتنا به آنها اصلا آنها را قابل نگاه کردن هم ندانستند. اگر جدایی طلبی معیارش این است.. من جدایی طلبی در میان مردم آذربایجان نمی بینم و حرفهای چند پانترک نوکر بیگانه که علنا از منافع بیگانگان در اینجا دفاع می کنند و در اینجا که جرات ندارند حتا نام شان را بنویسند برایم معیار نیست. اگر از هر یک میلیون نفر آذری تنها 40 نفر جدایی طلب باشند این را نباید با جا دادن برای تبلیغ تعمیم به عام داد و نظریات یونس شاملی در میان مردم آذربایجان عمومیت ندارند. یونس شاملی به لحاظ آزادی بیان چهل میلیونیوم دیگران حق دارد یعنی تقریبا صفر! اما جایی نزدیک به یک پنجم مقالات را به خود اختصار میدهد و لوده های بی سروپا و مسخره اش همه بخش نظرات را به خود اختصاص میدهند و به دیگران توهین روا میدارند و این ظلم است و توهین! کیانوش به من پیشنهاد کرد که بخش نظرات را زیر مقالاتم ببندم من هرگز راضی به این کار نیستم. من دربدر به دنبال منتقد نظراتم میگردم اما توهین کنندگان نباید اجازه نوشتن داشته باشند.
پ., 21.09.2023 - 07:13 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

درود بر آقای کردی گرامی!

چند نکته جهت اطّلاع و اندکی فراتر کاویدن و فکر کردن.

کیانوش توکّلی: تقریبا بیست و یک سال پیش که من وبلاگها را زیر و رو میکردم، به تصادف با وبلاگی به نام «شکّاک» مواجه شدم که نویسنده اش «کیانوش عزیز» بود. وی در آن وبلاگ، سفت و سخت نظرات خودش را در نقد موضعگیریها و روشها و سیاستهای فدائیان به طور کلی بدون هیچ مماشات و تعارفی بیان میکرد. بالطّبع، در آن زمان، مطرح کردن چنان انتقاداتی، جرات و شعور و اراده و مسئولیّت میخواست. چونکه دنیای قدّوسی فدائیان که دست کمی از قدّوسی بودن دیگر سازمانها و احزاب و گرایشها نداشت و هنوزم ندارد، تحمّل چنان نقدهایی را نداشت؛ بویژه از طرف کسی که در سالهای جوانی به جنبش فدائی علاقه پیدا کرده و به زندانم افتاده بود. ولی روند زمان و رویدادها اثبات کردند که «موضعگیریها و انتقادهای کیانوش عزیز» کاملا درست بودند و لازم بود که بیان شوند. اگر «ویژگی شکّاک بودن» را در وجود کیانوش در نظر بگیریم که در دایره ارزیابی کنشها و واکنشهای مدّعیان عرصه ایران و مسائلش  کاربرد دارد، باید تاکید کنم که ویژگی بسیار ستوده ایست.

