جناب يوسف آذربايجان؛توّهمات برتری جویانه نژادی فارس برای امثال تو از نان شب هم واجب تر است و ضد«فارس» بودن علت وجوی امثال تو و یوسف عزیزی است. فراافکنی بظاهر مدرن شما تنها برای مالیدن شیره بر سر امثال خودتان بکار میآید! اما کدام«عرب»,دلاورمردان عرب خوزستان که با مقاومت خانه به خانه در کوچههای خرمشهردر مقابل ارتش متجاوز عربی عراق، رویاهای صدام را که برای رهبری جهان عرب در سر میپروراند تبدیل به کابوس کردند، خودشان صاحبخانه هستد و هیچ خطی برای جدا کردن آنها از ما کشیده نشده است.اما اگر منظورتان از عرب ستیزی ،ستیز با "پان عربیسم انگلیسیِ"«خلق عرب»تجزیه طلب با چفیه و چوخه شیخ خزعلی مثل یوسف بنی طرف است که با پشتوانه نظری و سیاسی و مالی در خارج از ایران بر ضد منافع حیاتی ملت ایران که هدف سیاست راهبردی اش پیش برد طرح تجزيه ایران است، بله من «عرب» ستیز هستم. اگر بحث یوسف عزیزی بر..
مساله مهم من هویت ملی یعنی ایرانی بودن و یک پارچگی ایران میراثی ملی دو هزار و چند صد ساله که متعلق به همه مردم ایران است و اگر این را بپذیریم هیچ چالشی نداریم .با تکیه به همین هویت ایرانی بودن بود که یعقوب لیث سیستانی به خلیفه عرب پیام داد یا ایران را مستقل میکنم و یا میمیرم و یاشکست می خورم و به نان و پیاز بسنده میکنم .با تکیه به همین هویت ایرانی بودن است که بابک آذربایجان را کانون استقلال طلبی ایرانیان در آذربایجان علیه تجاوز حکومت عرب کرد.با تکیه به همین هویت ایرانی بودن بود میرزا کوچک خان در نامه اش به لنین می نویسد. من و همکارانم در جنگلهای گیلان به ضد مظالم انگلیس توانستیم به نام آزادی ایران، پرچم سرخ مقاومت را برافرازیم. با تکیه به همین میراثی ملی بود که در انقلاب مشروطه وقتی کنسول روسیه به «ستارخان» پیشنهاد پناهندگی به روسیه را داد ستارخان در پاسخ گفت: جنرال کنسول ، من میخواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیاید من زیر بیرق بیگانه نروم.اما مشکل اامثال تو و یوسف بنی طرف سخنگوی خلق عرب ، نژادی و مسئله عرب و عجم است ونه ستمی که بر سر تمام ملت ایران آوار شده است.امثال تو و یوسف بنی طرف میخواهید به یمن جنایات حکومت اسلامی ندای تجزیه را سر بدهید و دغدغه شما نه حقوق زبانی اقوام ایرانی که نفی و تعرض به هویت و یک پارچگی ایران است!!.