عزیزیم اولدوزا باخ-آیا باخ اولدوزا باخ-گئجه لر گئچندی-او قالان اولدوزا باخ.1
وقتی جسم را به چهاردیواری میخ کنند،یا به برهوت، پرت، شعر با تخیل راه آزادی را میگشاید؛ که ازهر قید و بندی رهاست. در این نوشته چنین حادثه ای رخداده است.مرکز شعر آزادی و رهایی ست، از بندهای موجود، و تسخیر حال و گذشته در پرواز.شعر بالهایی ست در پروازی آزاد و رها. «حسرت» عزیزان از دست رفته ، و «عشق» به آنها، حرکتی ست برای گذر از بعد زمان و مکان، در حال، برای آزادی.و شوق و شیفتگی بهر هر آنچه که عزیز و دوست داشتنی ست.مثل گوشه ها ی اتاق خالی و پیاده روهای زخمی و باغهای بی برگ. حتی دندانهای از دست رفته ی مادران. که آغازاز دست رفتن وجود نازنین شان است. و نمی دانی. و تراژدی، که نتوانی،حق نداشته باشی، بالا سرشان باشی! عزیزیم قاچاق اولدو-بو داغدان قاچاق اولدو-اووچو ! یوخ اولاسان-
جیرانیم قاچاق اولدو.2
سرگذشت نسلهایی ست که شیفته ی آزادی اند. و بر درد و زخم عام و عمومی انگشت میگذارد.عزیزیم داغلار کیمی-دردیم وار داغلار کیمی-آنادان اوزاق دوشلی-سارالدیم باغلار کیمی.4 زبان ساده و بی تکلف و صمیمی ست. و سخن از دل میگوید.
خوشحالم که دوستان قلم به دست در هر شرایط سخت و سنگین با توان و هنر خود نشان میدهند که می توانند «هستی» -مان را در فرهنگمان تصویر کنند. و راههای پرسنگلاخ را بگشایند. برایم هر حرکت کوچک این عزیزان ارزشمند است و در دلم عشق و امید میافرینند. هنر در هر شکل آن نشانه ی زنده بودن ماست. میتوانیم با صدای بلند هنر بگوییم و فریاد زنیم :« آهای دیکتاتورها، ما زنده ایم ، مبارزه را پایانی نیست».باهاردا گول اوللام-باخچادا بول بول اوللام-آزادلیق یولوندا-یانارام کول اوللام5.داغلار دولو گولواینن-چیچک اینن گولواینن-قوی کونلوموز بیر اولسون-وطن دولسون گولواینن6.برای احمدی زاده ی عزیز سلامتی و موفقیت های
بیشتر آرزومیکنم.ساغ اول-وار اول عزیز دوست.ترجمه ی قسمتهای ترکی به ترتیب:
1-عزیزم ،
به ستاره بنگر!
به ماه و ستاره بنگر!
شبها گذرا هستند.
آن جاودانه ستاره را بنگر!
*
2-عزیزم فراری شد،
از این کوه فراری شد -
گم شوی صیاد! -
غزالم فراری شد.
*
3-عزیزم ،
به بند شدم
به بند و کمند شدم.
بهنگام فریاد مادران
من هم به بند شدم.*
4--عزیزم ،
چون کوهها ، چون عظمت کوهها درد دارم -
از آن هنگام که از مادر بدورم-
پژمرده ام ، بمانند باغهای زرد.
*
5-در بهار گل میشوم.
در باغچه بلبل.
در راه آزادی میسوزم و
خاکستر میشوم.
*
6-کوهها پراند از گل.
از غنچه و گل.
بگذار دلهامان یکی گردد
تا وطن پر گل شود.