همین ویژگی کیانوش باعث شده است که تسلیم هر ننه من غریبی نشود؛ بلکه ادّعاهای هر کسی را در میدان عمل ببیند و قضاوت را به عهده ناظران بگذارد. بر خلاف اکثر قریب به اتّفاق سایتها که مدیرانشان ادّعاهای چنان و چنین دارند؛ ولی در عمل، همان اعتقادات فردی و گروهی و حزبی و سازمانی و نحله ای را تبلیغ و پدافند میکنند، «کیانوش عزیز» از این نظر مستثناست و گشوده فکر و شایان آفرینها. اینکه یعضی از اشخاصی که مطلب یا نظراتی در سایت منتشر میکنند که حرفهایشان صنّار سی شاهی ارزش ندارد یا فقط هوچیگری و دشنامگویی و متلک پرانی و پرت و پلاگوئیست، بحثیست ثانوی و مربوط میشود به میزان فهم و شعور و درک و آگاهی چنان اشخاصی که یا به نام خودشان یا به نامهای مستعار حرف میزنند. بنابر این اگر کسانی ظرفیت و شعور ندارند تا درک درستی داشته باشند از نقش سایت «ایران گلوبال» به حیث رسانه ای برای انعکاس دادن جهانی نظرات آنانی که حرفی برای گفتن دارند، با توپ و تشر و نمیدانم بند و بستهای حذف و مقابله به مثل کردن و امثالهم نمیتوان چنان اشخاصی را از صحنه بیرون انداخت و انتظار داشت که همه چیز یکدست و ایده آل باشد بدانسان که من یا شما یا دیگران آرزو میکنیم. داستان «یکدست خواهی و همشکلی» را ولایت مطلق فقیه بیش از چهل و سه سال است که با کاربست انواع و اقسام گیوتینها و شمشیرها و شکنجه گاهها و اعدامها و زجرکشیها و مصادرات و جرایم نقدی و توپ و تشر زدنها و محرومیّتها و ترورها و زورگوییها و ارگانهای سرکوبگر ترمیناتوری و وسایل تخریبی که هیچ جنایتکار بالفطره سوای مومنان الهی به کاربردشان تمایلی ندارند، با تمام نیرو و قدرتی که دارد در حقّ ریز و درشت ایرانیان تا امروز به کار برده است و همچنان تا خرخره در وسط باتلاق کشمکشها در حال دست و پا زدن است. چرا؟. زیرا از روز اول، کمربندش را سفت بست که تمام مردم ایران را عین آن تصوّرات و اعتقادات مذهبی و اسلامی که بی نهایت احمقانه و ابلهانه و بی شعورانه هستند در آورد و همانطور انسانها را قالببندی کند که در ذهنیّت بیمار و علیل و عقب مونده خودش داشت. نتیجه چی شد؟. فلاکت اندر فلاکت هم برای زمامداران مطلق بی شعور و هم خوار و زاری مردم ایران در حتّا پس افتاده ترین دهکوره.
2- «آزادی بیان» تا امروز بد فهمیده شده است؛ زیرا کثیری از انسانها تفاوت و تعریف بین عقیده و آگاهبود فردی را نمیدانند. در اسلامیّت، «آزادی بیان» وجود دارد. کسانی که تصوّر میکنند، در اسلام، آزادی بیان وجود ندارد، اسلام را نمیشناسند و مطالعه نیز در چند و چون آن نداشته اند. تا زمانی که شما در چارچوب دنیای اسلامیّت به اسلامیت و حتا مسلمانان و مراجع تقلید و فقها و غیره و ذالک و حتّا سیستم اسلامی حمله و انتقاد میکنید، زیاد با شما کاری ندارند و نهایتش در حد توبیخ و سرزنش و گوشمالی تنبیهی با شما رفتار خواهند کرد یا اینکه تحمّلتان میکنند و از راههای تخریب نام و نشانتان برخواهند آمد. نمونه های کثیری از اینگونه اشخاص نق زن در همان دنیای تشیّع خودمان وجود دارد که شبانه روز به اسلامیّت و آخوندها و سیستم فقاهتی میتوپند و ایراد و اشکال میگیرند؛ ولی نه کارساز هستند و نه نقش گذار. یسل کشان اسلامیّت فقط از لحظه ای احساس خطر میکنند که شما و دیگرانی «تغییر دین و آفریننده آگاهبود فردی» خودتان میشوید. از این به بعد است که متولّیان اسلامیّت به کشتار و خونریزی و قتل عام همّت الهی میکنند. در اسلامیّت هیچکس مجاز نیست «دین فردی خودش= آگاهبود خویشآفریده» داشته باشد؛ زیرا خطری ریشه برافکن برای اسلامیّت و فروپاشی اقتدار مراجع بر ذهنیّت مردم به شمار می آید. آنچه در اسلامیّت ممنوع و قدغن و مذموم است، «آزادی بیان» نیست؛ بلکه «زایش و آفرینش وجدان فردی و دین شخصی» است که خطر محسوب میشود.
