دوست عزيز، آقای آرش، فرض را بر اين بگيريم که ايران آنگونه بوده و هست که شما میگوئيد. شما بفرمائيد ما که به قول شما بنيانگذار اين تمدن بودهايم، اکنون چه سهمی از ادارهی اين مملکت، چه سهمی از ادارهی منطقهی کوجک خود و چه سهمی از حقوق و آزاديهای خود را داشتهايم. فراموش نکنيم که پاسخ هر ندای آزاديخواهانه با تانک و توپ داده شد. نتيجهی اينکه کردستان گفت در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت نمیکنيم، چه خوب و بد آن معلوم نيست و ما نمیدانيم چه جايگاهی در آن خواهيم داشت، جهاد جناب خمينی و حکومتش بود بر عليه مردم کردستان. شما میتوانيد ليل و نهار به خدمات کردها به فرهنگ و تمدن مشترک ايرانی اشاره کنيد و من هم به خيانتهای حکومتهای غالب بر ايران به اين ملت. به هر حال طرح شما برای اينکه در آينده کشوری مشترک، آزاد، آباد و دمکراتيک داشته باشيم، چيست؟
در ضمن شما حق داريد بنده را هموطن بناميد و يا نه. هر دو را میپذيرم. در صورت اولی دست همگامی به سوی شما برای ساختن ايندهی غيرتبعيضآميز در ايران دراز میکنم و در صورت دوم راه خود را بدون شما خواهم رفت. اولويت و ارجحيت من ايران است. ولی خود را ديگر به زور به هيچ کس، ملت و دولتی تحميل نمیکنيم.
متشکرم.
ايرانپور