پاسخ به جناب "ايرانی"،
ناشناس
پاسخ به جناب "ايرانی"، "رامتين" و چايچی
پاسخی به چند معترض نوشتهی من تحت عنوان "شماها کرد هستيد و ما نمیدانستيم؟!!"
جناب "ايرانی"، خدمت شما و تنی چند از آنانی که نظر دادهاند عرض کنم:
1. وحدت کلمهی مجدد طرفداران شرمگين حکومت اسلامی که در پوشش حمله به احزاب اپوزيسيون عرض اندام میکنند و بخش ارتجاعی و شووينيستی اپوزيسيون مبارک باد. ناسيوناليسم و اسلاميسم حکومت اسلامی در عناد با آزاديخواهی مردم کردستان و ايران همراستا و همداستان هستند. يورش همزمان اين دو و دلايل مشابهی که آوردهاند، اين اتفاق ناميمون را به اثبات میرساند.
2. تلاش شما برای کشاندن کنشگران کردستان به صف فاشيستی ضدترک و ضدعرب آب در هاون کوبيدن است. يقين داشته باشيد که کلامی ناشکيبا بر عليه هيچکدام از خلقهای ايران از من و امثال بنده نخواهيد شنيد. اين تفکر و سبک و سياق شما هست که بسياری را به استقلالطلبی سوق داده است. حال راه ترکستيزی و عربستيزی خود را ادامه دهيد، خواهيم ديد که سود و زيان آن نصيب کی خواهد شد.
3. اگر ناسيوناليسم اين قدر خوب است، چرا آن را بر ترک و عرب و کرد روا نمیداريد. و اگر بد است، چرا خود به آن توسل میجوئيد؟
4. ايرانستيز خود شما هستيد. ايران پيش و بيش از آنکه کشور شما باشد، کشور من است. توصيهی استقرار يک نظام سياسی معين در آن حق مسلم من است. به همان نسبت و چه بسا بيشتر من شما را متهم به ايرانستيزی میکنم. عناد و عداوت با مردم کرد و ترک و عرب و ترکمن اگر ايرانستيزی نيست، فاشيسم و شووينيسم نيست، چيست؟
5. مبارزهی مردم و احزاب کردستان نه بر عليه يک خلق و زبان معين، که بر عليه فاشيسم و شووينيسم است که هم در حکومت وجود دارد و هم در ميان "اپوزيسيون" آن.
6. نمیدانم اگر اين قدر نگران خاک و مرزوبوم "خود" (!!) هستيد، چرا در حجاب "اسم مستعار" ظاهر میشويد. چرا هويت خود را کتمان میکنيد؟ مگر دفاع از هويت يک "کشور" با بیهويتی هم میشود؟ نکند "سربازان گمنام امام زمان" هستيد، برای اينکه مردم افشايتان نسازند، چنين در سياهی پرتاب میکنيد؟ تنها جمهوری اسلامی در ايجاد چنين فضايی سودمند است.
7. هر گاه شما تحت نام واقعی خود رضا شاه قلدر را زير سوال برديد، جنايتهای آن را برشمرديد، آن موقع هم در مورد سمکو مورد نظر شما و موضع حزب دمکرات و کومله در مورد آن سخن میگوئيم.
8. گفته بوديد که جنايتهای فلانی (سمکو) از جمهوری اسلامی بيشتر بوده است! اين را واقعا تنها کسی میتواند بگويد که با طرح مسايلی معين میخواهد جمهوری اسلامی تطهير و از زير ضرب خارج شود. کشتن هزاران نفر زندانی دگرانديش فقط از حکومت "ملت ـ دولت" اسلامی ايران ساخته است. چگونه است سمکو را میشناسيد، اما از حال و روز مردم در جمهوری اسلامی خبر نداريد؟!!
9. در پاسخ به من گفتهايد که در سويس چهار زبان و در ايران سی زبان داريم و گويشهای مختلف کردی را هم زبان معرفی نمودهايد!! تا ديروز خود زبان کردی از نظر شماها "گويش" بود. حالا از نظر شما نه يک زبان کردی، که "چند زبان" کردی در ايران داريم. عجب رشد ضربتی داشتهايد! گيريم حرف شما درست است و در ايران 30 زبان داريم و در سويس چهار. در پاسخ اين گزارهی جعلی شما بايد گفت که اولا سويس به لحاظ جمعيت و وسعت يک دهم ايران هم نمیشود. يعنی اگر معيار سويس را میپذيريد، بايد ايران 40 زبانه میبود و همه هم آزاد و رسمی و ملی اعلام میشدند. دوما بطور غيرمستقيم میفرمائيد که بايد 29 زبان را در ايران قربانی يک زبان نمود! اگر اين عين فاشيسم نيست، چيست؟!
