آقای صدیق، درهای مملکت باز بود اما اتحاد شوروی پدر شما را راه نمیداد که ببینند «خانه دایی یوسف» چه خبر است. اما کسانی مثل خان بابا تهرانی، کیانوری، احسان طبری و بسیاری دیگر از توده ای های سابق اتحاد شوری را زندگی کرده بودند و باز حقیت ماجرا را به پدر شما و سایر جوانهای خام نگفتند. بعدها فداییان هم آنجا را زندگی کردند و از آنجا به غرب گریختند و همچنان دست از تقدیس «خانه دایی یوسف» و پرستیدن رهبرانش بر نداشتند. تا قبل از سقوط اتحاد شوروی همچنان از «رفیق استالین» یاد میکردند آنهم با احترامی که نظیرش را در مریدان لبنانی علی خامنه ای میتوان دید. مشکل پدر شما درهای باز و فضای باز سیاسی نبود. مگر در آلمان فضای بسته بود که بادر ماینهف ظهور کرد؟ وقتی شما اعتقاد به دیکتاتوری پرولتاریا دارید دیگر فضای باز سیاسی و حقوق بشر برای تان میشود یک دکور و گول زنک برای آنکه پشت این دکور خون کارگر و زحمت کشان را بمکند و تفاوتی نمی کند که در ایران شاه بر سر کار باشد یا کنراد آدنائر یا لیندون جانسون.. هرکه هست باید با جنگ مسلحانه سرنگون شود. پیش خودمان بماند.. اگر پدرشما و این رفقای توده ای و فدایی بجای آخوندها نشسته بودند هزار هزار قتل عام میکردند و من از این بابت که آخوند کم کشت شکرگزار هستم. همین مقدار هم که آخوند کشت به تشویق توده ای و فدایی بود تا آنجا که حزب توده رفیق شیخ صادق خلخالی را بعنوان نماینده برگزیده مجلس پشتیبانی میکرد. نه عزیز.. اگر پدرتان زنده هستند عمرشان دراز باد به ایشان سلام برسانید. فکر میکنم امروز به این باور رسیده باشند که نسل ما گند زد.
انقلاب پنجاهوهفت و همه دلباختگان آن، چه آنان که پیروز شدند و بر تخت نشستند و چه آنان که شکست خوردند و از قدرت رانده شدند، نبرد گفتمانی را در همه میدانها باختهاند. با دریافت این شکست سهمگین است که آنان خواهان یک روایت خطی و یکسویهاند و روایتهای ناهمخوان را برنمیتابند. در واگفت آنان پادشاهی پهلوی به ساواک، ثابتی، شکنجه، اعدام، سرکوب، دیکتاتوری، حلبیابادها و کشور تکحزبی و ریختوپاش حکومتیان و... فروکاسته میشود. در واگفت هواداران پادشاهی پهلوی ولی چهرههای این حکومت کسانی چون ناتل خانلری و فرخرو پارسا و مهرانگیز منوچهریان، و دستآوردهای آن کانون پرورش فکری و سپاه دانش و برانداختن نظام اربابورعیتی و تغذیه رایگان و... شناسانده میشوند..
این روایت را چند بار گفته ام و فکر میکنم جا دارد برای شیر فهم شدن عالی جناب ثابتی یک بار دیگر تکرار کنم . سال ١٩٩٢ من از سوئد و پدرم از تبریز به پایتخت جمهوری آذریایجان رفتیم تا همدیگر را ملاقات کنیم روزی برای ملاقات یکی از آشنایان مان که در بیمارستان بستری بود رفتیم وضع بیمارستان آنقدر وحشتناک بود که پدرم در خیابان آهی کشید و گفت لعنت به شاه و در دنباله اش گفت اگر شاه دیکتاتور نبود و در ها باز میکرد و جوانان مملکت میآمدند وضع اینجا را میدید آخوند ها غلت میکردند با جدشان که به حکومت برسند و این همه جوان و تحصیل کرده را زندانی و اعدام کنند . مسبب اصلی روی کار آمدن آخوند همان شاه بود که خو و اطرافیانش با ثروتهای کلان فرار کردند و مردم گرفتار آخوند ها شد .
دیدگاهها
چه شد؟
اگر انقلاب سفید شاه و ملت را داشتیم ، ضایعه ۵۷ را میتوان اشتباه سیاه شاه و ملت نامید. همه مقصر هستیم. این فاجعه از آسمان نیفتاده!
