""" مومیائی شده آمد، با شکوه و پر ابهت """ کتش مثل کت احمدی نژاد است، شعار حمایت از مستضعفان و محرومان گیتی را میدهد، انگشتان فرتوت و پینه بسته آاش توان نگاه داشتن داسی را که حمل میکرد نداشت، داس از دستش افتاده بود و یکی از انگستان پایش را قطع کرده بود، مردم با دیدن خون با بیمارستان تماس گرفته بودند تا آمبولانسی بفرستد، ولی رانندهٔ آمبولانس با دیدن داس پلیس شهر را به محل حادثه فرا خوانده بود، پلیس با دیدن اوو تبسمی بر لب میآورد و میگوید ظهر امروز این شخص در توالت بانک گیر کرده بود، گویا میخواست کارمندان بانک و مردم پشت در توالت بانک "" بوی گند کاپیتالیزم و سرمایه داری را "" با تمام وجود حس کنند، میگوید که سر راه به مک دانلد رفته بود چونکه میداند غذای مک دانلد اوو را دچار اسهال میکند. پلیس کتاب دون کیشویت و مارکس را که در کیفش حمل میکرد به اوو پس میدهد، جوانی که از سر تفریح
""" مومیائی شده آمد، با شکوه
""" مومیائی شده آمد، با شکوه
ناشناس
به دیدن این حادش ایستاده بود میگوید "" مارکسیسم عوامانه "" به این میگویند.