دوستان عزیز، قنبری و anonym، برای درک پیام مقاله توجه کنیم که: همانطور که در مقاله «استراتژی-تاکتیک جنبش آذربایجان» نوشته ام ، حل مسئله ملی در ایران، و همینطور دیگر مسایل مثل دموکراسی، رفاه اجتماعی، برابری حقوقی، و غیره نیاز به متحد دارد. نه آذربایجان و نه دیگران، نمی توانند به تنهای مشکلات را حل کنند. مهم ترین و تاریخی ترین نیروی متحد، در رفع مشکلات از جمله «ستم مضاعف و استقراربرابری حقوقی» ، برای تبعیض دیدگان ، «چپ ایران» است. چپ متحد تاریخی و امروزی در راه مبارزه کسب خقوق است. کسی که متحد خود را نبیند و بدتر دشمنی هم بکند، فاتحه اش خوانده شده است. برای اداره ی مستقل آذربایجان چپ ایران متحد طبیعی ست. این مسئله را لازم است درک کنیم. چپ اداره ی امور را قبول دارد، برابری را قبول دارد، اتحاد داوطلبانه را قبول دارد، تعیین سرنوشت را قبول دارد،
دو دولت ناسیونالیست بود. جنگ دو حزب ناسیونالیست بود. داشناکها از یک طرف و ناسیونالیستهای آذربایجانی از طرف دیگر. در این میان «مردم دوطرف» نابود شدند. این عملکرد ناسیونالیستهاست. برای ناسیونالیست کودک ارمنی با کودک آذربایجانی فرق دارد. یکی خودی ست دیگری بیگانه. یکی باید بمیرد دیگری باید زنده بماند. اما برای چپ این طور نیست. هر دو کودک بچه اند و باید زنده بمانند و باید در دوستی و عشق و محبت نسبت به هم بزرگ شوند. نباید جنگ و کشتار بین پداران و مادران آنها صورت بگیرد. نباید اشک بر گونه های هیچ کودکی بنشیند. مشکل را از راه صحبت باید حل کرد. نشد زمان باید گذاشت و صبر کرد. و مانند اینها. اکنون باز دارند مسئله قارا باغ را به جنگذو کشتار میکشند. این غلط است و از آغاز هم غلط بود.