رفتن به محتوای اصلی

اگر همين درس را بخواهيم برای جنبش سبز ايران در يکسال و نيم گذشته مدنظر قرار دهيم بايستی گفت که بويژه در مناطقی نظير کردستان، آذربايجان، و بلوچستان توجه و تمرکز بر روی جنبش دموکراسی خواهی نبوده و با تأکيد گروه های سياسی آن مناطق بر مسائل اتنيکی اين مناطق نتوانستند آنگونه که شايسته است با جنبش دموکراسی خواهی که در بقيه نقاط ايران جريان داشت، همراهی کنند.
معمولا شخصا در انتهای هر راهپیمایی با وجود حضور جوانان علی رغم تمام خستگی و احساس غیر منطقی ماندن با تعداد اندک مقابل مزدوران ، هر لحظه ای را که برای ترک محل انتخاب کنم نگرانی از بابت سرنوشت دیگران حاضر آزارم می دهد . از سوی دیگر با وجود درک لزوم رفتن هیچ استدلالی برای دعوت دلاورانی که نبرد را رها نکرده اند در اختیار ندارم تا آنان را از منطقه خطر دور کنم.
نشانه‌هایی پدیدار شده است از یک آتش‌بس نانوشته و نا‌گفته بین خامنه‌ای و رفسنجانی. که امیدوارم در این مقطع حساس از تاریخ کشورمان این نتیجه‌گیری اشتباه باشد چرا که فعالان سیاسی داخل کشور و آنهایی که در خارج، پشتیبان صد در صدی جنبش سبز می‌باشند، و در تحلیل‌های‌شان، روی نیروی هاشمی و همفکرانش بگونه‌ای خوشبینانه در روند موازنه‌سازی قدرت و تحولاتی که منجر به بازشدن فضای سیاسی و اجتماعی گردد، حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند.
فرهنگ ایران، پس از پیروز شدن ِ عرب بر ایرانیان، هرگز از موزونیت، در آن معنا که شما می‌گویید، برخوردار نشده است:ایرانی بودن ومسلمان بودندر روان فرهنگی ایرانیان، همیشه، چون دوباره ناهمخوان، در کشاکش بوده اند و هنوز نیز همچنین اند. و از همین جاست که از دل این فرهنگ، در همین صد سال گذشته، از یک سو رضا شاه برآمده است و ازسوی دیگر خمینی: این یکی در ستیزه با ایرانی بودنو آن دیگری در ستیزه با مسلمانی. و برآیند این چگونگی، این دو پارگی‌ی روان فرهنگی، بخش شدن ِفرهنگ ایران بوده است به فرهنگ خوّاص و فرهنگعو
آذربایجانیهای سیاسی دموکرات آزاده ، خارج از این تنگ نظریهای ره گم کرده، صفوف خود را با تمامی نیروهای آزاده، سکولار، دموکرات، ضد تبعیض و دیکتاتوری در مقابل رژیم ولایت فقیه متحد کرده اند. آنها در عین حال که در تهران و تمامی دیگر شهرهای ایران در کنار برادران خویش از دیگر ملیتها و دیگر اقشار و طبقات اجتماعی، سنگرهای چالش در مقابل ارتجاع و در راه دستیابی به ازادی را می نوردند، باید از تاثیرات تخریبی بینشهای انحرافی غافل نباشند.
تعادل شکننده ای که بین اراده مردم و نیروی سرکوب اراده مردم به وجود آمده است بزودی به هم خواهد خورد. من همچنان معتقدم که راه حل های خشونت طلبانه در هفته های آتی از گزینه های حاکمیت حذف خواهد شد و نیروی نفرت انگیز چماق و تحقیر و تحمیل جای به نوعی مصالحه خواهد داد. در غیراینصورت پایان عمر جمهوری اسلامی نزدیک خواهد بود. روزهای تعیین کننده ای در پیش است.
جوهر نوشتهءِ شما این هست که اوّل تفرقه، جدایی و استقلال اقوام، که طبعأ خود جنگهای نژادی و قومی را در بر خواهد داشت، بعد اگر قومی دوست داشت میتواند به ایران و حکومت آن بپیوندت!! آقای محسن نژاد دمکراسی دل بخواهی از روی میل و هوس و بر اساس افکار قومی ما قبل مدرنیته نیست، دمکراسی قانون یکسان سازی برابری فردی و شهروندی میباشد، ولی آنجا که هر کس و یا هر قوم با هر قدرت سیاسی هم که باشد خطا و سرپیجی از قوانین کشوری و بین المللی بکند و امنیّت عمومی را به خطر بیندازد...
سیاست‌های زبانی در آموزش ایران از ابتدای شکل گیری نظام آموزشی جدید هیچ گاه توجه به زبان‌ها و گویش های بومی را در دستور کار خود قرار نداده است. در حالی که تناقضی میان یادگیری همگانی زبان فارسی به عنوان زبان ملی و رسمی همه ایرانیان و یادگیری زبانها و گویش های محلی وجود ندارد.