رزا جان خسته نباشی؛ اوّل بگم یه اشتباهی کردم کامنتِ پیشین رو در جای دیگهای ثبت کردم :| راجع به "میم" من که میگم فرضیۀ علمی هرچی بیشتر بهتر! بعضی وقتها دادهها به موازاتِ هم و گاهی هم سری(متناوب) فرضیات رو شکل میدَن و به همین صورت هم از نظریه( تئوری) تا شکلگیریِ علوم این رویه پیش میره . از طرفی میدونیم که مبنای علم فلسفه به اصول فرضیهپردازی و طبقهبندی دادهها وُ نظریات تکیه داره و "منطق" هم با تحلیلی علمی و دقیق به پردازشِ این خروجیها میپردازه. یه فرضیه میتونه در مسیری موازی، حتی تا چند قدمیِ تائیدِ علمی پیش برِه ولی نقطۀ اتصالِ نهایی برقرار نشه و تمامِ زحمات با جزئیترین فاصلۀ ممکن به ثمر ننشینه! بخاطر همین معمولاً مسیرهای متناوب پاسخِ بهتری میدن. امّا این جملۀ نقل شدۀ شما:«مذهب بطورعمومی تفسیر خرافی و خیالپردازنۀ روابطِ مادی و مناسباتِ اجتماعی هستش که ریشه در فقر، جهل،
رزا جان خسته نباشی؛ اوّل بگم
رزا جان خسته نباشی؛ اوّل بگم
ناشناس
جهل، نادانی و هراس و اضطراب انسان داره.» ریشه در واقعیاتِ عینی و تجربی هم داره که باید دقت کرد در دامِ سفسطۀ مذهبیون گرفتار نیومد. بواقع اثباتِ ادعا همیشه بعهدۀ مدعیست، اقشار مذهبی و رهبران و پیامبران اونا پیش از اونکه دانشمندان و تئورسینها رو دنبال نخودسیاه بفرستن و این باصطلاح دانشمندان رو درگیرِ مسیری بیسرُ ته و ساختۀ توهمات بکنن ابتدا خودشون باید تخیلات و خرافاتِ ساختگی رو به دادههای علمی و تجربی تبدیل کرده اگر در این قدم نخست موفقیتی حاصل اومد تازه در مسیرِ فرضیهپردازی و اثبات اون قدم بذارن تا این بین دانشمندان به بررسی علمی و نقد فرضیات، جهتِ رسیدن به تئوریای علمی مشغول بشن. خُب از این جهت نمیشه به اینگونه تئوریهای موافق و مخالف و بر اومده از ایندست مغالطات که: «اینجا مرکزِ زمینه باور نداری برو متر کن!» باور داشت و "تئوری میم" رو از اون دست انحرافاتِ بعضی از دانشمندان میدونم که بیشمار حفرۀ ناشناخته و پیچیدۀ مغزِ انسان رو با "چرایی وجود مذهب و خویِ تقلید" میخوان بسنجند و شناسایی کنند. کشف دیانای در علم ژنتیک یه مقولۀ مجزا و کاملاً جدا از فرضیههای به نامِ مثلاً "دیانای فرهنگی" بوده! به نظر من این فرضیه حقش نبود به نظریهای علمی تبدیل بشه فقط میتونه تا همین مرزِ فرضیه پیش برِه تا اینکه علوم تجربی و محاسباتی در کنار هم بتونن بهش شکل تئوریِ علمی بــِــدَن. یه تئوری حتی اگه از میلیاردها آزمون گذر کنه ولی روزی یک و فقط یک استثنا بتونه باهاش مغایرت داشته باشه دیگه معنای و جایگاهِ تئوری را نخواهد داشت. این فرضیۀ میم میتونه بسیاری از انسانها صدق نکنه و بسیار قیاسهای مختلف دیگری بر این باصطلاح "تئوری".. ممنونم که اجازه میدی با ایمیل بتونم مزاحمت ایجاد کنم و سرِت رو درد بیارم :) این حرفا هم که مُشت توضیحِ واضحات بود ;)