3- بحث در باره هر موضوعی که حادّ و مهم است [= حکومت/دولت/قانون/آزادی/اقتصاد/دادگزاری/حقوق و کذا و کذا]، باید راه را بر تمام نظرات باز بگذارد. یا ما از طریق گفت و شنود به مخرج مشترک برای حلّ و فصل مسائل میهنی میرسیم یا اینکه اینقدر بر سر و کله همدیگر میکوبیم که بالاخره در زمانی و مکانی همچون ملّتهایی که از صحنه تاریخ و جهان محو و ناپدید شدند، ما نیز از پا درآییم و مسائلمان نیز با محو شدنمان حلّ و فصل شوند برا ابد!. راه سومی وجود ندارد. راه منطقی و معقول ما از ژرفا و زهدان سنجشگری نظرات ما زاییده و ساخته خواهد شد. وقتی من صحبت از سنجشگری میکنم، منظورم استدلال و منطق و برهان و آگاهی متّقن است؛ نه احساساتیگریهای آژیتاتوری و لفّاظیها و لیچارگوییهای چاله میدونی.
4- من خودم شخصا از قدیم الایام، مسائل ایران را در معنای وسیع آن در پیش چشم داشته ام و تلاش کرده ام که به سهم خودم تا جایی که میتوانم از عمق مسائل، آگاهی ژرف به دست آورم و شیوه های حلّ و فصل آنها را طبق تجربیات فردی و برداشتها و تشخیصهای خودم عبارتبندی کنم. چند و چون نظراتم را در عمل میتوان ارزیابی کرد و در کوره نظرات دیگران، آبدیده تر و پخته تر و ترمیم و پیراسته و بهبود داد. با حذف و نادیده گرفتن و پس راندن و حواله جات مسائل به دولتها و حکومتها، هیچ مسئله ای حلّ نخواهد شد؛ زیرا مردم باید «مجلس رایزنی» باشند تا دولتها نیز بتوانند آیینه واتاب دهنده مردم رایزن و گشوده فکر بشوند. مردمی که برای شنیدن سخنان مخالفین عقیدتی و ایدئولوژیکی و مرام و مذهبی و دینی و غیره و ذالک خودشان، کوچکترین گشوده فکری و تحمّل را ندارند؛ اگر صدها حکومت نیز بیایند که «مجلسهای اعلا » به پا کنند، هرگز نخواهند توانست مردم را در رفتار نسبت به همدیگر فرهنگیده آموزش دهند و خردمند بار آورند. امکان نداره. هیچ حکومتی و دولتی به مردم «آزادی» نمیدهد و تامین کننده «آزادیهای آنها» نخواهد بود؛ مگر اینکه مردم در رفتار و گفتار و منش خودشان، انسانهایی آزادمنش باشند و بالطّبع، ملّتی که آزادمنش باشد، حکومتگران و نماینگان مجلسش نیز آزادمنش و گشوده فکر خواهند بود. مِعضل جامعه ما فقط حکومتگران و سیستمها نیستند؛ بلکه مردم ایران در جامعیّت وجودی نیز مقصّرند و مسئول عواقب رفتارهای خودشان. بنابر این، سنجشگری فقط نباید دامنه حکومتگران را هدف قرار دهد؛ بلکه اخلاقیات و مناسبات و به طور کلّی «فرهنگ» یک جامعه را باید برکاود و سنجشگری کند.
- من فعلا حوصله بازشکافی مسائل را ندارم. این چند کلام را جهت تذکر نوشتم. ولی در فرصتهای مناسب به این موضوعات خواهم پرداخت. حال یا در مطالبم یا در نظراتی که پای مطالب دیگران مینویسم. در هر صورت، وجود و حضور هر دگراندیشی که به نام خودش و با کلام خودش سخن بگوید، به نظر من، راه را برای آفرینش باهمستانی گشوده فکر و آینده ساز هموار خواهد کرد به شرطی که هر کسی آن شعور را داشته باشد که نظرات خودش را «برچسب حقیقت» نزند؛ بلکه دیدگاهی بشمارد که شایسته بررسی و حکّ و اصلاح است در کوره سنجشگریهای دیگران.
- شاد زی و دیر زی!
- فرامرز حیدریان
چ., 20.09.2023 - 08:57 پیوند ثابت
محسن کردی

