رفتن به محتوای اصلی

من متوجه اسارت با دانستن زبان

من متوجه اسارت با دانستن زبان
ناشناس

من متوجه اسارت با دانستن زبان نمیشوم. معنی آزاد بودن از هر قید و بند را هم نمی فهمم. الان برای گذر از مرز چین و ورود به کره جنوبی باید پاسپورت نشان دهم که قیدی است اما قانون است. در ژاپن, ژاپنی، در انگلستان انگلیسی، و کلا در هر نقطه ای از دنیا برای ارتباط و تجارت و فهمیدن و پیشرفت باید به زبانی صحبت کنم که مرا بفهمند. اگر بیشتر بدانم بهتر است اما اشکالی برای دانستن نیست. اینکه کشورها زبان رسمی و قوانین رسمی و محلی دارند هم چه اشکالی دارد؟ یعنی پول واحد، تاریخ و هویت مشابه، کشور یکسان، ارتباط جغرافیایی و سیاسی و تاریخی را فراموش کنیم؟ کسی نیست برای جوانان توضیح دهد پارس اسم قدیم کشور بوده، بنابراین همه مردم آن می شده اند پارسی؟ زبان پهلوی شان میشده زبان پارسی؟ یعنی چه آذری باشی یا کرد یا گیلک، چه بگویم پارسی چه ایرانی، چه تفاوتی دارد؟ اقوام هندی مگر همه هندی نیستند؟ این ستم است؟