رقص وخواندن در شام رسمی و حواشی آن .
بر گرفته از پست صفحه فیسبوکی آقای فریدون احمدی :"نفی کار گلشیفته در مراسم اعطای جایزه نوبل از زاویه "عدم رعایت پروتکل" استدلال بسیار ضعیفی است. مگر خود جنبش زن زندگی آزادی و یا رویکرد نسل زد در بند رعایت پروتکل ها و هنجارها و اتوریته ها و این باشد و آن نباشدها بود که از زاویه پروتکل شکنی به او و آنها ایراد گرفته می شود. مگر نه این وری نه اونوری، just to the point و یا توپ، تانک نفربر و باقی قضایا در چارچوب پروتکل و اخلاق پذیرفته شده بودند؟
به نظر من فقط شایسته و کافیست است هرکس بنا بر سلیقه اش با لبخندی و یا نیشخندی از کنار این امر حاشیه ای بگذرد و آن را به متن تبدیل نکند."
• فریدون عزیز با پستت موافقم!
• یادش گرامی عباس کیا رستمی وخاطره اش در رابطه با دیدار با پادشاه ژاپن که در مقاله "مهمان عالیقدر من عباس کیا رستمی"آن خاطره را نقل کرده ام.
• "قراربود بخاطره پایان فستیوال فیلم من هم بعنوان دریافت کننده جایزه شرکت کنم. مراسمی بهمین خاطردر قصر پادشاهی ژاپن برگزارشده بود.تا خود پادشاه با شرکت کنندگان دیدار کند.همه بصف ایستاده بودیم ریئس تشریفات مرتب تذکر میداد. این طور به ایستید و....نهایت پادشاه آمد.
• محیط چنان خشک که من احساس خفه شدن داشتم .فکر می کردم چراباید چنین مراسم هنری، این قدر خشک وسنگین باشد .پادشاه با همه دست داد با همان سردی و رسمی .وقتی به من رسید، در مورد کارم ،فیلمم پرسید .توضیح دادم واین که در ایتالیا بودم.آنجا کار کرده ام .مکثی کرد وگفت" بله من هم دو سال ایتالیا بودم." دیدم وقتش رسیده آرام سرم را نزدیک تر بردم پرسیدم "قربان شب ها در خیابان ....قدم زدید؟" خیابان بسیار زیبا محل قدم زدن زنان زیبا روی ایتالیائی. پادشاه اندکی مکث کردم. حس کردم چهره اش ملایم وباز شد. خشگی از دست داد.جو رسمی شکست! پادشاه لبخندی زد آرام گفت بله .دیگر آن فضای رسمی بهم ریخت. بعدا بمن گفتند چه گفتی ؟ که پادشاه آن گونه سرحال شد. خندید و آن رسمیت را بهم زد. خیلی خوشش آمده بود."
•
• فریدون جان برعکس من خیلی از این تابو شکنی زیبا توسط سه چهره هنری بسیار خوشم آمد .
• مراسم عزا که نبود !جشنی بود برای خوشحالی از برنده شدن وجایزه گرفتن یک زن از ایران! از خاور میانه.جائی که متاسفانه امروز تنها با مرگ وشیون می شناسند.
• چه کسی گفته؟ بدلیل کشته شدن وزندانی شدن باید چهره گرفته داشت ! سنگین بودن ،رسمی بودن واتیکت داشتن در آن مراسم شام که همه از نظر من خشگ ورسمی بدون لبخند و عصا قورت داده نشسته بودند تا مبادا نشانه سبک سری تلقی شود بسیار خسته کننده بود .
• حال این که خود شعار "زن زندگی وآزادی "که از زبان رئیس کمیته صلح نوبل ابراز شد.بقول خود رئیس کمیته صلح نوبل نوعی سنت شکنی بودکه در بطن خود همین شادی را داشت. زندگی در این شعار شاد است !موسیقی است ورقص.نیکا ،ژینا،آرمیتا این گونه به زندگی نگاه می کردند . مجید رضا رهنود که سال روزدار کشیدنش است. از فراز دار بجای ماتم می خواهد در مراسم او شادی کنند وشاد باشند .
•
• آن شادی که از زندگی ما دریغ شده .کاری زیبا برای شکاند ن فضای دو روز مرتب از شکنجه ،زندان ودرد الم گفتن وسیمای ماتم زده از مردم ایران نشان دادن .
• این رقص آرام ،خواندن و بشکن زدن،نشان دادن آن روی ملت ایران است که در اوج ستم وفضای تلخ اگر فرش کوچکی پای درختی پهن کنند، اگر شده روی قابلمه ای رینگ بگیرند می گیرند واتفاقا همین ترانه را ،با همین بشکن می زنند و می خوانند.
•
• این روح ظریف ،روح شاعرانه ،در عین حال شوخ ایرانی است.
• مسلم پادشاه و ملکه صاف نشسته فرصتی یافتند تا اندکی از حالت رسمی در آمده وقولنج بشکانند ،لبخندی بزنند،احساس شادی کنند.
• این شام بیاد ماندنی ترین شامی خواهد بود که با فضای شادوبشکن زدن گل شیفته وترانه مردمی "بخوان کوچه بازاری" در حافظه تاریخی جشن شام نوبل صلح در خاطر بماند .
• آن سه عزیزهنرمند سیمای بی تکبر، سنت شکن دلچسب و شاد آینده ایران هستند .
• ما مخالفان چنین سنت شکنی ،شادی،توام با برآمدن حسی زیبااز زندگی را بر نمی تابیم. ما جدی تر از این هستیم! جائی که نگاهمان به با نگاه جریان های مذهبی ،سنتی ،مجاهدینی وچریکی گره می خورد .
• نگاهی که خندیدن بلند را ،رقص را، عملی سبک می داند. من سبک سر"ابوالفضل محققی " سخت از این سنت شکنی زیبا لذت بردم.
• می دانم که همشهری دلاور من نیزبزندگی چنین می نگرد.گریه در زمان ماتم !خنده و ترانه در جشن وشادی
•
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
📍یک پست شخصی از ایران ...
📍یک پست شخصی از ایران ...
تصورم این است که جشن نوبل و حوادث حاشیه ای آن زمینه این نگارش شده بود ، البته در خوشبینانه ترین شکل آن اگر انگیزه های دیگری دخالت نداشته اند ....
🔸داوری به چنین نامه ای مشکل است ، من صرفا نگرانی خود را بیان می کنم . نمیدانم آیا ادبیات حرفه ای این نگارش می توانست متعلق به مادر و یا خانواده احتمالا کم سوادی باشد ؟ هدف چیست ، آیا جز تعمیق دور ساری اتحاد و نواختن نوای یاس و سم پاشی علیه خارج کشوری ها نیست ، که ظاهرا ادعای رهبری دارند و حالا باید خفه شوند ، چون ایران ما گورستان شده است و آنها جایی گرمی نشسته هستند و.....
🔸من هیچکس از شناخته شده ها را سراغ ندارم که خود را در ردای رهبری ببینند، و چنین ادعایی را من جایی نه خوانده ام و نه شنیده ام . هشت میلیون ایرانیان خارج کشور زندگی می کنند ،حتی ۲٪ آنها فعال نیستند ،چگونه و چرا چنین نامه های نوشته میشود ؟ . امشب این نامه از خانواده خودم که برایم پست شده بود، بسیار برافروخته ام کرد ، هدف چیست ، چه دست هایی در کار است و چرا؟ بحث انتقاد نبود ، زبان طرد ، سرزنش و اتهام بود .
🔸من به عنوان یک زندانی سیاسی سابق رژیم نکبت اسلامی ، هرگز حاضر نیستم خانواده ام در ایران بنحوی در تبلیغ ضد همبستگی قدم بردارد . قدردان همه بر اندازان رژیم هستم ، که سنگی را از راه بر می دارند، نه کینه ای می کارند .