مشکل من با کیانوش و دوستان دیگر برداشت اشتباه شان از آزادی بیان است. این دوستان و نیز کیانوش خود را بجای یک دولت گذارده اند و این تصور را بوجود آورده اند که سایت ایران گلوبال مسئول تامین آزادی بیان برای همه کسانی هستند که به زبان فارسی میتوانند بنویسند (نمیتوانم ترک های شوونیست و آشوب طلب را جزو ایرانیان به حساب بیاورم اگر از عنوان «ایرانیان» بجای «کسانی که به زبان فارسی میتوانند بنویسند» استفاده میکردم). 

مشکل من با کیانوش و دوستان دیگر برداشت اشتباه شان از آزادی بیان است. این دوستان و نیز کیانوش خود را بجای یک دولت گذارده اند و این تصور را بوجود آورده اند که سایت ایران گلوبال مسئول تامین آزادی بیان برای همه کسانی هستند که به زبان فارسی میتوانند بنویسند حتا اگر دشمن ایران باشند. تامین آزادی بیان وظیفه یک دولت است نه یک رسانه ای که دلیل بوجود آمدنش کشوری بنام ایران بوده و هدفش -بصورت نانوشته- ولی در عمل سرنگونی یا گذار از رژیم اشغالگر اسلامی است. از همینروست که مطالبی که در دفاع از این رژیم سفاک مطرح میشود مورد اعتراض قرار میگیرد. آیا رژیم اسلامی بلندگو کم دارد که در اینجا هم به آنها تریبون داده شود؟ یا کیانوش توکلی خود را منجی آزادی بیان در ایران به حساب می آورد؟ اگر تنها یک ایران گلوبال به زبان فارسی بود میشد کیانوش توکلی را منجی آزادی بیان برای فارسی زبانان به حساب آورد که تمام مسائل فارسی زبانان اهالی ایران و افغانستان تاجیکستان را از مسائل سیاسی و فرهنگی و فضایی و کشاورزی و اختلافات قومی و غیره حل کند. اما چنین نیست. با یک دست نمیتوان این همه هندوانه برداشت. دلیل اصلی حضور ما در تبعید وجود موجودی بنام جمهوری اسلامی است که گذار از آن برای ما از نان شب واجب تر است. این گذار برای ما مهمتر از آلودگی هوا و محیط زیست، مهمتر از سفر انسان به فضا، مهمتر از عید نوروز و حتا گاه زن و بچه است. مگر اهمیت خانواده امر کوچکی است؟ چه تعداد از ما کانون خانوادگی شان بخاطر گذار از جمهوری اسلامی و یا حیات جمهوری اسلامی از هم پاشید؟ چه تعداد از ایرانیان بخاطر ادامه حیات جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادند و میدهند؟ آیا این سخنی منطقی است که بگوییم وظیفه یک ایرانی در حال حاضر پرداختن به مسائلی است که به آسان شدن گذار از رژیم کمک میکند؟ فقط در نبود این رژیم است که ایرانیان میتوانند با روی کار آوردن مجلس موسسان تکلیف مسائلی ملی و قومی را روشن کنند اگرنه ایران ملک طلق من و شما نیست که به تهدید و تمسخر و اتهام این و آن انیرانی بخواهیم با جدایی طلبان همنظر باشیم و خاک ایران را به بیگانه پرستان ببخشیم. اینها همه به مجلس موسسان باز میگردد که پس از جمهوری اسلامی تکلیف همه را روشن میکند لذا بحث درمورد آن امروز بی مورد و مزاحم هدف بزرگ یعنی گذار از جمهوری اسلامی است. و ما برای این دور هم اینجا جمع شده ایم. کسانی که مسائلی مهمتر از گذار از رژیم اسلامی دارند، مثلا علاقه به سفرهای فضایی یا کشاورزی یا اکواریوم و قناری دارند یا به دنبال جدا کردن خاک ایران هستند باید جمع خودشان را داشته باشند. از آن بدتر این که بیایند زیر هر مقاله ای بنویسند هرکس به قناری علاقه ندارد شوونیست است و هی کرم بریزد. مثل این آقا که این صفحه خش دار را برای بار هزارم اینجا تکرار کرد و من بزور جلوی خودم را میگیرم که فحش های رکیک را برای او و همپالکی هایش روانه نکنم. من از این آدم چیزی یاد نمیگیرم و سخنان امثال این آدم و یونس شاملی چیزی به دانسته های ما اضافه نمی کند. اینها می آیند برای اذیت کردن و کرم ریختن! چرا نمی فهمید! آقای محمود کرد اینجا مقاله ای نوشت که بخشی از آن از ارادت ایشان به خامنه و رئیسی حکایت داشت. بسیار خوب. هرچند جای این مقاله را در اینجا نمی پسندم اما نکاتی که مطرح کرد را شاید من برای ایران پس از جمهوری اسلامی هم توصیه کنم یعنی دفاع از منافع ایران و کریدوری که بنفع عبور کالا به نفع ایران تمام شود نه مثل این وطن فروشان که با گستاخی تمام جلوی چشم من و شما به منافع ترکیه و کشور آذربایجان فکر می کنند. و مهمتر از آن آقای محمود کرد زیر مقاله دیگران توهین و لودگی نمی کند و از الفاظی مثل پهلوان پنبه و رضاپالانی و فارسهای شوونیست استفاده نمی کند و حرمت صاحبان قلم را نگه میدارد. ما اینجا برای ایران گرد هم آمده ایم و هدف مان هرچه هست از آنچه این گستاخان دفاع می کنند نفرت هم داریم. حرفهایی که این گستاخ در بالا آورده در زیر می آورم. برای بار هزارم حرفهای تکراری این آدم روانی را بخوانید و عجیب است که حالت تهوع بهتان دست ندهد. از این رو... نه! نه! اگر قرار است که این گستاخ همچنان به کرم ریختن و خرمگس معرکه شدن در اینجا ادامه بدهد ما از هدف مقدس مان که گذار از جمهوری اسلامی است منحرف میشویم. من برای نوشتن مقاله و نظراتم سایتهای دیگری را انتخاب خواهم کرد که مساله شان ایران است و اجازه تبلیغات ضد ایرانی به دشمنان ایران نمی دهند. کیانوش.. این کار تو خدمت به آزادی بیان نیست بلکه خدمت به تبلیغ برای کسانی است که دشمن ایران هستند و این را علنا در نوشته هایشان می آورند. اینجاست که من گفتم «موضع ات را روشن کن» نه در مورد رضاپهلوی. در ایران یک پارچه جمهوری ایران فردا من همانقدر احساس خوشبختی می کنم که در ایران پادشاهی.
کیانوش.. ما در حال مبارزه هستیم و حق داریم همرزمان مان را انتخاب کنیم. انتخاب سازمان مجاهدین خلق بعنوان همرزم به دلیل نفرتی که مردم ایران از این سازمان دارند به ضرر جنبش خواهد بود اما پس از گذار هم رژیمیان و هم مجاهدین هم فدرالیست ها و هم جدایی طلبان حق دارند که در کنار ما ایران دوستان نمایندگان شان را به مجلس موسسان بفرستند. ولی فعلا در شرایط کمبود امکانات و مبارزه ما ناچاریم کسانی را در میان خود بپذیریم که انرژِی مان صرف خنثی کردن حرفهای نامربوط شان نشود. مساله تاکتیک سیاست است! فردا ایرانی را فراهم کنیم که جدایی طلبان ترک با ازادی بتوانند برای جدا شدن تبلیغ شان را بکنند. دیگر یک جدایی طلب یا فدرالیست روانی باشد که با چنین نظری مخالف باشد.
س., 19.09.2023 - 23:07 پیوند ثابت
نظرات رسیده

