ناظر گرامی، با نظریات نویسنده ی مقاله کاری ندارم که آیا درست و عملی ست یا نه. اما مسایلی که شما در کامنت خود مطرح کرده اید را در دو مقاله ی «انزوا گرایی 1و2 و دیگر مقالاتم مورد تحلیل قرار داده ام. چیزی که شما مطرح میکنید «سیاست انزواگرایی در مبارزه ی رفع تبعیض در رابطه با ستم مضاعف»است. من این سیاست را در خدمت ادامه اسارت تبعیض دیدگان ارزیابی کرده ام. دلیل اش ساده است: هیچ ملت بدون دولت در ایران، هیچ خلق تحت ستم مضاعف در ایران، هیچ قشر اجتماعی ، نمی تواند به تنهایی ، خود را از «ستم و تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالتی اجتماعی» خلاص کند. شما چه مایل به «اداره ی امور محلی» در قالب فدرالیسم با شید یا در قالب «جدایی» نمی توانید «به تنهایی» حکومت را شکست دهید. حتی گروهی بنام «تشکل ملیتهای ایران فدرال» یا «جدایی خواهان» نیز نمی توانند حکومت را شکست دهند.
برگردیم به جامعه ایران . در ایران هم مثل سوریه 3 خواست عمومی در جامعه مطرح است. پایگاه این خواسته ها اقشار اجتماعی هستند. و گروههای سیاسی نسبت به این اقشار و خواسته ها خود را سازماندهی میکنند و سیاستی را پیش می برند. برای پیروزی در مبارزه، بدون توجه به گروههای سیاسی، انقلابیون، «اقشار اجتماعی و خواسته های آنها» را، و« کسب حمایت شان» را ، مورد توجه و هدف قرار میدهند. چرا که لازم است برای پیروزی مردم خود، همه ی مردمان جامعه را متقاعد کرد که از مبارزه و اهداف حمایت کنند. فکر کنید آیا آن سیاست انزواگرایی که شما نوشته اید در جهت «کسب حمایت همه مردمان جامعه ایران » است؟ آیا همه 50 ملیون آمار شما برای «استقلال هستند؟برای فدرالیسم هستند؟ یا به فرم دیگری هم فکر میکنند؟». واقعیت این است که یک خط را نمی توان به 50 ملیون شامل کرد. مبارزه با این حساب کتاب ابتدایی جور در نمی آید. خلاصه کنم سیاستی که شما در کامنت خود نوشته اید خیلی ابتدایی ،غیر عملی، شکست آفرین، و انحرافی ست. با این روش نه مردمی متحد میشود و نه مشکلی حل. کلاً روشی ست در خدمت طول عمرحکومت و اسارت ستمکشان.