جناب Anonymous می گویند که یکی داشت تعریف می کرد که در کوه می رفتم چوپانی را دیدم. در همان لحظه دیدم که ماری به پای او نزدیک می شود. فورا زدم کشتمش. یکی از کشانی که داشت گوش می داد گفت: قاتل بی رحم. چرا چوپان بیچاره را زدی کشتی؟ حالا حکایت من و شماست.
شما که جسته و گریخته کامنتها را خوانده اید، متوجه نشده اید که آقای امید یزدانی از من شوال کرده بود: < آیا معتقدید که خلقهای ساکن ایران خواهان تشکیل یک حکومت مردمی و دموکرات هستند ؟ اگر جواب شما مثبت است لطف فرموده بمن بگوئید : این خلقهای ساکن ایران کجا و در کدام جمع و یا در کدام نظرخواهی خواست تشکیل یک حکومت مردمی و دموکرات را مطرح کرده اند؟> و من جواب داده ام: <من معتقدم که در ایران یک حکومت دیکتاتوری فاشیستی مذهبی بر سر کار است که آن را با گوشت و پوست خود احساس کرده و می کنم. با توجه به مجموعه حرکتهای اعتراضی و آنچه که از اخبار و اینترنت
کجای این به این معناست که من گفته ام مردم آذربایجان برای تشکیل پارلمان خود و دولت خود باید از مردم ایران اجازه بگیرند؟ لطفا از عوض من حرف نزنید. یک بار کامنتها را بخوانید و بعد اظهار نظر کنید. من چوپان بیچاره را نکشته ام، مار را کشته ام.