به اسد صدیق
آقای صدیق، درهای مملکت باز بود اما اتحاد شوروی پدر شما را راه نمیداد که ببینند «خانه دایی یوسف» چه خبر است. اما کسانی مثل خان بابا تهرانی، کیانوری، احسان طبری و بسیاری دیگر از توده ای های سابق اتحاد شوری را زندگی کرده بودند و باز حقیت ماجرا را به پدر شما و سایر جوانهای خام نگفتند. بعدها فداییان هم آنجا را زندگی کردند و از آنجا به غرب گریختند و همچنان دست از تقدیس «خانه دایی یوسف» و پرستیدن رهبرانش بر نداشتند. تا قبل از سقوط اتحاد شوروی همچنان از «رفیق استالین» یاد میکردند آنهم با احترامی که نظیرش را در مریدان لبنانی علی خامنه ای میتوان دید. مشکل پدر شما درهای باز و فضای باز سیاسی نبود. مگر در آلمان فضای بسته بود که بادر ماینهف ظهور کرد؟ وقتی شما اعتقاد به دیکتاتوری پرولتاریا دارید دیگر فضای باز سیاسی و حقوق بشر برای تان میشود یک دکور و گول زنک برای آنکه پشت این دکور خون کارگر و زحمت کشان را بمکند و تفاوتی نمی کند که در ایران شاه بر سر کار باشد یا کنراد آدنائر یا لیندون جانسون.. هرکه هست باید با جنگ مسلحانه سرنگون شود. پیش خودمان بماند.. اگر پدرشما و این رفقای توده ای و فدایی بجای آخوندها نشسته بودند هزار هزار قتل عام میکردند و من از این بابت که آخوند کم کشت شکرگزار هستم. همین مقدار هم که آخوند کشت به تشویق توده ای و فدایی بود تا آنجا که حزب توده رفیق شیخ صادق خلخالی را بعنوان نماینده برگزیده مجلس پشتیبانی میکرد. نه عزیز.. اگر پدرتان زنده هستند عمرشان دراز باد به ایشان سلام برسانید. فکر میکنم امروز به این باور رسیده باشند که نسل ما گند زد.
Momet
انقلاب پنجاهوهفت و همه دلباختگان آن، چه آنان که پیروز شدند و بر تخت نشستند و چه آنان که شکست خوردند و از قدرت رانده شدند، نبرد گفتمانی را در همه میدانها باختهاند. با دریافت این شکست سهمگین است که آنان خواهان یک روایت خطی و یکسویهاند و روایتهای ناهمخوان را برنمیتابند. در واگفت آنان پادشاهی پهلوی به ساواک، ثابتی، شکنجه، اعدام، سرکوب، دیکتاتوری، حلبیابادها و کشور تکحزبی و ریختوپاش حکومتیان و... فروکاسته میشود. در واگفت هواداران پادشاهی پهلوی ولی چهرههای این حکومت کسانی چون ناتل خانلری و فرخرو پارسا و مهرانگیز منوچهریان، و دستآوردهای آن کانون پرورش فکری و سپاه دانش و برانداختن نظام اربابورعیتی و تغذیه رایگان و... شناسانده میشوند..
احترام به روایت تاریخ معاصر عالیجناب پرویز ثابتی
این روایت را چند بار گفته ام و فکر میکنم جا دارد برای شیر فهم شدن عالی جناب ثابتی یک بار دیگر تکرار کنم . سال ١٩٩٢ من از سوئد و پدرم از تبریز به پایتخت جمهوری آذریایجان رفتیم تا همدیگر را ملاقات کنیم روزی برای ملاقات یکی از آشنایان مان که در بیمارستان بستری بود رفتیم وضع بیمارستان آنقدر وحشتناک بود که پدرم در خیابان آهی کشید و گفت لعنت به شاه و در دنباله اش گفت اگر شاه دیکتاتور نبود و در ها باز میکرد و جوانان مملکت میآمدند وضع اینجا را میدید آخوند ها غلت میکردند با جدشان که به حکومت برسند و این همه جوان و تحصیل کرده را زندانی و اعدام کنند . مسبب اصلی روی کار آمدن آخوند همان شاه بود که خو و اطرافیانش با ثروتهای کلان فرار کردند و مردم گرفتار آخوند ها شد .
افزودن دیدگاه جدید