10. خانم همفکر شما پيراهن عثمان رابطهی احزاب کردستان ايران با عراق را طرح میکند، پنداری کشف و بدعتی بکر نمودهاند! احزاب کردستان ايران محقند با هر دولتی که بخواهد از مبارزهی مردم ايران و کردستان بر عليه رژيم اسلامی حمايت کند، ارتباط برقرار کنند. مگر خود رژيم با رژيمهای ضدکرد برای سرکوب مردم کردستان همکاری ندارد؟ رژيم از چه شيوهی شنيعی بر عليه مردم کردستان بهره نگرفته است؟ يقين داشته باشيد، بمبارانهای شهرهای کردستان، اعدام جوانان کردستان، تجاوز به زنان زندانی کردستان و ايران، شکنجه، قتل عامهای پیدرپی چمران و خلخالی و حسنی به مأموريت از سوی اين دولت را فراموش نمیکنم. مطمئن باشيد که مسمومکردن غذای مبارزان کرد، ترور آنها در آن سوی مرزها و بسياری ديگر از جنايات را فراموش نمیکنم. همهی اينها احزاب کردستان را محق میسازد از آنچه در اختيار دارند، بر عليه اين رژيم بهره گيرند. احزاب کردستان بايد از شکاف و تضاد (به حمدالله) آشتیناپذير دولتهای کردستيز بهره گيرند. همانطور که احزاب کردستان عراق و ترکيه و سوريه چنين میکنند و حداکثر استفادهی ممکن را از حکومت ايران کردهاند و میکنند. تنها رژيم اسلامی از چنين ارتباطاتی زيانمند است. بايد هم زيانمند باشد.
جناب "رامتين" که مدعی هستيد در مهاباد تشريف داريد،
1. اين قدر پز مهاباد را برايم ندهيد. بنده درست است 28 سال است در آن ديار زندگی نمیکنم، اما روح اين شهر در تن و جان من جاری است، در زندگی روزمرهی من زنده است. اگر بيشتر از شما نبض و فضای آن شهر دستم نباشد، کمتر از شما نمیدانم که آنجا چه خبر است. اين شهر که از سوی رهبر عظيمالشأن شما "سر مار" خوانده شد، قلب حقخواهی مردم کردستان است. تصور نمیکنم هيچ شهری در ايران به اندازهی اين شهر مقاومت کرده باشد و تازيانهی رژيم را به جان خريده باشد. مهاباد يک شهر نيست، يک کانون است، يک نماد است، نماد آزاديخواهی، نماد مقاومت، نماد فرهنگ و ادب و سياست کردی، در يک کلام نماد و کانون کرديت است. لذا اين مهملات را از زبان "دوستان" اختراعیتان برايم تعريف نکنيد. شما نيز نمیتوانيد جوهرا مهابادی باشيد. فوقش از آن ايل مشهور هستيد که از اطراف آورده و منشاء جنايات متعددی در اين شهر برای اين رژيم ضدکرد شده است. البته يکی از همان "دوستان" که مورد نظر شماست به خاطر بيوگرافی و سابقهی شما مرا از بحث با شما بر حذر میداشت.
2. شما "افشاگری" کردهايد که بنده هوادار فدائيان اکثريت بودهام. خوب که چی؟! سياست سازمان نامبرده در طول دو سال در مقابل جمهوری اسلامی و به تبع آن جنبش کردستان را فاجعهآميز دانستهام. خود اين سازمان جزو نادر جرياناتی است که با صراحت از خود انتقاد نموده است. بنده نيز اين دو سال هوادار اين تشکيلات بودم. سخت هم در اشتباه بودم. به استحضار شما برسانم که دکتر قاسملو 20 سال با حزب تودهی ايران بود، با اين وصف و احتمالا به همين دليل هم همان شد که شد، يعنی يکی از فرهيختهترين و سياستورزترين نخبگان کرد، طوری که خطری جدی برای جمهوری اسلامی محسوب میشد و به همين دليل نيز اربابان شما ناجوانمردانه ترورش کردند. فدائيان وتودهايها اشتباهات فاحشی داشتهاند، اما اصالتا ضد جنبش کردستان نبودهاند و نخواهند بود. بيشترين کار نظری در همين حوزهی کردستان از سوی افرادی صورت گرفته است که زمانی با فدائيان اکثريت يا حزب تودهی ايران بودهاند. برخی هنوز هستند. با اجازهی شما همين سايت "ايران گلوبال" که شما بر عليه بنده در آن بذل فضل فرمودهايد، با همت بخشی از تلاشگران وقت و حاضر فدائی تأسيس شده است. فدائيان از سالهای 62 به اين سو همره جنبش کردستان بودهاند و آن نه صرفا در عرصهی نظر و تئوری. آن هنگام نيز بنده در ارتباط با همين سازمان دستگير شدم، آن هم در روز دوم بهمن، روز جمهوری کردستان، بعد از اينکه تاج گل بزرگی از سوی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) بر مزار قاضی محمد و يارانش برده بودم که بر روی آن نوشته شده بود: "زنده باد دوم بهمن، سالروز جمهوری خودمختار کردستان".
