جناب يوسف آذربايجان؛همانطور که در کامنت پیشین اشاره کردم،در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت، در تکه اول تاریخ ما ايرانيان نخستین کوشش روشن و گویا براي نيك زندگي كردن، نيک در پيوند بودن ، نيک رفتار داشتن و نيك سخن گفتن را با تکیه به اندیشههای ناب فلسفی زرتشت به دیگران آموختیم. و بدویان بیابانگرد بجای مانده از تاریخ ،به تازه گی در نهایت توانمندیهای«اندیشهای» شان برای گذار از دوره مانقورت( بی اصل و نسب) بودن، با تکیه بر ﺑﻨﯿﺎنﻫﺎی قومی و فرهنگی شان، دست به آفرینش بوزقورت (گرگ کامل) زدند و «بودن» خودشان را در تاریخ ،با گرگ خاکستری تعریف کردند و خود را در او یافتند و «زاده» شدند!!.الحق که خودشناسی خوبی داشتند.چون بازتاب عملکرد تاریخی این بیاباگردهای وحشی، مثل گرگ چیزی جز دریدن،کشتن،دزدی،تباهی و نابودی دیگرمردمان نبود. و در زمانه ای که ما.....
جناب يوسف آذربايجان؛همانطور
جناب يوسف آذربايجان؛همانطور
ناشناس
....ايرانيان ساختمان روحی و شخصیتی خودمان را با نواهای چنگ نکیسا و با ترانههای سرکِش و با نواهای عود باربد،نامورترین موسیقیدانان دوران می ساختیم،بدویان بیابانگرد بجای مانده از تاریخ،کف به دهان زوزه گرگ خاکستری را میکشیدند!!!.