دوست عزیز آقای یوسف آزربایجان.... همان طور که نوشته های آقای سعید به خوبی نشان میدهد جامعه فارس جریانات و مشکل های اجتماعی را در زیر و بم شعرهای حافظ و در بطن شعر های شاعران قرن هشتم می گردد.. قرن بیست و یک قرن علم , اکتشافات و ارتباطات است.. جامعه فارس همچنان در محور شمع, گل و پروانه منجمد شده باقی مانده است.. جامعه ای که نمی تواند یک فیلسوف به بار آورد از آقایانی همچون ( سعید ها) نبایستی زیاد انتطار داشت.. سعید ها دست پروده های اندیشه ( فردوسی ) هستند که شکست ساسانیان در مقابل اعراب را بخاطر قرار گرفتن سیّارگان زحل و عطارد در خارج از خطّ طولی می داند...ایشان در نوشته هایش پادشاهان قاجار را انتقاد میکند که باعث توسیع شیعه گری در ایران شد. البته این انتقاد کاملآ حق است و کسی بی لیاقتی اکثر پادشاهان قاجار را کتمان نمی کند ولی ایشان فراموش می کنند که بنویسند که درست در آن
دوست عزیز.....
آقا سعید فراموش میکند که موقعی که شاهنشاه آریامهر, شاه شاهان و بزرگ ارتش داران صدای انقلاب را شنید, در ایران 45 هزار مسجد بود و تعدات گنجایش دانشگاها, انیستیتو تکنولوژی ها و دانشسراها به 32 هزار می رسید و هر دانشگاه هم یک مسجد داشت. لااقل در انقلاب مشروطیّت شعور و آگاهی سیاسی ملت به آن حدی رسیده بود ک یک آخوند ارتجاع به دار آویخته شد ولی از برکت فرهنگ رستاخیزی در انقلاب 57, ملت عکس یک آخوند دیگر را در ماه جستجو میکردند...
من نمی دانم که اگر آقای سعید در انقلاب 57 در تبریز تشریف داشتند و یا نه, ولی تا آنجا که من شواهد این حرکت بودم شعار اصلی در تبریز بدین قرار بودند... سو ایستروخ... برق ایستروخ.... دورد ایللیخ شاه ایستروخ... آب میخواهیم... برق میخواهیم.... شاه چهار ساله میخواهیم....