 

محمود کرد:

 

با درود ، به باور من آنچه که آقای کیانوش توکلی در مقام مدیر مسئول سایتی که مدعی ارائه عرصه ای برای تبادل نظرات و آزاداندیشی هست اظهار داشت ، کاملآ درست و مطابق همان اصولی هست که " ایران گلوبال " مدعی دفاع از آن است . واقعیت این است که نگاه من در برخی عرصه های سیاسی با دیدگاه سردبیر این سایت کاملآ متضاد هست ریشه آن نیز در جای دیگری نهفته است ، به باور من سیاست و حقوق بشر دو عرصه کاملآ مختلف هستند و باید از اخلاط آن اکیدآ خودداری کرد ، آلمانها ضرب المثلی دارند که در چنین مواردی بکار میبرند ، آنها میگویند " بگذاریم اول کلیسا در روستا بماند " ، منظورشان نیز این است که اخلاق ارتباطی با سیاست نداره و نباید اجازه داد که اینگونه مسائل در امور جدی و اساسی دخالت کنند .
شاید دانستن این نکته برای منتقد " ایران گلوبال " در ارتباط با درج یاداشت من جالب باشد که من معمولا یادداشت هایم برای دو رسانه میفرستم که تا قبل از این هم مشکلی در چاپ آنها نبود ولی اینبار نشریه مذکور از چاپ این مقاله خودداری کرد و وقتی یکی از دوستان که این یاداشت را قبلآ خوانده بود در چرائی آن پرسید پاسخ شنید که " اگر جمله مربوط به رهبر و رئیس جمهور حذف شود وی آنرا در قسمت سرمقاله چاپ خواهد کرد " و از آنجائیکه من موافق نبودم این مطلب در رسانه مزبور چاپ نشد ، تعجب و خنده داربودن این عمل آنجاست که هرکس که این یادداشت را بخواند متوجه میشود که نویسنده مدافع مواضع و عملکرد کنونی جمهوری اسلامی در سیاست خارجیست و این بخش از سیاست در کشور ما بطور عمده توسط رهبر جمهوری اسلامی تعیین میشود و رئیس جمهور کنونی کشورما نیز نعل بالنعل از او پیروی میکند . این تصمیم کودکانه و نپخته در حالی صورت میگیرد که رسانه مذکور درست مانند " ایران گلوبال" دارای بخشی تحت عنوان دیدگاه هاست و علی القاعده میبایست در آن بخش منتشر میشد . جدا از اینکه در همان رسانه مدعی چپ بارها مطالبی در دفاع از راست ترین مواضع جهانی و حرکات افراطی جریانات تجریه طلب داخلی شده و همچنین میشود. واقعیت این است که تلاش و اصرار سردبیر این نشریه در پایبندی به اهداف اعلان شده اش ارزنده است . محمود کرد
س., 19.09.2023 - 22:17 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

درود بر کیانوش عزیز!

مختصر بگویم.

سالهاست که در باره کرانمند کردن «قدرت و نقش ارگانهای کشوری» از دیر باز تا همین امروز پژوهشها و ساعتهای مدید فکر کردن را جزو کارهای روزانه خودم میدانم.  داشتم در باره یکپارچگی ایران مطالبی را مینوشتم که یادم افتاد به نامه ای که زنده یاد «صمد بهرنگی» در خصوص آموزش به زبان مادری در مدارس استانها به وزارت آموزش و پرورش نوشته بود که شخص مسئول نیز با روش پشت گوش اندازی و تابع سیاست حاکم بودن به نامه او پاسخ رد داده بود. «صمد» به حیث یک معلّم که استدلالش بر تجربه بیواسطه استوار بود و اتّفاقا نامه اش نیز مودب و اصولی عبارتبندی شده بود و پیشنهادی معقول را دست کم برای بررسی مسئله مطرح کرده بود، به دست فراموشی سپرده شد؛ امّا مسئله همچنان به قوّت خودش باقی ماند و استدلال صمد نیز به اصالت تجربی اش برقرار ماند.