3. گفتهايد که "دوستان" شما اين و آن را در مورد فدائيان و تودهايها میگويند. اولا اينکه چرا اسرار آنها را که ناسلامتی دوستان شما هستند را در انترنت "برملا" میکنيد؟ اين عين بیاخلاقی نيست؟ دوما اينکه ـ حال که اين ناچيز آنقدر مهم بوده که موضوع بحث شماها در مهاباد بوده است (!) ـ نپرسيديد که اين "دوستان" شما کدام دوره را پسند میکنند؟ آن هنگام که طرفدار سازمان فدائی بودم يا اکنون که از جنبش کردستان دفاع میکنم؟ آخر نمیشود هر دو غلط، يا هر دو درست باشند. مشکل شما کدام است؟ آيا آن هنگام که به قول "دوستان" شريف شما اکثريتی و "خائن" و "جاسوس" بودم، خوب بودم يا اکنون؟ اگر آن هنگام کارم اشتباه بوده، چرا شما به جوش میافتيد اگر اکنون خلاف آن زمان را صحبت میکنم؟ اگر هم درست بوده، پس همان صفات "خائن" و "جاسوس" مشمول شما هم در حال حاضر میشود، چه که اکنون همان را میکنيد و همان را میگوئيد که بنده آن زمان میگفتم. خوشحال هستيد از اينکه آن زمان در ايام جوانی و خامی میپنداشتم که میشود با اين حکومت "ضدامپرياليست" ساخت يا اکنون که تصور میکنم چارهای جز اين نيست که اين رژيم را به زبالهدان تاريخ انداخت؟ اصلا شما بنا را بر اين بگذاريد که بنده با اهدافی معين بنيانگذار وزارت اطلاعات رژيم بودم، گنجی بودم، سازگارا بودم، جلالیپور بودم. حق ندارم زمانی بگويم راهی که رفتهام کاملا اشتباه بوده و اين رژيم تنها ارزش سرنگونی دارد و بس؟!
4. از زبان شخص ديگری تعريف کردهايد که گلهمند بوده که من "افراطی" هستم. افراط در مقابل کی؟ آيا حکومت اسلامی ارزش اعتدال دارد؟ چگونه میتوان با اين حکومت سراسر جنايتپيشه با مدارا رفتار کرد؟ مثلا اگر شوانه سيد قادری را به اين حال و روز میاندازد، اگر هزاران نفر را اعدام میکند، اگر شهرهای کردستان را بمباران میکند، اگر در قارنا و قالاتان جنايات عجيب میآفريند، بايد قاطعانه آنها را محکوم کرد، يا اينکه گفت: لطفا کمی کمتر بمباران کنيد، کمی کمتر اعدام کنيد، کمتر به زندانيان تجاوز کنيد؟!! آيا میشود ضديت افراطی با فاشيسم و شووينيسم داشت؟ نوک حملهی من تنها و تنها به رژيم و مکتبی است که به آن مشروعيت داده، بر عليه کسانی است که میخواهند برای آن وجاهت و حقانيت بتراشند و مبارزه مخالفان آن را تخطئه کنند. آيا اين افراطگرايی است؟ هر آينه من بين رژيم ايران و مردم ايران تفاوتی قائل نشدم، هر آينه مردم مثلا فارسزبان کشور را مقصر و مسؤول معرفی کردم، هر آينه بر عليه خلق ترک نفرتآفرينی کردم، آن گاه قابل تقبيحم. اما آيا بسان عدهای "پانايرانيست" چنين نمودهام؟ خير. بنابراين مبارزهی قطعانه با رژيم مطلقا به معنای افراطگرايی نمیتواند باشد.
5. خمينی گفت: "شوروی را مطرح میکنند که آمريکا منسی شود!" شما هم احزاب کردی را مطرح میسازيد تا به خيال خودتان اين حکومت جانی از زير ضرب خارج شود. و تصور میکنيد که مخاطبانتان اين نيرنگ بلاهتوار را متوجه نمیشوند.
6. بنده حاضرم در مورد مسائل بسيار خصوصی در همين سايت با شما و امثال شما بحث کنم. اما حق دارم بدانم طرف صحبتم کيست. بنابراين "رامتين" خان، آن قدر شهامت داشته باشيد و نام اسلامی خود را بگوئيد و بعد به ديگران انگ بزنيد. جالب است حکومت اسلامی ـ به ويژه در کردستان ـ آن قدر منفور است که طرفداران آن حتی در فضای مجازی نيز از ترس افشاشدنشانا توسط مردم جرأت اين را ندارند، با نام واقعی خود از ولی نعمت خود دفاع کنند. اين کار افراد رژيم نخست با نام مستعار و دوم از طريق حمله به قربانيان اين رژيم مثلا احزاب کردستان صورت میگيرد.
