درارتباط با نظرات دوستان عزیز:اطلاعی ندارم زنده یاد شکرالله پاک نژاد در مصاحبه اش چه گفته ولی من ازسالها پیش مسئله ی دموکراسی را در پیوند با حل مسئله ملی در ایران می بینم. بدون حل مسئله ملی جامعه ایران به دموکراسی نمی رسد.همینطور بدون حل مسئله عدالت اجتماعی دررابطه با زحمتکشان یدی و فکری. و باز همینطور بدون رفع دیگر تبعیضات ازجمله در موردزنان ومذاهب و غیره. اینها جوانب مختلف یک قضیه اند و بدون حل آنها دموکراسی در ایران به واقعیت تبدیل نمی شود. بخشی از روشنفکران جامعه ی فارسی زبان در واکنش به بیانیه کومله-حزب دموکرات، « حفظ تمامیت ارضی»را کار پایه همکاریها اعلام کردند. از نظر من اینان به« حفظ زورکی تمامیت ارضی» معتقد اند وحفظ آنرا به «هر چیز مقدم » میدانند. حتی به دموکراسی و مبارزه با دیکتاتوری. اینان « زورکی » میخواهند تمامیت ارضی را حفظ کنند. من به « اتحاد آزادانه و دواطلبانه» میاندیشم.
خانم اشرف دهقانی- افتخار مردم و مبارزان آذربایجان- منظورش از دموکراسی، «دموکراسی پرولتری» ست. که بعد از انقلاب به رهبری زحمتکشان میتواند پیاده شود. همانطور که در « مارکسیسم کلاسیک» عنوان میشود. من چنین نمی اندیشم. در ایران که یک جامعه با نظام سرمایه داری کم رشد است شرایط پیاده شدن سوسیالیسم ، بگوییم با مشخصه ی دموکراتیک، و نه با خاصه های دیکتاتوری -که در تاریخ نتیجه اش را دیده ایم- وجود ندارد. مگر اینکه دیوار چین سیستم سرمایه داری جهانی در « اروپا و آمریکا و ژاپن و غیره» بشکند. و راه باز شود. تا چنین شرایطی آماده شود تنها میتوانیم « دموکراسی رئال» را توسط زحمتکشان و تبعیض دیدگان و ستمکشان عمق بدهیم. و مراحل ضرور و مقدماتی را آماده کنیم. که عبارتند از « رفع دیکتاتوری و تبعیض همه جانبه و اجرای عدالت اجتماعی نسبی» ست. و غیره. این را هم اضافه کنم که مسایل آذربایجان بدون چپ آذربایجان غیر قابل حل است. و در عین حال حل مسایل آذربایجان در پیوند ناگستنی با مسایل کل ایران قرار دارد. و همینطور منطقه و جهان.