Pandora Nouryقصد بیان نظر…
Pandora Noury
قصد بیان نظر شخصی خود را در این صفحه ندارم چون همه حق به جانب از دریچه دید خود در مورد مسائل نظر میدهند . گویا برخی بر این باورند که چون یکی از مسائل اصلی مبارزه فرهنگی با نظام ولایی شادی در مقابل اندوه است پس در هر موقعیتی باید بشکن زد . هر چند خارج نشینان دغدغه بگو مگو با یکدیگر را ترجیح میدهند فقط بد نیست به دیدگاه خانواده های داغدار داخل ایران هم توجهی بکنیم. متن پیام خانم فاطمه حیدری که سعید افکاری و صبا بختیاری هم آن را باز نشر کردند
قصد بیان نظر شخصی خود را در این صفحه ندارم چون همه حق به جانب از دریچه دید خود در مورد مسائل نظر میدهند . گویا برخی بر این باورند که چون یکی از مسائل اصلی مبارزه فرهنگی با نظام ولایی شادی در مقابل اندوه است پس در هر موقعیتی باید بشکن زد . هر چند خارج نشینان دغدغه بگو مگو با یکدیگر را ترجیح میدهند فقط بد نیست به دیدگاه خانواده های داغدار داخل ایران هم توجهی بکنیم. متن پیام خانم فاطمه حیدری که سعید افکاری و صبا بختیاری هم آن را باز نشر کردند
”تا بهحال در گورستانها قدم زدهاید؟ به چهره عزاداران دقت کردهاید؟ در گورستان، حرفی برای گفتن لازم نیست؛ آنجا فقط غم و درد است که بین آدمها رد و بدل میشود. در گورستان کسی قهقهه نمیزند. در گورستان کسی روی میز ضرب نمیگیرد. در گورستان کسی با خنده و شادی و بشکن آواز نمیخواند.
ما در عمق سیاهی گورستانی به پهنای ایران ایستادهایم و مبهوت شمایی شدهایم که ظاهرا خود را نماینده ما خواندهاید. حالا شما یک بار بدون آنکه به فکر منفعت خود باشید، بدون آنکه فقط به فکر عکس گرفتن با رنج ما باشید تا جایزه فلان جهنمدره را از آن خود کنید، نگاهمان کنید. خودتان خجالت نمیکشید که زخم و عزای ما را به تمسخر میگیرید؟
نه! سؤال بیجاییست. شما سالهاست وقتی دوربین و میکروفون به سمتتان میآید یاد سرگرمی و صحنهگردانیهایتان میافتید. شمایی که هیچ نسبتی با ما ندارید. شمایی که شکنجه و تعرض و عذاب زندان ما را به رقص و آواز برای جهانیان ترجمه میکنید.
شمایی که نمیفهمید اگر اینجا هنوز رقصی باقیست رقصه گلوله و باتوم بر روی تن این مردم بیگناه است.
شمایی که فقر را نمیفهمید. شمایی که قتل و تحقیر و تعرض و تجاوز و کودکان شیمیاییشده و تنهای تکهپاره ما در زیر گلولهها در لابهلای صدای قهقهها و ضربگرفتن سرانگشتانتان بر روی میز گم میشود. شما رهبر مایید؟ شما رهبر جوانانی هستید که لباسهایشان را دریدند و سینه خود را در مقابل گلوله سپر کردند؟ شما و قهقههایتان، ضجههای هزاران مادر داغدار و پدر کمرشکسته را نمایندگی میکنید؟ شمایی که تصمیم گرفتید این سیاهی را به شکل یک نمایش جذاب و دیدنی روی صحنه ببرید تا حوصلهی میزبان سر نرود؛ شمایی که در نشست و برخاستهایتان با آنانی که ما را به این روزهای سیاه نشاندهاند، هیچ حدّومرزی ندارید و یک روز ما را آکتورهای خیابانی میبینید و روز دیگر جمعیت بیسری که باید رهبریشان کنید؛ نماینده ما شدهاید؟ نه… شما، خیلی حقیرتر از آنید که ما را نمایندگی کنید.
کنار بایستید. ایرانی که ما در آن زندگی میکنیم سالهاست در حال احتضار است و شما اصرار دارید این تقریبا جنازه را با اطوار و اصلاح زنده کنید. و ما، مایی که به ناممان میکروفون برداشتهاید و به کام خودتان در آن چهچه میزنید، به تکتک شما هشدار میدهیم که از سر راهمان کنار بروید. دشمن ما جمهوری اسلامی است و برای نابودیش هر که را مانعمان شود نابود میکنیم؛ با هیچ احدی هم شوخی و تعارف نداریم. ما از شما، اصلاحات و نمایندگانش با خون گذر کردهایم. انگشت در زخمهای ما نچرخانید. ما با شما هیچ نسبتی نداریم.”
۲۲ آذر ۱۴۰۲ - خانوادهی جواد حیدری
دستانی که چندان هم نامرئی…
دستانی که چندان هم نامرئی نیستند، برای ما فضایی میسازند و ما طبق نقشه مسیری که آنان ایجاد کردهاند، به پیش میرویم.