همانطور که قبلا هم نوشته ام و تاکید کرده ام، برای کنترل قدرت و استقلال ارگانهای اجرایی، راهی نیست سوای آنکه از اجتماع آن در مرکز با تمام نیرو پیشگیری کرد. یکی از راههای کلیدی آنست که تک تک استانهای ایران، مجلس خودشان را داشته باشند. مجلس موسسان در مرکز یا هر نام دیگری که دوست دارید، وظیفه اش باید فقط ـ«هماهنگ کننده و میدانداری» باشد؛ درست عین میدانهایی که راهها و مسیرهای مختلفی را از خودش منشعب میکند و به خودش پیوند میزند. هر گاه قدرت از انباشتگی و تمرکز آن کاسته شود، بالطّبع، قدرت تقسیم شده و به حدّاقل کاهش یافته در دست هر گرایشی نیز بیفتد که رفتارها و کردارهایشان آلوده به شرّ باشد، این مزیت را دارد که تمام جامعه ایرانی را در کلیّت وجودی نمیتواند آسیبهای شدید بزند و بلافاصله کنترل و خنثا کردن آن نیز آسان و کم هزینه خواهد بود. توهّم اینکه روزی روزگاری گرایشهای معصوم که هیچگونه غرایز و سوائق انسانی نداشته باشند و بیایند بر ایران، حاکم شوند و ملّت گل و بلبل را به اوج سعادتهای بشری وبرسانند، خیالی احمقانه و ابلهانه و مضحک است که فقط از ذهنیّتهای بی مغز و روح تراوش میکند. انسان به ذات خودش به دو پتانسیل فوق العاده انرژی زا و مستعد خطرناکترین تولیدات آمیخته است: - یکی غرایزش و دیگری سوائقش. در نتیجه، آن که میخواهد در مناسبات کشوری و میهنی به معاشرتهای انسانی و بهره آور در حقّ یکدیگر امیدوار باشد، باید بیاموزد که مسئله «قدرت و ارگانهای اجرایی و شیوه های کرانمند کردن آنها» را در صدر مباحث نظری و پراکتیکی خودش قلمداد کند؛ وگرنه با قرنهای قرن رجزخوانی کردن، هیچ نسلی از آدمیزاد، «معصوم» به دنیا نخواهد آمد که بتوان در انتظار آمدنشان، به خیالات موهوم، دغیل بست و نذری پخت؛ ولی شبانه روز فقط ریقکاچی حکومتگران مستبد و بی لیاقت را سرکشید.
البته تفصیل این نظر را در مطالب دیگری که هنوز منتشر نکرده ام، بحث کرده ام و دلایل خودم را گفته ام. این فقط یه اشاره خردلسانی در باره موضوع بود. همین.
شاد زی و دیر زی!.
فرامرز حیدریان
س., 19.09.2023 - 14:29 پیوند ثابت
امرالله ابراهیمی

حرف‌تان منطقی و درست است. البته نباید مُروّج افکار آنان شد ولی با حذف و سانسورشان هم باید مخالفت کرد. خودم تاکنون هیچ فردی را حذف و یا بلاک نکردم. در جریان هر افشاگری، رکیک‌ترین فحش‌ها نصیب من می‌شود و انواع تهمت‌ها را هم به من می‌زنند. نه آن فحش‌های رکیک و تهمت‌ها را در زیر لینک‌هایم حذف کردم و نه افراد فحش دهنده و تهمت زننده را حذف و یا بلاک نمودم. در این صورت، خواننده و بیننده می‌تواند قضاوت درست‌تری داشته باشد. مثلا در زیر افشاگری‌ای که لینکش را در ذیل درج می‌کنم، ده‌ها فحش رکیک نوشته شد و خیلی از آن‌ها همچنان باقی است. برخی هم خودشان خسته شدند و رفتند و یا اکانت‌شان را حذف کردند که از 246 کامنت، کمتر از نیمی از آن باقی است.

https://www.youtube.com/watch?v=XA_jnO_ZJlU

د., 18.09.2023 - 16:28 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

دروود بر کیانوش عزیز!

مختصر و اصل مطلب.

«نلسون ماندلا» قبل از اینکه به زندان محکوم شود در «دفاعیاتش» میگوید که: «من به حیث شهروند آفریقای جنوبی این تصوّر را داشتم که در کنار دیگر هموطنانم، شانس مساوی دارم برای رسیدن به آنچه که آرزو میکنم». او اصلا و ابدا نمیگوید که من به حیث «یک سیاهپوست»؛ بلکه میگوید به حیث یک «شهروند آفریقای جنوبی در کنار هموطنانم». و این یعنی چی؟. یعنی اینکه من انسانم همچون همنوعانم.  رنگ پوست، معیار نیست. قوم و زبان و نژاد، معیار نیست. ملیّت و تابعیّت و میزان تحصیلات و ثروت و املاک، معیار نیست.  بلکه معیار، «انسان بودن و حقوق ذاتی و بشری خود را داشتن» است.

