سلام آقای یوسف..... وووواااااا... بنده هم تحصیل کرده دبستان دکتر شفق تبریز هستم . آقای زهسازیان هم معلم کلاس اولم بود و هم کلاس پنجم... همان طور که میدانید آقای ارونقی هم مدیر و آقای محمود هم فراش مدرسه.. از کتک کاریهای آقای زهسازیان کتاب میشود نوشت . این معلم چندین بار با شاخه نازک و پوست کنده شده درخت ( بید مجنون = شوی ) که اگر در هوا می چرخیدی , صدای وحشتناک دل آدم را می برید , آنقدر مرا تنبیه کرد که دستهایم تاول زد ( قان چیل اولدی )..بدترین تنبیه روزی بود که به جای دستهایم , پاهایم را به ته کمر بند بست و از زیر میز 3 نفری دانش آموزان , ته دیگر کمر بند را بالا آورد و به خودم داد که محکم بگیرم تا پای های من افقی بایستد. بعد جوراب هایم را در آورد , زیر پاهایم را با همان چوپ نازک می زد..تنها گناه من این دفعه ترکی صحبت کردن نبود.. در زنگ سیاحت با چند تن از دوستان (( ناقّشلی ))
سلام آقای یوسف
سلام آقای یوسف
ناشناس
بازی کردیم و بخاطر زمین خوردن های متعدد در زیر ناخن های دستم , گل و خاک جمع شده بود.....احساس این شکنجه های روحی تا آخر عمر در وجود ما ها خواهد ماند. موقعی که تعلیم و تربیت کوکان را در کشور های غربی و امریکا مشاهده میکنی , آنوقت در میابی که عمق فاجعه چقدر است.... در ضمن بعد از دبستان دکتر شفق به دبیرستان ( امیرخیزی ) رفتم که بقول شما, آن خود هم داستان دیگری دارد... بهترین ها را برایتان آرزومندم....سن ساغ, من سلامت...