این نکته را نیز پیرامون «اندوه انسانی» بگویم. اندوه انسانی، اندوهی ست از بهر غم همه انسانها- و حتی از بهر غم همه جانوران و گیاهان و طبیعت. اما اندوه «من» تنها غم من است. و گرفتار در «منیت». و فرا تر از چارچوبه من نمیرود. یعنی استعداد دارد به بهای تیره روزی دیگری به شادی من تبدیل شود. غم انسانی، ترک و فارس ندارد و نمیشناسد؛ تنها نمود غم انسانهاست. و عام. شادیش نیز شادی همگان. اندوه انسانی، آزادی و خوشی و سعادت خود را جدا از دیگری نمی بیند. آزادی و سعادت خود را در آزادی و سعادت دیگری میجوید. این مفهوم اندوه بشری ست. اندوهی که در « من و تو » گرفتار آید غم منیت است . و اندوه منافع. آنهم منافع من. و بدرک دیگری. در حقیقت «غم من» ، من گرایی ست. و اگویسم . اندوه ادبیات اندوه بشری ست. در ادبیات جایی برای اندوه من گرایی نیست.در ادبیات هرگاه از من سخن میرود به معنای من بشریت است. و من بشری.
این نکته را نیز پیرامون
این نکته را نیز پیرامون
آ. ائلیار
درست است، سیاست بر مدار «من» میچرخد. یعنی بر مدار منافع من. و چه بسا اکثراً به زیان دیگری. اینجاست که پرسش سیاست عملی و غیر عملی پیش میاید. و چگونگی اجرا شدنی یا نشدنی بودن آن. منافع من در سیاست استقلال یا جدایی، قبل از هر چیز در چگونه عملی بودن آن است؛ دلایل آن کدام اند؟