هجمهای که در این مورد شروع شده و میرود تا شتاب بیشتری به خود گیرد، ناشی از همان فضایی است که در فوق به آن اشاره کردم.
به نظر من، سخنان سرکار خانم فراهانی گرامی، نه تنها بار منفی نداشت، خیلی هم مثبت بود. ایشان خطاب به شاه و ملکه نروژ و حضار فرمودند>:
میدانم که رعایت آداب و پروتکلها در این ضیافت چه اندازه مهم است اما شکستن قواعد، راه و رسم ما ایرانیهاست و کاری که نرگس محمدی کرده هم شکستن همه پروتکلهاست. زنان زندانی در اوین آواز میخوانند و میرقصند. هنر و فرهنگ، ما ایرانیها را در طول قرنها زنده نگه داشتهاند و امشب هم نمیتوانیم از خیر رقص و آواز بگذریم.
در اینجا، منظور ایشان از شکستن قواعد و پروتکل، شکستن قواعد مدرن مدنی و انسانی نیست. بلکه آن "قواعد" و "پروتکل"های ضد بشری است که در آن، حتی آواز و شادی هم منع شده است. بیتردید شاه و ملکه نروژ و همچنین حاضرین در جلسه و بینندگان این برنامه، متوجه منظورشان شده و میشوند.
آهنگی که انتخاب کردهاند هم، شعر و آهنگی به جا و درست بود و همان پیامی را داشت که چنین مراسمی برای آن برگزار شده است..
در نرم ترين بيان، جمعيتي…
در نرم ترين بيان، جمعيتي بدون اينكه به روي خود بياورند براي همه چيز تكليف تعيين ميكنند، براي آنها اولويت، تمركز در جمع آوري بيشترين همدلي و همياري و همكاري براي كمك به هر اندازه ممكن ، براي دفع شر حكومت تباهي وفساد حاكم بر كشور نيست. آنها در هر لباسي براي به حاشيه راندن آن اولويت عامي كه ذكرش رفت، و نشاندن اولويت هاي شخصي و گروهي خود به جاي آن، همه جا حي و حاضرند و بعيد است بحث و گفتگو با إنها ره به جايي ببرد.
.كمال گرايي آفت همدلي و همگرايي است.. اگر كار به داوري در مورد افكار و رفتار وكردار افراد برسد، انسان بي نقص ناموجود است. اما جماعت مورد نظر فقط و هميشه از منبر و موقعيت متوهم يك "انسان كامل " با ديگران سخن مي گويند، آنها را بايد گذاشت و گذشت.
چه کسی میهمانان را انتخاب کرده؟
من بعنوان یک ایرانی درون مرز بسیار مشتاق بودم بدانم چه کسی میهمانان ایرانی آن مجلس را برای شرکت در میهمانی انتخاب و دعوت کرده؟ چرا مثلا گلشیفته دعوت شده ولی مصی علی نژاد خیر.
شما که یک رسانه برون مرز هستید و دچارسانسور نیستید باید کندوکاوی هم در این زمینه میکردید.
پشت پرده
من آقای محققی را یک نویسنده توانا میدانم وهمواره متاسف از این هستم است که ایشان در جوانی گرفتار اختاپوس چپ شده که تاوان آنرا تا امروز بانوشتن موافقتنامه های موجود میپردازد.
ای کاش ایشان به همان کار نویسنده گی بپردازد و از دور شاهد زد وبندهای شیادان سیاسی باشد.
دادن این جایزه ها از سوی غرب صد در صد بدون منظور نیست .
مطمن باشید اگر همین بزرگواران مانند خانم عبادی علیه جنایات دولت نتانیاهو اعلامیه ای بدهند آن جایزه را به کام گیرنده زهر مار خواهند کرد که تاکنون خانم عبادی علیه توحش دولت یهود اعلامیه ای نداده است.
ارزشمندترین جایزه همین کف زدنهای مردم ایران وتایید وتاکید آنها برای رسیدن به آرمانهای ملی خود مردم ایران است.
این سنت پلید بیگانه پرستی که از پیروان دین اسلام آغاز گشت به حزب توده و اکنون مجاهدین خلق رسیده است.
دعوت از سناتور ها و وزرای غربی برای رسیدن به قدرت همان اندازه پلید است که غربی ها
از افرادی خوشنام استفاده ابزاری میکنند.
نمونه روشن آن یک خانم فرانسوی آست که جایزه ای برای خدمات خود دریافت کرده است .