جامعه ایران به دلیل تاریخ کهنسالش و رویدادهایی که در پروسه تاریخ بر سر مردم آن آمده است به بغرنجهای شدید و کمپلکسهای استخوانسوزی مبتلا شده است که نیاز به اندیشیدن عمیق و مغز دار در باره «اصل معضلات و مسائل ایران و مردمش» بدون جانبداری کردن از نحله ای خاصّ محتاج و ملزوم است. یعنی اینکه اصل مسئله بحث نباید از دایره بحث و گفت و شنود و سنجشگری، ثانیه ای ناپدید یا واپس یا لوث یا کتمان شود. هر گونه حرکتی و تلاشی که بخواهد موضوع بحث را در سایه بگذارد، باید سریع و صریح در برابرش ایستاد و تذکّر لازم را داد. رعایت نکردن اصول و شارلاتانبازی در آوردن برای لوث کردن موضوع بحث، هیچگاه به هیچکس در هیچ زمانی و مکانی، حقّ نمیدهد؛ ولو من، حقّ دارم! من، حقّ دارم! سرود شبانگاهی اش باشه. مسئله سنجشگری به معنای این است که تمام داده ها در خصوص «موضوع بحث» از هر جانبی و گرایشی که عبارتبندی شده باشند، میتوانند به شناخت چند و چون مسئله مطروحه کمک کنند. بحث سنجشگری و داوری بدون شنیدن و بررسی نظرات مختلف و مخالف، پشیزی نمی ارزد و سر سوزنی نیز اعتبار ندارد.
آنچه نظرات و دیدگاهها را ارزشمند و موثر و کارگشا میپروراند، میزان ژرفمایگی استدلال و برهان فرهیخته و خردمندانه و رادمنشی در گفتار و قویمایه بودن فکر و نظر است؛ نه هوچیگری قلمی با کاربست ابزاری و اسلحه ای و توپخانه ای کردن انواع و اقسام مفاهیم مذموم و توهین آمیز که راه به هیچ دهکوره متروکه نیز نمیبرند.
انسانی که اهل استدلال و منطق باشه و به هیچگونه پیشداوریها و عقاید مقدّس شده و دلبستگیهای عاطفی و احساساتی مبتلا نباشد و هدفش فقط شناخت و دانش و تلاش برای گسترش آزادی و دادورزی باشد، از همآوردیهای فکری به خودش هیچ هراسی راه نخواهد داد؛ بلکه در آزمونهای دیدگاهی خودش در کوره نظرات دیگران به خمیرمایه آنچه در ذهنش وجود دارد و در تصوّراتش انباشته شده است به آسانی میتواند پی ببرد. میتواند تشخیص بدهد که آیا آنچه را تصوّر میکند دانش و آگاهیست فی نفسه دانش است و شناخت یا تلقینات و پیشداوریها وخبط و خطاها و کژفهمیها و اطّلاعات دانش نما.
سانسور و ایزوله کردن و نادیده گرفتن و اعتبار ندادن تحت هر نامی از «غیر علمی خطاب کردن تا مشق نویسی کردن» پنداشتن و غیره و ذالک، اصلا و ابدا پاسخگو به مسائل حادّ و آتشهای زیر خاکستر نیستند. پرداختن به نظرات و دیدگاههای دیگری نباید دلایل تلافی جویانه و انتقامگیری داشته باشند که بسیار حرکتی و رفتاری زشت و زننده است؛ بلکه باید اصل موضوع را بررسی و سنجشگری و دلایل متّقن خود را سلیس و گویا عبارتبندی کرد. ضمنا نباید به این تصوّر خام که ناشی از پیشداوریست، مبتلا بود که خوانندگان مطالب، احمق هستند و چیزی نمیفهمند و ممکن است فریب بخورند. مردم، عقل سلیم دارند و تفاوتها را خیلی عالی میفهمند. کماکان که نود و نُه درصد آکادمیکرها با ممتازترین درجات تحصیلی حدّاقل در جامعه ایرانی ثابت کردند که حتّا همان «عقل سلیم» افراد عادی را نیز ندارند!. بنابر این، نباید نتیجه گرفت که مردم در جامعیّت وجودی، احمق یا فرزانه بالذّات هستند، بلکه باید در نظر گرفت که دایره فهم و درک و تمییز و تشخیص انسانها، نسبی و محدود است که به غبارهای کژفهمی و متناقض و متضاد و درهمریخته و قاطی پاتی و سطحیات تعلیماتی آلوده است. هدف از بحث و گفتگو و سنجشگری نیز، زدایش و غبارروبی تعلیماتیست که ذهن انسانها را مسموم یا کرخت یا سترون و منجمد کرده است. بحث بر سر به کرسی نشاندن اراده توتالیتری نباید باشد. هر انسانی نیز باید از زبان خودش و موضع خودش حرف بزند. هیچکس حق ندارد به نام قومی و طبقه ای و سازمانی و حزبی و گرایشی سخن بگوید، مگر اینکه که به قول «ولتر»، استوارنامه خودش را در خصوص نماینده بودن از طرف دیگران در اختیار مردم بگذارد. هر کسی خودش باید حرف بزند و بگوید، من اینگونه میفهمم و ارزیابی میکنم و تمییز و تشخیص میدهم. هیچکس نباید حرف خودش را در پشت مبهماتی به نام «مردم، خلق، ملّت، قوم، نژاد، و امثالهم» پنهان کند. هر کسی باید آن دلاوری را داشته باشد که از زبان خودش با تکیه به مغز و شعور و تجربیات و آگاهیهای خودش حرف بزند؛ آنهم نه برای اینکه چیزی گفته باشد؛ بلکه با این هدف و امید که از آنچه در ذهنیّت خودش انباشته است در کارگاه سنجشگری، یقین و اطمینان حاصل کند. اعتقاداتی که هیچگونه شناخت متّقن و استدلالی و برهانمند نیستند، باری هستند بر ذهن و روح و روان آدمی و به آسانی میتوانند از وجود انسان، ابزاری خطرناک برای کشتن همنوعان به بار آورند، عین اعتقادات اسلامی و مارکسیستی و ناسیونالیستی و امثالهم که از ابناء بشر، جنایتکارانی خونریز را بار آوردند و جوامع را به فلاکتهای و قهقرائیهای هزاره ای درغلتاندند.
انسان فرهیخته و با شعور و دانا، هماره استدلالی و منطقی و خردمندانه سخن میگوید و مینویسد و شخصیّت مستقل اندیش و دیدگاه فردی دارد. دشنامگویی و تمسخر و توهین و برچسب زدن تحت هر نامی باشد، اتّهام است و افترا و گوینده نیز مُجرم و تبهکار.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
د., 18.09.2023 - 14:34 پیوند ثابت
جم

