لازم است درمورد یک اندیشه کمونیستی هم اشاره کنم که برخی ها «آگاهانه یا نا آگانه» از آن سؤء استفاده میکنند ؛ اندیشه:« کمونیست ها را سرزنش میکنند که گویا میخواهند میهن و ملیت را براندازند. کارگران میهن ندارند،آنچه را که ندارند نمی توان از آنان باز ستاند. از آنجا که پرولتاریا پیش از هر چیز باید تسلط سیاسی به دست آورد و به مقام طبقه ی ملی[درچاب بعد "به مقام طبقه ی رهنمون ملت" ] ارتقایابد یعنی خود به یک ملت بدل گردد، عجالتاً هنوز ملی ست،ولی بهیچوجه نه بدان مفهومی که بورژوازی از این واژه درمی یابد.» مانیفست حزب کمونیست. ترجمه ی پرهزمزان. من این پاراگراف را با ترجمه ی انگلیسی و اصل آن آلمانی مقایسه کردم و درستی ترجمه را تأیید میکنم. اینجا مارکس-انگلس میگویند کارگران میهن و ملیت دارند و داشته اند که "شما سرمایه داران" آنها را از آنها ستانده اید و دست خالی کرده اید.
لازم است درمورد به یک اندیشه
لازم است درمورد به یک اندیشه
آ. ائلیار
و کارگران در پی رفع این مشکل هستند. که خود را به طبقه ی رهنمون ملت ارتقاء دهند. و به یک ملت تبدیل شود. معنی سخن آن است که این اتهام به ما نمی چسبد که «میهن و ملیت» را از بین می بریم. نکته ی دیگر واژه ی «انترناسیونال» است که در نام سرود کارگران وجود دارد «سرود انترناسیونال» یعنی سرود جهانی کارگران. اینجا چیزی به میهن و ملت ربط ندارد. مثل حقوق جهانی بشر. که واژه ی جهانی هم بدین معنی ست. اما «انترناسیونالیسم» به معنای «بی وطنی و یا جهان وطنی» به کمونیستها مربوط نیست. بل به سرمایه داران مربوط است که «سرمایه هیچ مرزی نمی شناسد و بی وطن» است. اما کمونیست میهن دارند و در عین حال «همبستگی جهانی گارگران و ستمکشان» را درست میدانند. تبلیغ «بی وطنی» و چسباندن آن به چپ ضدیت با کمونیست هاست. و هیچ چپی نمی تواند با آن موافق باشد. در همه انقلابات و جنبشها کمونیستها قهرمانانه از میهن و مردم خود و ستمکشان جهان دفاع کرده اند.