7. شما اگر جنگ بين حزب دمکرات کردستان ايران و کومله آزارتان میدهد (!) و واقعا مهابادی هستيد، چگونه است اين همه قتل عامی که خويشان نزديک شما از مردم اين شهر ـ برای نمونه در محله "سه آسياب" مهاباد کردند ـ يادتان نيست، چرا بمباران و خمپارهباران چندين روزهی اين شهر يادتان نيست، چرا اعدامهای دستهجمعی اين شهر يادتان نيست؟ شما که میدانيد چه اتفاقی 1400 سال پيش در طايفهی قريش افتاد، نمیدانيد چه بر سر اين شهر آوردند؟!! تخصص الاهيات شما اجازهی ديدن واقعيات را نمیدهد؟
8. تير خلاص را زدهايد و به خانوادهی بنده نيز پرداختهايد. اگر اين عين بیاخلاقی و بیوجدانی نيست، چيست؟ از حکومت اسلام در ايران دفاع کنيد. اين حق مسلم شماست. بالاخره در دنيای آدمهايی که منتظر بيرون آمدن آقای مهدی از چاه جمکران باشند، طرفداری از اين حکومت مانع شرعی و اخلاقی ندارد. اما نه با اين ابزار و نه چنين موذيانه. طعنه زدهايد که به منظوری نام خانوادگی خود را "ايرانپور" برگزيدهايم. هنوزم خودم نمیدانم که پدر بزرگ پدر بنده که افتخار ديدنش را نداشتهام، قريب 80 ـ 90 سال پيش چرا اين نام خانوادگی را برگزيدهاند. برايم معماست که شما چگونه از آن باخبريد! نکند علم غيب داريد يا برای اين هم در ادارهی اطلاعاتتان پروندهای موجود باشد! بلاخره حکومتی که علاقمند است بداند که مردم چگونه توالت میکنند، بايد هم برايش جالب باشد که بنده چرا "ايرانپور" نام دارم. محض اطلاع شما نام خانوادگی خود را بسيار هم دوست دارم. بنده کردم و فرزند ايران. مطمئن باشيد که بنده بسيار از آقايان خامنهای و خمينی و احمدینژاد و امضاکنندگان بيانيههای ضدکردی ايرانیترم. تفاوت ما "تنها" در اين است که من از ايرانی بودن توشه و بهانهای برای تصديق و تأييد سرکوب، استعمار و استثمار کردستان نمیسازم، تفاوت در اين است که تسليم منطق آسيميليستی و کلاه شرعی آنها نمیشوم.
9. گفتهايد که احزاب کردستان با هم جنگيدهاند. اولا اين به شما چه مربوط؟ آخر، غير از اين است که شما نابودی هر دو را میخواهيد؟ شما با تفکرتان علیالقاعده بايد بگوييد که: "چه بهتر از اينکه خود همديگر را از بين ببرند؟" بنابراين اشارهی شما از سر غمخواری نيست، هدف ديگری را دنبال میکنيد که بر همه عيان است. چگونه است هم جنگ دمکرات و کومله با هم ناراحتتان میسازد و هم توافقنامهی بين آنها؟!! خصومت شما ايدئولوژيک است، از سر وفاداری به حکومت جهل و جنايت است. آنها هر کاری کنند، از نظر شما سزاوار سرزنشند! جا دارد به خود آئيد و اين چنين ابلهانه به ملت خود خنجر نزنيد (هر چند میدانم انتظاری عبث است). احزاب کردستان از همين مردمند، برای اين مردم رنجها کشيدهاند، قربانیها دادهاند. صد البته اشتباهات ريز و درشتی هم داشتهاند، اما راستای مبارزهی آنها، ماهيت مبارزهی آنها و دليل و هدفت مبارزاتی آنها کاملا درست بوده است.