جناب آقای توکلی عزیز
با سلام و روز بخیر در خصوص فرمایشات شما ذکر نکته ای ضروریست که آقای محسن کردی، که با تاسف واژه "کردی" را نیز بعنوان وجه تسمیه یدک میکشد، تا این لحظه که این عرایض بمحضرتان مستفیظ میشود از هر گونه حرفهای رکیک از فحش و تهمت و ناسزا گرفته تا و بد و بیراه تباری به مردم آزربایجان نثار کرده است. آیا چنین کاری در شان یک روشن فکر سیاسی است؟ که با لحن لاتهای سر کوچه کینه و نفرت خود را نسبت به مردم آزربایجان در قالب کلمات چندش آور، که حتا جوانان سر کوچه از به زبان آوردن آن شرم دارند، نثار مردم آزربایجان کرده است. او حتا به مرد بزرگی مثل مصدق.. و امثالهم نیز به سبب تورک بودنش رحمی نکرده مثل لمپنهای سر کوچه همه را به باد ناسزا گرفت. آیا این آزادی بیان است که هر که، هر چه از دهنش بیاد نثار مردم آزربایجان کند؟ کسی که اندکی شعور سیاسی دارد بخوبی میداند در طول 1300 سالی که پادشان غزنویان، سلجوقیان،اشکانیان،صفویان و سلاطین قارجار و در کل شانزده امپراتوری تورک که بر جغرافیای موسوم به ایران و فراسوی آن حمکرانی میکردند، هیچ قوم و قبیله و تبار ملتی را خوار نشمرده بلکه در پهنه جغرافیای موسوم به ایران تمام زبانها و ادیان و آیینشان آزاد بودند. در ممالک محروسه ایران هر ملتی اداره اقلیم خود را بعهده داشت. در صورتیکه بمحص کودتای رضاخانی، دیکتاتوری تمرکزگرا و تمامیت خواهی شاه الهی های سومکائی، با قدغن کردن زبان و فرهگ ملیتها، جغرافیای ایران را به جهنم هولناکی بدل کرده زندگی مردم را به نابودی کشیده اند. آقای محسن کردی نیز دانسته و یا ندانسته در صف این فاشیستهای سومکائی به همه خط و نشان میکشد. او باید بداند که تمام رفتار و گفتار او در حافظه جمعی مردم آزربایجان ثبت میشود.

د., 18.09.2023 - 13:26 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.