آقای محترم آنها که در حال کشته شدن هستند با میل شخصی خود در اشرف هستند. این افراد بیشترشان تحصیلکردها ی کشورهای اروپایی و یا آمریکای هستند که در یک تصمیم شخصی به این مبارزه پیوستند . بنده هم نه از مجاهدین هستم و نه از هیچ گروه و دسته دیگری که ایران را به این روز در آورده است. اما این را خوب می دانم که هیچ فردی به اراده دیگری کاری را انجام نمی دهد بلکه این تنها خواست و ارداه خود اوست چرامن اینگونه فکر می کنم زیرا به خواست افراد احترام می گذارم و کرامت انسانی را محترم می شناسم.
سیستان و بلوچستان درحالی که دروازه شرق به غرب محسوب میشود و استراتژیکترین استان ایران برای تردد بینالمللی محسوب میشود 17 واحد دانشگاهی و 2 مرکز تربیت معلم، یک آموزشکده فنیحرفهای که در زاهدان مستقر است و یک دانشکده علوم قرآنی دارد. علاوه بر این 7 واحد دانشگاهی دانشگاه آزاد نیز در این استان فعال است. حال جالب است بدانید که با وجود فعالیت دو دانشگاه علوم پزشکی، یکی در زاهدان و دیگری در زابل، این استان بهشدت به فارغالتحصیلان پزشکی نیازمند است. این نیاز شکل دیگری نیز دارد.
بنابراین، صفت «سکولار» سه معنای اصلی دارد: 1. عصری را توصیف میکند که در آن منطق درون-مان جهان غلبه مییابد؛ 2. عصری را توصیف میکند که در آن ایمان دینی به شکل سنتی آن سستی میگیرد و اعتقاد به دینی مشخص با دم و دستگاهی مشخص در جهتگیریهای انسانها در حوزه ارزشها و نگاه عمومی به زندگی و به جهان به گزینهای در میان مجموعهای از گزینههای مختلف تبدیل میشود؛ 3. دولتی را توصیف میکند که بر زمینه تفکیک نهاد و نقشها در عصر جدید از نهاد دین منفک شده است. البته «سکولار» کاربردهای دیگری هم دارد.
احمدی پورمندی رزونامه نگار و تحلیلگر سیاسی سخنران اصلی تالار فرهنگ گفتگو بود که نظر خوشبیانه ای در باره سازمان مجاهدین ابراز داشت و از جمله مطرح کرد که سالها بود که سکولار ها ی چپ ،جمهوریخواهان و ... مجاهدین خلق را تحریم کرده بودند و اکنون زمان آن فرا رسیده است که ما ها روش خود را نسبت به مجاهدین تغییر دهیم ......در این بحث تعدادی از فعالان سیاسی با نظر گاههای متفاوت شرکت داشتند که عموما کم و بیش با نظر ایشان موافق بودند ...احمد تقوایی اما نظری مخالف داشت و ...
اما اگر بخواهیم زیبایی های این تاریخ و مبارزان میهن پرست و آزادیخواهان را در اینجا واکاوی نکرده و صرفا به زشتی تاریخ سیاسی این دوران بپردازیم بی درنگ آنچه که ذهن هر ایرانی آزادیخواه و دموکرات را به خود مشغول می کند تولد پدیده ی زشتی است به نام سازمان مجاهدین خلق که شوربختانه این سازمان علارغم آزادیخواه بودن بنیان گذاران آن ،راه خشونت را برای پیشبرد اهداف خود در پیش گرفت که با کمال افسوس باید اذعان داشت سرمایه انسانی نسلی از بهترین های این مرز و بوم را به دره نیستی و فنا کشاند.
نمی دانم این شعر را به مجاهدینی که در کمپ اشرف در دو روز گذشته توسط نیروهای نظامی عراق شبیخون شدند تقدیم کنم یا به کامبیز روستایی پناهجوی ایرانی که همزمان در میدان دام آمستردام علیه شرایط و قوانین پناهندگی در هلند خود سوزی کرد و به هلاکت رسید ... آخر چه فرقی می کند این دو ! .... لا مصبا آنچه به گام نسبت می دهند
جمهوری خواهی جنبشی متکثراست که گروهها، افراد، فرهنگ ها، روش ها، اقشار و طبقات متفاوت را در بر میگیرد و تصور گرد آوردن حتی بخشی از این نیروها در ظرفی شبیه یک حزب، از بیخ و بن نا درست است و ما در برلین مرتکب این خطای بزرگ شدیم! فراموش نکنیم که ما حتی با پذیرش عضو حقوقی هم مخالفت کردیم و بر این پندار باطل و اراده گرایانه پای فشردم که همه احزاب و گروه های شناسنامه دار و جمهوری خواه باید دراتحادجمهوریخواهان ایران ذوب شوند!
نوع برخورد جریانهای مختلف طیف اپوزیسیون ایران به این جنایت - حمله به اشرف - معیاری است که نشان می دهد ما در دفاع از حقوق بشر تا چه حد پیگیر هستیم و تا کجا از تنگ نظری ها و ملاحظات سیاسی و گروهی فاصله گرفته ایم!
فرهاد ثابتان، سخنگوی جامعه جهانی بهایی میگوید که فشارها بر شهروندان بهائی در ایران افزایش یافته و حکومت درصدد است با افزایش این فشارها، شهروندان بهائی ایرانی را وادار به خروج از کشور کند.