10. در ضمن روشن است که شما زير پردهی حمله به جنبش کردستان افکار واپسگرايانه و اهداف امنيتی خود را پنهان میسازيد. اگر واقعا بچهبسيجی نيستيد و از اين حکومت ارتزاق نمیکنيد (که حتما میکنيد)، بفرمائيد که تکليف اين مردم با اين رژيم چيست. آيا اين مردم از حيث سياسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی مورد تبعيض قرار میگيرند يا نه؟ اگر میگيرند و شما در همان حال به قول خودتان با احزاب کردستان سر خصومت داريد، بفرمائيد که راه شما چيست؟ مگر میشود در مورد کسی شک نداشت، به قربانيان رژيم حمله کند و فراموش کند که اين رژيم چه بر سر مردم آورده است؟
جناب "ايرانی"، خدمت شما و تنی چند از آنانی که نظر دادهاند عرض کنم:
1. وحدت کلمهی مجدد طرفداران شرمگين حکومت اسلامی که در پوشش حمله به احزاب اپوزيسيون عرض اندام میکنند و بخش ارتجاعی و شووينيستی اپوزيسيون مبارک باد. ناسيوناليسم و اسلاميسم حکومت اسلامی در عناد با آزاديخواهی مردم کردستان و ايران همراستا و همداستان هستند. يورش همزمان اين دو و دلايل مشابهی که آوردهاند، اين اتفاق ناميمون را به اثبات میرساند.
2. تلاش شما برای کشاندن کنشگران کردستان به صف فاشيستی ضدترک و ضدعرب آب در هاون کوبيدن است. يقين داشته باشيد که کلامی ناشکيبا بر عليه هيچکدام از خلقهای ايران از من و امثال بنده نخواهيد شنيد. اين تفکر و سبک و سياق شما هست که بسياری را به استقلالطلبی سوق داده است. حال راه ترکستيزی و عربستيزی خود را ادامه دهيد، خواهيم ديد که سود و زيان آن نصيب کی خواهد شد.
3. اگر ناسيوناليسم اين قدر خوب است، چرا آن را بر ترک و عرب و کرد روا نمیداريد. و اگر بد است، چرا خود به آن توسل میجوئيد؟
4. ايرانستيز خود شما هستيد. ايران پيش و بيش از آنکه کشور شما باشد، کشور من است. توصيهی استقرار يک نظام سياسی معين در آن حق مسلم من است. به همان نسبت و چه بسا بيشتر من شما را متهم به ايرانستيزی میکنم. عناد و عداوت با مردم کرد و ترک و عرب و ترکمن اگر ايرانستيزی نيست، فاشيسم و شووينيسم نيست، چيست؟
5. مبارزهی مردم و احزاب کردستان نه بر عليه يک خلق و زبان معين، که بر عليه فاشيسم و شووينيسم است که هم در حکومت وجود دارد و هم در ميان "اپوزيسيون" آن.
6. نمیدانم اگر اين قدر نگران خاک و مرزوبوم "خود" (!!) هستيد، چرا در حجاب "اسم مستعار" ظاهر میشويد. چرا هويت خود را کتمان میکنيد؟ مگر دفاع از هويت يک "کشور" با بیهويتی هم میشود؟ نکند "سربازان گمنام امام زمان" هستيد، برای اينکه مردم افشايتان نسازند، چنين در سياهی پرتاب میکنيد؟ تنها جمهوری اسلامی در ايجاد چنين فضايی سودمند است.
7. هر گاه شما تحت نام واقعی خود رضا شاه قلدر را زير سوال برديد، جنايتهای آن را برشمرديد، آن موقع هم در مورد سمکو مورد نظر شما و موضع حزب دمکرات و کومله در مورد آن سخن میگوئيم.
8. گفته بوديد که جنايتهای فلانی (سمکو) از جمهوری اسلامی بيشتر بوده است! اين را واقعا تنها کسی میتواند بگويد که با طرح مسايلی معين میخواهد جمهوری اسلامی تطهير و از زير ضرب خارج شود. کشتن هزاران نفر زندانی دگرانديش فقط از حکومت "ملت ـ دولت" اسلامی ايران ساخته است. چگونه است سمکو را میشناسيد، اما از حال و روز مردم در جمهوری اسلامی خبر نداريد؟!!
9. در پاسخ به من گفتهايد که در سويس چهار زبان و در ايران سی زبان داريم و گويشهای مختلف کردی را هم زبان معرفی نمودهايد!! تا ديروز خود زبان کردی از نظر شماها "گويش" بود. حالا از نظر شما نه يک زبان کردی، که "چند زبان" کردی در ايران داريم. عجب رشد ضربتی داشتهايد! گيريم حرف شما درست است و در ايران 30 زبان داريم و در سويس چهار. در پاسخ اين گزارهی جعلی شما بايد گفت که اولا سويس به لحاظ جمعيت و وسعت يک دهم ايران هم نمیشود. يعنی اگر معيار سويس را میپذيريد، بايد ايران 40 زبانه میبود و همه هم آزاد و رسمی و ملی اعلام میشدند. دوما بطور غيرمستقيم میفرمائيد که بايد 29 زبان را در ايران قربانی يک زبان نمود! اگر اين عين فاشيسم نيست، چيست؟!
