رفتن به محتوای اصلی

در مناسبات و تحولات سیاسی جاری در ایران،سه جبهه بموازات همدیگر در حرکت میباشند. این سه جبهه عوض اینکه با تعمیق مبارزات مردی به همدیگر نزدیک گردند، از همدیگرفاصله بیشتری میگیرند. تعمیق فاصله ها از طرف دیگر به سوء برداشتها، مشکوک بودن به دیگری و حتی در مواردی به کینه و نفرت از همدیگر هم تبدیل میگردد.
جناب سربازجو. آقای شکنجه گر، حسین خان شریعتمداری عمرتان به سر آمده است. این حکم را میلیونها نفر مردم با اعتراضات میلیونی و مداوم خودشان به شما اعلام کرده اند. هلند نیز اولین کمینگاه سیاسی شما ست. در دادگاههای بین المللی جنایی در همین شهر لاهه شما را ملاقات خواهیم کرد. و تک تک جنایات شما را افشا خواهیم کرد. این را میلیونها نفر از دشمنان و مخالفین شما تضمین میکنند. این را من بعنوان یکی از سازمان دهندگان همین اعتراض تضمین میکنم. با همین نیرو با همین اپوزیسیون شما به محاکمه کشانده و دنیا را به قضاوت
دیگر خامنه ای خون آشام نمی تواند خود را پشت چهره های اوباشان سپاهی - بسیجی مخفی کند و هر اتفاقی که برای آقایان کروبی، موسوی و خانواده هایشان رخ دهد، مسئول مستقیم آن شخص خامنه ای بعنوان رئیس مافیای جناح غالب در حکومت اسلامی می باشد و بایستی در برابر ملت ایران و افکار عمومی جهانیان پاسخگو باشد.
این منشور از یکسو بازتابی ازآن پتانسیل دمکراتیکی است که جامعه ایران برای تغییر از خود نشان می دهد ولی از سوی دیگر فاصله دار از و در مواردی متضاد با سطح شعوری که، نیروی اصلی تغییر جامعه، آنرا نمایندگی می کند. منشوری که آنرا باید هم در گفته ها و ناگفته هایش دید، وهم توامان در شکفتگی های دمکراتیک و در درجا زدن های غیر دمکراتیک اش. منشورچون در مسیر تحول است، از تناقض رنج می برد و چون متناقض است، به تحول بیشتر نیاز دارد. منشور، هنوز از آن راه امید سبز است و نه متعلق به همه سبز؛ حکایت از...
فتنه از نگاه آنان نفسی است که ما می کشیم، فتنه زنی است که زیباست، فتنه جوانی است که زندگی را دوست دارد، فتنه مادری است که دل به فرزندش بسته است، فتنه یعنی دوست داشتن ایران، فتنه یعنی راضی نبودن به نکبت استبداد، فتنه مائیم چون انسانیم. چون ایرانی هستیم وچون عدالت و آزادی و استقلال را می خواهیم.
در پی تداوم حصر و بی خبری از وضعیت و سرنوشت راهبران جنبش سبز مردم ایران، گروهی از نویسندگان، و فعالان مدنی، سیاسی و مطبوعاتی، با ارسال نامه ای به دبیر کل سازمان ملل متحد، خواستار استفادۀ وی از تمام امکانات و اهرم های بین المللی برای پایان حصر رهبران جنبش وهمچنین تضمین آزادی فعالیت های سیاسی و اجتماعی آنان شدند.
روشن است که ابتکارعمل ازدست رژیم خارج شده وقادربه محاسبه پی آمدهای اقدامات خود نیست. بی شک ازاهداف دیگربیان نشده رژیم درتصمیم به دستگیری این دوتن درهم شکستن روحیه مقاومت آنها نیزهست.اما بعیداست که فشارهای داخلی وبین المللی چنین فرصتی را باوبدهد. برعکس او تنها کاری که می کند همانا قهرمان سازی وباطل کردن ادعاهای خود درمورد سرمشق قرارگرفتن درمنطقه وقاطع ترکردن عزم مردم برای بدست گرفتن سرنوشت خود است.
مقامات امنيتی و نظامی و قضايی و شخص خامنه‌ای واهمه دارند که با جرقه‌ی اعتراضات خيابانی کنترل وضعيت از دستشان خارج شده و مخالفانی که ديگر به دنبال رای خود نيستند بلکه براندازی رژيم يا برکناری خامنه‌ای را می خواهند ابتکار عمل را به دست گيرند. حاکمان جمهوری اسلامی بيش از معترضان به بی ثباتی رژيم باور دارند.
اما انقلاب بهمن که دستگاه شاه را روفت و برد، همایون را نیز از درون منقلب کرد. آنگونه که، همه ما را دیر یا زود به بیداری نشاند. او بحران انقلابی در جامعه را نهادینه خود نمود و به اندیشیدن آزاد در سطح تاریخی رو آورد. خلاقیت های نظری و سیاسی او که در موقعیت پوزیسیون می سوخت و مجال بروز نمی یافت، اینک در مختصات اپوزیسیون رو به شکوفیدن گذاشته بود. انقلاب، خواست او نبود.او نه هرگز با آن کنار آمد و نه هیچگاه از فاجعه نامیدن آن باز ایستاد.