این خانم فرانسوی در متنی جنایت آدولف هیتلر را با نتانیاهو یکی دانسته. جایزه موردنظر از ایشان باز پس گرفته شد چرا که یک زن یهودی از ایشان به جرم یهودی ستیزی شکایت کرده است.
غرب دایه مهربانتر از مادر نیست و انها همواره به دنبال منافع خود هستند.
ما شاهد هستیم که غرب راه را برای جنایت دولت یهود تحت عنوان دفاع از حق خود باز گذاشته و در سازمان ملل به نفع اسراییل وعلیه وجدان بشری رای داده اند.
شرکت آقای مهتدی در این جریان در حقیت زنگ خطر برای همگان است.
شاد کام باشید
فریدپناحمدی :
فریدپناحمدی :
اما یک نوع پروتکل شکنی هم پذیرفتنی نیست، آن که در دلش پیام سیاسی و فرهنگی نهفته دارد: پروتکل شکنی تقی رحمانی در همان مراسم رسمی در نبستن کراوات است با هدف نشان دادن هم خانواده بودن فرهنگی خود با تفکر ضد غربی اسلامی در انتخاب نوع پوشش.
سیروس ملکوتی:
سیروس ملکوتی:
نکته دوم ؛ به نظر می آید که هیچکس با سطح تصویر سازی هنر موسیقی در مراسم نوبل مشکلی نداشت . اجرای بسیار ضعیف و آماتوری خانم شجریان با یک تار و یک دمبک در مهمترین صحنه فرهنگی جهانی و ایکاش این اثر با یک ارکستر مجلسی در همتایی با ادراک فرهنگی میزبان به صحنه می آمد . پی آمد آن در شب ضیافت آواز خوانی خودمانی و محفلی با ترانه امشب شب مهتابه ..... و بشکن ... این است تابو شکنی که داری از آن نام میبری فریدون جان و حتی آنرا با جنبش زن زندگی آزادی مقایسه میکنی؟ هر چند با یادواره ای که از آن مثال آوردی باید پرسید چرا از میان انهمه فرهیخته گی مبارزاتی تنها شعار نه اینوری نه ...... را مثال آوردی ؟ اگر تراز این «فرهنگ» است خب میشود نقدت را پذیرفت .
راستش منم خیلی جا خوردم و با…
راستش منم خیلی جا خوردم و با اینکه مجلس رو خیلی خودمونی دیدم ولی اگر باز یکی از اجراهای نرگس رو اجرا میکردند به یاد نرگس زیبا تر بود . اینجا میتونستند از فرصت استفاده کنند و صدای زندانیان باشند اینجا گلشیفته نشان داد که اصلا فکر نمیکند و رفتار میکند جریان همون اعتلاف بود که میگفت کسی حق نقد سیاسی ندارد متاسفانه رفتار غیر مسئولانه ای دارد
سلام...اصلا و ابدا در هیچ یک…
سلام...اصلا و ابدا در هیچ یک از پروکرام ها نه پروتوکل شکنی بود و نه سنت شکنی و یا به زعم یک دوست که کراوات نزدن معنایی بی معنی کرده اند...ببخشید دوست. برای ممانعت از پروتوکل شکنی مسولین هستند که تذکر میدهند، همین یعنی که پروتوکولی زیرپا گذاشته نشده مگر اینکه ادعا شود طرف با کراوات وارد شده و توی سالن یواشکب کراواتشو باز کرده باشه! اما در مورد خوانندگی هم مطمن باشید با مسولین هماهنگ شده و کسی بیگدار به آب نزده. در خاتمه استدعا دارم از هر حرکتی ایراد گرفته نشود انگار ما در سالهای 1300 هستیم که هرکه وارد شد باید سلام کند و جلو تک تک افراد به احترام دولا و راست شود یا چیزی به همین مضمون که سنت شکنی تلقی شود. متشکرم
فریدون جان ،از تو انتظار…
فریدون جان ،از تو انتظار ارزیابی خیلی عمیقتری میرود، در یک محیط و مجلسی اعلا و زیر ذره بین جهان مدرن و مراسمی یگانه و در حد و قواره یک ایرانی با سابقه مبارزه مدنی ، بی پرنسیپی و پروتکل شکنی غیر از اوانتورییسم بچگآنه و توهین به مقام برنده صلح نوبل چه معنایی میتواند داشته باشد.
افزودن دیدگاه جدید