10. خانم همفکر شما پيراهن عثمان رابطهی احزاب کردستان ايران با عراق را طرح میکند، پنداری کشف و بدعتی بکر نمودهاند! احزاب کردستان ايران محقند با هر دولتی که بخواهد از مبارزهی مردم ايران و کردستان بر عليه رژيم اسلامی حمايت کند، ارتباط برقرار کنند. مگر خود رژيم با رژيمهای ضدکرد برای سرکوب مردم کردستان همکاری ندارد؟ رژيم از چه شيوهی شنيعی بر عليه مردم کردستان بهره نگرفته است؟ يقين داشته باشيد، بمبارانهای شهرهای کردستان، اعدام جوانان کردستان، تجاوز به زنان زندانی کردستان و ايران، شکنجه، قتل عامهای پیدرپی چمران و خلخالی و حسنی به مأموريت از سوی اين دولت را فراموش نمیکنم. مطمئن باشيد که مسمومکردن غذای مبارزان کرد، ترور آنها در آن سوی مرزها و بسياری ديگر از جنايات را فراموش نمیکنم. همهی اينها احزاب کردستان را محق میسازد از آنچه در اختيار دارند، بر عليه اين رژيم بهره گيرند. احزاب کردستان بايد از شکاف و تضاد (به حمدالله) آشتیناپذير دولتهای کردستيز بهره گيرند. همانطور که احزاب کردستان عراق و ترکيه و سوريه چنين میکنند و حداکثر استفادهی ممکن را از حکومت ايران کردهاند و میکنند. تنها رژيم اسلامی از چنين ارتباطاتی زيانمند است. بايد هم زيانمند باشد.
جناب "رامتين" که مدعی هستيد در مهاباد تشريف داريد،
1. اين قدر پز مهاباد را برايم ندهيد. بنده درست است 28 سال است در آن ديار زندگی نمیکنم، اما روح اين شهر در تن و جان من جاری است، در زندگی روزمرهی من زنده است. اگر بيشتر از شما نبض و فضای آن شهر دستم نباشد، کمتر از شما نمیدانم که آنجا چه خبر است. اين شهر که از سوی رهبر عظيمالشأن شما "سر مار" خوانده شد، قلب حقخواهی مردم کردستان است. تصور نمیکنم هيچ شهری در ايران به اندازهی اين شهر مقاومت کرده باشد و تازيانهی رژيم را به جان خريده باشد. مهاباد يک شهر نيست، يک کانون است، يک نماد است، نماد آزاديخواهی، نماد مقاومت، نماد فرهنگ و ادب و سياست کردی، در يک کلام نماد و کانون کرديت است. لذا اين مهملات را از زبان "دوستان" اختراعیتان برايم تعريف نکنيد. شما نيز نمیتوانيد جوهرا مهابادی باشيد. فوقش از آن ايل مشهور هستيد که از اطراف آورده و منشاء جنايات متعددی در اين شهر برای اين رژيم ضدکرد شده است. البته يکی از همان "دوستان" که مورد نظر شماست به خاطر بيوگرافی و سابقهی شما مرا از بحث با شما بر حذر میداشت.
2. شما "افشاگری" کردهايد که بنده هوادار فدائيان اکثريت بودهام. خوب که چی؟! سياست سازمان نامبرده در طول دو سال در مقابل جمهوری اسلامی و به تبع آن جنبش کردستان را فاجعهآميز دانستهام. خود اين سازمان جزو نادر جرياناتی است که با صراحت از خود انتقاد نموده است. بنده نيز اين دو سال هوادار اين تشکيلات بودم. سخت هم در اشتباه بودم. به استحضار شما برسانم که دکتر قاسملو 20 سال با حزب تودهی ايران بود، با اين وصف و احتمالا به همين دليل هم همان شد که شد، يعنی يکی از فرهيختهترين و سياستورزترين نخبگان کرد، طوری که خطری جدی برای جمهوری اسلامی محسوب میشد و به همين دليل نيز اربابان شما ناجوانمردانه ترورش کردند. فدائيان وتودهايها اشتباهات فاحشی داشتهاند، اما اصالتا ضد جنبش کردستان نبودهاند و نخواهند بود. بيشترين کار نظری در همين حوزهی کردستان از سوی افرادی صورت گرفته است که زمانی با فدائيان اکثريت يا حزب تودهی ايران بودهاند. برخی هنوز هستند. با اجازهی شما همين سايت "ايران گلوبال" که شما بر عليه بنده در آن بذل فضل فرمودهايد، با همت بخشی از تلاشگران وقت و حاضر فدائی تأسيس شده است. فدائيان از سالهای 62 به اين سو همره جنبش کردستان بودهاند و آن نه صرفا در عرصهی نظر و تئوری. آن هنگام نيز بنده در ارتباط با همين سازمان دستگير شدم، آن هم در روز دوم بهمن، روز جمهوری کردستان، بعد از اينکه تاج گل بزرگی از سوی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) بر مزار قاضی محمد و يارانش برده بودم که بر روی آن نوشته شده بود: "زنده باد دوم بهمن، سالروز جمهوری خودمختار کردستان".
3. گفتهايد که "دوستان" شما اين و آن را در مورد فدائيان و تودهايها میگويند. اولا اينکه چرا اسرار آنها را که ناسلامتی دوستان شما هستند را در انترنت "برملا" میکنيد؟ اين عين بیاخلاقی نيست؟ دوما اينکه ـ حال که اين ناچيز آنقدر مهم بوده که موضوع بحث شماها در مهاباد بوده است (!) ـ نپرسيديد که اين "دوستان" شما کدام دوره را پسند میکنند؟ آن هنگام که طرفدار سازمان فدائی بودم يا اکنون که از جنبش کردستان دفاع میکنم؟ آخر نمیشود هر دو غلط، يا هر دو درست باشند. مشکل شما کدام است؟ آيا آن هنگام که به قول "دوستان" شريف شما اکثريتی و "خائن" و "جاسوس" بودم، خوب بودم يا اکنون؟ اگر آن هنگام کارم اشتباه بوده، چرا شما به جوش میافتيد اگر اکنون خلاف آن زمان را صحبت میکنم؟ اگر هم درست بوده، پس همان صفات "خائن" و "جاسوس" مشمول شما هم در حال حاضر میشود، چه که اکنون همان را میکنيد و همان را میگوئيد که بنده آن زمان میگفتم. خوشحال هستيد از اينکه آن زمان در ايام جوانی و خامی میپنداشتم که میشود با اين حکومت "ضدامپرياليست" ساخت يا اکنون که تصور میکنم چارهای جز اين نيست که اين رژيم را به زبالهدان تاريخ انداخت؟ اصلا شما بنا را بر اين بگذاريد که بنده با اهدافی معين بنيانگذار وزارت اطلاعات رژيم بودم، گنجی بودم، سازگارا بودم، جلالیپور بودم. حق ندارم زمانی بگويم راهی که رفتهام کاملا اشتباه بوده و اين رژيم تنها ارزش سرنگونی دارد و بس؟!
4. از زبان شخص ديگری تعريف کردهايد که گلهمند بوده که من "افراطی" هستم. افراط در مقابل کی؟ آيا حکومت اسلامی ارزش اعتدال دارد؟ چگونه میتوان با اين حکومت سراسر جنايتپيشه با مدارا رفتار کرد؟ مثلا اگر شوانه سيد قادری را به اين حال و روز میاندازد، اگر هزاران نفر را اعدام میکند، اگر شهرهای کردستان را بمباران میکند، اگر در قارنا و قالاتان جنايات عجيب میآفريند، بايد قاطعانه آنها را محکوم کرد، يا اينکه گفت: لطفا کمی کمتر بمباران کنيد، کمی کمتر اعدام کنيد، کمتر به زندانيان تجاوز کنيد؟!! آيا میشود ضديت افراطی با فاشيسم و شووينيسم داشت؟ نوک حملهی من تنها و تنها به رژيم و مکتبی است که به آن مشروعيت داده، بر عليه کسانی است که میخواهند برای آن وجاهت و حقانيت بتراشند و مبارزه مخالفان آن را تخطئه کنند. آيا اين افراطگرايی است؟ هر آينه من بين رژيم ايران و مردم ايران تفاوتی قائل نشدم، هر آينه مردم مثلا فارسزبان کشور را مقصر و مسؤول معرفی کردم، هر آينه بر عليه خلق ترک نفرتآفرينی کردم، آن گاه قابل تقبيحم. اما آيا بسان عدهای "پانايرانيست" چنين نمودهام؟ خير. بنابراين مبارزهی قطعانه با رژيم مطلقا به معنای افراطگرايی نمیتواند باشد.
5. خمينی گفت: "شوروی را مطرح میکنند که آمريکا منسی شود!" شما هم احزاب کردی را مطرح میسازيد تا به خيال خودتان اين حکومت جانی از زير ضرب خارج شود. و تصور میکنيد که مخاطبانتان اين نيرنگ بلاهتوار را متوجه نمیشوند.
6. بنده حاضرم در مورد مسائل بسيار خصوصی در همين سايت با شما و امثال شما بحث کنم. اما حق دارم بدانم طرف صحبتم کيست. بنابراين "رامتين" خان، آن قدر شهامت داشته باشيد و نام اسلامی خود را بگوئيد و بعد به ديگران انگ بزنيد. جالب است حکومت اسلامی ـ به ويژه در کردستان ـ آن قدر منفور است که طرفداران آن حتی در فضای مجازی نيز از ترس افشاشدنشانا توسط مردم جرأت اين را ندارند، با نام واقعی خود از ولی نعمت خود دفاع کنند. اين کار افراد رژيم نخست با نام مستعار و دوم از طريق حمله به قربانيان اين رژيم مثلا احزاب کردستان صورت میگيرد.
