سپاس از پرسشهايتان
ناشناس
جناب مشهدی، با سلام و سپاس از توجهتان به عرايض بنده، بنده نه مشکلی با زبان فارسی دارم، نه با مردم پارسی و يا بهقول شما دریزبان و نه با ايران. مشکل من با انحصاریکردن امکانانت و قدرت سياسی، اقتصادی، فرهنگی و غيره است. از فرمايشات شما هم برداشتم اين نبود که شما هم طرفدار اين تبعيضات باشيد. تأکيد ويژهی من بر کردستان نه از سر ناسيوناليسم، که با هدف آشناکردن شما عزيزان به رنج و محنت اين مردم است. رسانهها دست حکومت است و امکان اطلاعرسانی نيست. لذا اين در درجهی نخست وظيفهی من است که قدری شفاف و با تحکم صحبت کنم، تا همميهنانی چون شما را متوجه درک و احساس و موقعيت خود سازم. اگر کنشگر حوزهی حقوق زنان در مورد تبعيض بر زنان داد سخن گفت، اين بيانگر اين نيست که وی تنها زنان را میبيند و از رنجهای ديگر مردم ايران خبر ندارد.
کردستان بطور فاحش مورد تبعيض و سرکوب قرار میگيرد. خواست کردستان نزديک هفت دهه است خودمديريتی منطقهای و شرکت در دولت مرکزی. آيا مطالبهی اين حق در کشوری که به من نيز تعلق دارد، نارواست؟ گيريم همه آن چيزی که شما میگوئيد در ايران تحقق نيابد. آيا حق ترک تابعيت ايران را به خود میدهيد يا نه؟ اگر میدهيد، آيا مردم کردستان هم چنين حقی دارند يا نه؟ اين همان حق تعيين سرنوشت است.
در ارتباط با خوزستان/عربستان بگويم که چند بار از سوی هموطنان عرب خود مورد ملامت قرار گرفتهام که چرا نام خوزستان را بکار میبرم، در حاليکه نام آن عربستان بوده است. جدا برايم جالب است چرا بايد با خليج عربی مشکل داشته باشيم، در حاليکه مردم عربتبار و عربزبان در ايران نيز زندگی میکنند؟ چگونه است سر يک نام دعوا راه میاندازيم، اما بیحقوقی ميليونها انسان به غرور ما لطمهای وارد نمیسازد؟
در ضمن چگونه است برای همهی ملتهای دنيا حق تعيين سرنوشت قائليم، اما به مردم و ملت خودی که رسيد، اين قاعده از کار میافتد؟ روزی يک پرفسور سوئدی گفت: اگر میخواهيد کردستان را بفهميد، بايد تصور کنيد که سوئد به چهار تکه تقسيم شود، حق حاکميت ملی از هر کدام از اين چهار تکه گرفته شود، حتی حق خودمختاری منطقهای نيز سلب شود، حتی حقوق شهروندی نيز از شما سوئديها گرفته شود و به شما گفته شود، از امروز بايد فلان و فيصار زبان را ياد بگيريد و اگر هم اعتراض کنيد، با نيروی سرکوب من روبرو خواهيد شد، وی باز گفت: اگر میخواهيد بفهميد که کرد چه میکشد، تصور کنيد در يکی از اين تکهها بمب شيميايی بر سرتان میريزند، در بخشی "ترک کوهی"اتان میخوانند، در آن بخش رهبرانتان را پشت ميز مذاکره به رگبار میبندند و در تکهی چهارمی به شما میگويند که شما حق گرفتن شناسنامه و پاسپورت نداريد، چون شما مهمان هستيد و نه شهروند اين کشور.
به سپاس از شما
ايرانپور
در ارتباط با خوزستان/عربستان بگويم که چند بار از سوی هموطنان عرب خود مورد ملامت قرار گرفتهام که چرا نام خوزستان را بکار میبرم، در حاليکه نام آن عربستان بوده است. جدا برايم جالب است چرا بايد با خليج عربی مشکل داشته باشيم، در حاليکه مردم عربتبار و عربزبان در ايران نيز زندگی میکنند؟ چگونه است سر يک نام دعوا راه میاندازيم، اما بیحقوقی ميليونها انسان به غرور ما لطمهای وارد نمیسازد؟
در ضمن چگونه است برای همهی ملتهای دنيا حق تعيين سرنوشت قائليم، اما به مردم و ملت خودی که رسيد، اين قاعده از کار میافتد؟ روزی يک پرفسور سوئدی گفت: اگر میخواهيد کردستان را بفهميد، بايد تصور کنيد که سوئد به چهار تکه تقسيم شود، حق حاکميت ملی از هر کدام از اين چهار تکه گرفته شود، حتی حق خودمختاری منطقهای نيز سلب شود، حتی حقوق شهروندی نيز از شما سوئديها گرفته شود و به شما گفته شود، از امروز بايد فلان و فيصار زبان را ياد بگيريد و اگر هم اعتراض کنيد، با نيروی سرکوب من روبرو خواهيد شد، وی باز گفت: اگر میخواهيد بفهميد که کرد چه میکشد، تصور کنيد در يکی از اين تکهها بمب شيميايی بر سرتان میريزند، در بخشی "ترک کوهی"اتان میخوانند، در آن بخش رهبرانتان را پشت ميز مذاکره به رگبار میبندند و در تکهی چهارمی به شما میگويند که شما حق گرفتن شناسنامه و پاسپورت نداريد، چون شما مهمان هستيد و نه شهروند اين کشور.
به سپاس از شما
ايرانپور