آقای توکلی گرامی، در اینکه ستیزهگری یک پدیده واقعا موجود است، شکی نیست و من با شما کاملا همنظرم. بحث من بر سر این است که امروزه نیروهای متعصب و سنتی جامعه ما، حالا هرچقدر هم کراوات بزنند و ادای انسانهای مدرن را در بیاورند، از این واقعیت چماقی ساختهاند برای خفه کردن منتقدین خودشان. چرا نظرات آقای ایجادی "چپستیزی" نامیده میشود؟ در کجای نوشته ایشان آمده است که «چپ اخ است و سرمایه همه چیز»؟ و از همه مهمتر، آیا جلال ایجادی و حسین شریعتمداری از یک سنخند؟ آیا اخلاق چپ ایرانی تا این اندازه سقوط کرده است که منتقد نظری خودش را با یک بازجوی شکنجهگر و توابساز رژیم خون و خیانت و جنایت همسان میداند؟ اگر بخواهیم از پسوند "ستیزی" در اینجا درست استفاده کنیم، باید بگوییم در اینجا با "منتقدستیزی" مواجه هستیم. گفتم که بزرگترین خیانت چپ ایرانی از بین بردن اعتبار و اعتماد "چپ" در جامعه بود، متأسفانه
آقای توکلی گرامی، در اینکه
آقای توکلی گرامی، در اینکه
ناشناس
کسانی که در برابر یک انتقاد منطقی، سالم و بیطرفانه این چنین واکنش نشان می دهند، همان تتمه اعتبار چپ را هم به باد فنا می دهند. کاری که نتیجه ای فاجعه بار برای آینده ایران و نیروهای مولد آن دارد، زیرا کارگران و اقشار کم درآمد در مقابل سرمایه داری افسارگسیخته پناهگاهی جز "چپ" ندارند. اساسا آقای ایجادی و بقیه منتقدین "چپ ایرانی" چطور باید انتقاداتشان را مطرح کنند، که به چپ ستیزی متهم نشوند؟ آیا اساسا کسی اجازه انتقاد به چپ ایرانی را دارد؟ بسیار مایلم نظر شما را در باره مقایسه آقای ایجادی با حسین شریعتمداری بدانم.