7. شما اگر جنگ بين حزب دمکرات کردستان ايران و کومله آزارتان میدهد (!) و واقعا مهابادی هستيد، چگونه است اين همه قتل عامی که خويشان نزديک شما از مردم اين شهر ـ برای نمونه در محله "سه آسياب" مهاباد کردند ـ يادتان نيست، چرا بمباران و خمپارهباران چندين روزهی اين شهر يادتان نيست، چرا اعدامهای دستهجمعی اين شهر يادتان نيست؟ شما که میدانيد چه اتفاقی 1400 سال پيش در طايفهی قريش افتاد، نمیدانيد چه بر سر اين شهر آوردند؟!! تخصص الاهيات شما اجازهی ديدن واقعيات را نمیدهد؟
8. تير خلاص را زدهايد و به خانوادهی بنده نيز پرداختهايد. اگر اين عين بیاخلاقی و بیوجدانی نيست، چيست؟ از حکومت اسلام در ايران دفاع کنيد. اين حق مسلم شماست. بالاخره در دنيای آدمهايی که منتظر بيرون آمدن آقای مهدی از چاه جمکران باشند، طرفداری از اين حکومت مانع شرعی و اخلاقی ندارد. اما نه با اين ابزار و نه چنين موذيانه. طعنه زدهايد که به منظوری نام خانوادگی خود را "ايرانپور" برگزيدهايم. هنوزم خودم نمیدانم که پدر بزرگ پدر بنده که افتخار ديدنش را نداشتهام، قريب 80 ـ 90 سال پيش چرا اين نام خانوادگی را برگزيدهاند. برايم معماست که شما چگونه از آن باخبريد! نکند علم غيب داريد يا برای اين هم در ادارهی اطلاعاتتان پروندهای موجود باشد! بلاخره حکومتی که علاقمند است بداند که مردم چگونه توالت میکنند، بايد هم برايش جالب باشد که بنده چرا "ايرانپور" نام دارم. محض اطلاع شما نام خانوادگی خود را بسيار هم دوست دارم. بنده کردم و فرزند ايران. مطمئن باشيد که بنده بسيار از آقايان خامنهای و خمينی و احمدینژاد و امضاکنندگان بيانيههای ضدکردی ايرانیترم. تفاوت ما "تنها" در اين است که من از ايرانی بودن توشه و بهانهای برای تصديق و تأييد سرکوب، استعمار و استثمار کردستان نمیسازم، تفاوت در اين است که تسليم منطق آسيميليستی و کلاه شرعی آنها نمیشوم.
9. گفتهايد که احزاب کردستان با هم جنگيدهاند. اولا اين به شما چه مربوط؟ آخر، غير از اين است که شما نابودی هر دو را میخواهيد؟ شما با تفکرتان علیالقاعده بايد بگوييد که: "چه بهتر از اينکه خود همديگر را از بين ببرند؟" بنابراين اشارهی شما از سر غمخواری نيست، هدف ديگری را دنبال میکنيد که بر همه عيان است. چگونه است هم جنگ دمکرات و کومله با هم ناراحتتان میسازد و هم توافقنامهی بين آنها؟!! خصومت شما ايدئولوژيک است، از سر وفاداری به حکومت جهل و جنايت است. آنها هر کاری کنند، از نظر شما سزاوار سرزنشند! جا دارد به خود آئيد و اين چنين ابلهانه به ملت خود خنجر نزنيد (هر چند میدانم انتظاری عبث است). احزاب کردستان از همين مردمند، برای اين مردم رنجها کشيدهاند، قربانیها دادهاند. صد البته اشتباهات ريز و درشتی هم داشتهاند، اما راستای مبارزهی آنها، ماهيت مبارزهی آنها و دليل و هدفت مبارزاتی آنها کاملا درست بوده است.
10. در ضمن روشن است که شما زير پردهی حمله به جنبش کردستان افکار واپسگرايانه و اهداف امنيتی خود را پنهان میسازيد. اگر واقعا بچهبسيجی نيستيد و از اين حکومت ارتزاق نمیکنيد (که حتما میکنيد)، بفرمائيد که تکليف اين مردم با اين رژيم چيست. آيا اين مردم از حيث سياسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی مورد تبعيض قرار میگيرند يا نه؟ اگر میگيرند و شما در همان حال به قول خودتان با احزاب کردستان سر خصومت داريد، بفرمائيد که راه شما چيست؟ مگر میشود در مورد کسی شک نداشت، به قربانيان رژيم حمله کند و فراموش کند که اين رژيم چه بر سر مردم آورده است؟