چند خطِ پایانی در ادامۀ کامنت پیشین خطاب به بهنام چنگائی بزرگوار: ...وظیفۀ روشنگر حفظ پرنسیبها و شرافتِ انسانی ورای بازیها و ترفندهای سیاسیست که اگر دانشگاهها و مدارسِ و اساتیدِ باسوادی چون شما مـُصّرانه و بدونِ کمترین عقبنشینی به تقویت این مقوله میپرداختند امروزه هیچ سدی جلودارِ جریانهای اجتماعی نبود. مشکل ما همین شُلکن سِفتکنهاست، یکبار نیامدیم پایِ پرنسیبهای انسانی به هر قیمتی بایستیم و اینگونه نیز به کودک و فرزند و شاگرد و جامعه بیاموزیم. / دردِ دلهام خیلی طولانی شد ;) نمیدونید چقدر به خودم افتخار میکنم وقتی شما شنوندۀ من هستید. کوچیکتون دقیقاً همین روزها در سالِ 1357 بود که چشم به این دنیای وانفسا وا کرد! لبریزم از حرفای خفهشده و زخم باتونُ چکمهها، امیدوارم فغانِ ما رو به منزلۀ «خشونت در کلام» نگیرید :) ممنونم از توّجه و تحمّلتون. برقرار باشید.
چند خطِ پایانی در ادامۀ کامنت
چند خطِ پایانی در ادامۀ کامنت
ناشناس