در عصر سده های میانه، تا اجرای « سیاست یکسان سازی» رضاخان، در ایران زبانهای عربی، فارسی، ترکی به درجات مختلف، زبان
کتابت بود. قلمزنان اندکی که وجود داشتند معمولاً به عربی و فارسی چیز نوشته اند و تعدادی از آنها نیز به زبان ترکی. بعضی ها دارای آثار به هر سه زبان بودند. مثل نسیمی و فضولی. زبان عربی در عرصه علم و فلسفه- زبان فارسی در ادبیات، و زبان ترکی هم عرصه ادبیات راشامل میشد. که به شعر و لغت نامه و داستان پرداخته اند. زبان ترکی زبان قشون بود و زبان بخشی از مردم. علاقمندان قلمزن در عرصه ادبیات هم به آن پرداخته اند. زبان به عنوان وسیله ارتباط با دیگران در دست قلمزنان بود. در این عصر زبان « مشترک» ی وجود نداشت. هر قلمزن نسبت به محیط خود و نسبت به پیامش از این سه زبان استفاده کرده است. همانطور که ما اکنون انجام میدهیم. زبان مشترک، زبان رسمی، زبان ارتباطی، مقولات امروزی ست
Bəyoğlundan bezâram
ﻛﺘﺎن ﻛﺆﻳﻨﻚ ﻳﺎزارم
kətan köynək yazaram
ﻛﺘﺎن ﻛﺆﻳﻨﻚ ﻣﻴﻞ ﻣﻴﻠﻲ
kətan köynək mil- mili
ﮔﻞ اوﺧﻮ ﺑﻴﺰﻳﻢ دﻳﻠﻲ
gəl oxu bizim dili
ﺑﻴﺰﻳﻢ دﻳﻞ اورﻣﻮ دﻳﻠﻲ
bizim dil Urmu dili
وقتی زبانی در اداره ی مملکت و انجام کارهای آن بکار گرفته نمیشود- تحصیل هم نمیشود- کتاب و روزنامه و خواننده هم پیدا نمیشود. هر کس نسبت به نیازش چیز یاد میگیرد. این مسئله ایست که رسول زاده و آجودانی از درک آن عاجز مانده اند. اما در همان حال مردم فولکلور خود را میافریدند و حتی در نبود کاغذ روی پارچه ی کتان که خطوط موازی داشت برای کودکان به زبان مادری خواندن و نوشتن یاد میدادند. شعر کودکانه ی «حب سنه» که قسمتی از آن نقل شد مسئله را از اعماق گذشته برای ما روشن میکند.برخلاف تحلیل آجودانی زبان فارسی در گذشته نه زبان مشترک بل « زبان سلطه گری» بود. که توسط دربارهای ترک برای ادامه ی فرمانروایی در کارهای دیوانی بدان نیازمند بودند. و توجه اینان به فرهنگ فارسی هم به همین دلیل بود. آنان حساب میکردند زبانی که سلطه یشان را حفظ و گسترش میداد و نیازهای استبداد را رفع می نمود باید مورد حمایت و استفاده قرار می گرفت - و اینکار را هم انجام میدادند. منطق شان غیر از این و بیش از این قد نمیداد. تاریخ برای امروز چیزی ندارد. بیابان و برهوت است. دست یازیدن به گذشته جهت حل مسایل امروز تنها میتواند نشانه ی سلطه جویی و سلطه گری باشد. با چهار دوجین کتاب و نویسنده ی درباری و یا دینی و صوفی فرهنگ مشترک نمیشود. و یا با «بکارگیری سنتی زبان فارسی دیوانی» که همیشه ابزار استبداد و تسلط بود نمی تواند فرهنگ مشترک خوانده شود. بله در 80 سال اخیر توسط نویسندگان همه ی مردمان ایران فرهنگ مشترک اجباری توسط سیاست یکسان سازی ایجاد شده ولی اسم آنرا نمیتوان فرهتگ مشترک دموکراتیک گذاشت. این فرهنگ نامش فرهنگ «زورکی» ست.که هنوز هم ادامه دارد. زورکی تنها بدین دلیل که غیز از زبان فارسی همه ی زبانهای دیگر غیر دولتی و ممنوع بود. و هست. این آن سدی ست که باید شکسته شود. درست است. ادامه در کامنت دیگر: