رفتن به محتوای اصلی

25 بهمن آغاز دیگری بود در ادامه راهی دراز اما سرشار از همبستگی و همصدایی با زنان و مردانی که بر ثبات شوریدند...« این روزها هم پر از امید و هم پر از خشم. وقتی مردم را می بینی تو خیابون، توی اتوبوس و ... که بدون ترس حرف می زنند و فحش می دن و اعتراض می کنند، واقعا حس عجیبی به آدم می ده.... من زنهایی رو دیدم که... بدون هیچ ترس و تقیه ای. بدون کیف، بدون ماسک و ... با دستهایی که مشت شده بود و شونه هایی که عقب بود وسط خیابون راه می رفتند،... از طرف دیگه وقتی وقاحت رو می بینی، وقتی مانور تو خیابون رو می
روز دوم اسفند روز جهانی زبان مادری روزی ملی برای حرکت ملی آذربایجان است. بنظر می رسد پس از وقفه ای چهار ساله در اعتراضات خیابانی مردم آذربایجان زمان برای به خیابان آوردن حرکت ملی مساعدتر از هر زمان دیگری است. ما می توانیم در روز اول اسفند با پرچم های سرخمان به خیابانها بیایم و نشان دهیم که فاکتور آذربایجان جنوبی موثرترین فاکتور سیاسی در آینده خاورمیانه نوین خواهد بود. در حالیکه رژیم در تهران سرگرم سرکوب جنبش سزهاست می توانیم در تبریز حکومت را زمین گیرکنیم.
با شناختی که من از تهران دارم میدان ولی عصر را توصیه می‌کنم. کوچکتر است و معروف و قلب تهران محسوب می‌شود. حتی اگر نقشه تهران را اگر چهار تا کنید می‌بیند که مرکزش حولی میدان ولی عصر می‌افتد. نه مثل بهارستان بن بست و خطرناک است و نه مثل میدان آزادی درندشت و دورافتاده. هر کس میدان ولی‌عصر را در دست داشته باشد کل تهران را در مشت گرفته است. از شمال و جنوب و شرق و غرب تهران هم رسیدن به آن آسان است. ده هزار نفر دور میدان ولی‌عصر به اندازه دویست‌هزار نفر دور آزادی به چشم می‌آید.
اين حضرات ضد ترک آنقدر از مرحله پرتند که درک نميکنند که وقتي در ارتباط با يک عمل مشترک نيز ميخواهند توقعي داشته باشند، نبايستي از موضع تحقير و حکم ، امريه صادر کنند. کسي که ميگويد واقعا آدم باید بی غیرت باشد که برادرانش را در شهرهای دیگر ایران بکشند آنوقت گلویش را برای رئیس جمهور اسلامگرای ترکیه جر بدهد” مسلم است که درکش از برادر بودن و هموطن بودن چيست. اصلا از خودش نميپرسد که اين برادرانش آيا فقط در شهرهاي ديگر است که کشته ميشوند يا در آذربايجان هم هست.
تاکید رحیم مشایی بر شعار فراگیر در ۲۵ بهمن علیه خامنه ای و به میدان آمدن لاریجانیها در مجلس و قوهٔ قضاییه و محسن رضائی در دفاع از خامنه‌ای نشان از پیروزی تاکتیکی احمدی‌نژاد و رحیم مشایی در کشاندن آنها در مقابله با جنبش سبز و خارج کردن دولت از زیر ضربه دارد که بعد از بحران و شکست ولایت سکان امور را به سود جناح دولت مصادره کند. در این مورد به صحبتهای مشایی در محفل خصوصی در دو گزارش زیر دقت کنید.
من در مقاله قبلی خویش به این نقطه پرداخته بودم که آزاداندیشان سکولار و دموکرات جنبش ملی آذربایجان باید دنبال راه سومی باشند. راهی که با تاکید و تکیه بر خواسته های ملی مردم آذربایجان و خواسته از بین رفتن هر گونه تبعیض ملی، جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان را بعنوان بخشی از جنبش وسیع دموکراتیک تمامی مردمی که در چهارچوبه جغرافیایی ایران زندگی میکنند تلقی بکنند.
در فرهنگ وحدت لائیک واژگانی چون دگر اندیشان یا خودی ها ، که واژگانی ست جنایت آفرین و نفرت زا اصلا نه مفهوم دارد و نه شناخته شده است . چرا؟ زیرا نظام لائیک از همهء انسانها بدون توجه به اختلافاتشان استقبال کرده و همگان را باهر فکر واندیشه ای و از هر مبدأ و خاستگاهی مورد حمایت های مسلم حقوقی به نحو برابر قرار می دهد . برای نظامی سیاسی که جویای وحدت لائیک است فقط یک امر و یک پدیده مورد نظر است : اینکه همهء اعضأ جامعه با رغبت ومیل قانون عامی را بپذیرند که منافع فردی و جمعی همگان را حفظ کرده و هم زیست
روز ۲۵ بهمن ۸۹ را می‌‌توان نقطه عطفی در سیر تکاملی جنبش سبز به سوی استقلال و جدائی کامل آن از سلطه اصلاح طلبی دانست. ۲۵ بهمن نمایانگر این واقعیت بود که این جنبش در تلاش برای رها کردن خود از این دام مصمم است. این بدان معنا نیست که در جنبش سبز گروه‌های اصلاح طلب وجود ندارند. اتفاقا موضوع بر سر همین حقیقت رنگین کمانی بودن این جنبش است. جنبش سبز جنبشی است ملی‌، دموکراسی خواه، کثرت گرا، غیر ایدئولوژیک و سکولار، حتّی خود اصلاح طلبان سبز هم در حرف به گوناگونی و رنگارنگی این جنبش اعتراف می‌‌کنند. هر چند
در ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹، ۹ جوان انقلابی مسلح به چند تفنگ و نارنجک به یک پاسگاه ژاندارمری در شهرستان سیاهکل در شمال ایران حمله کردند و با این کار به جنگ حکومتی رفتند که تا دندان مسلح بود و در مقابل مخالفانش بی‌رحم. نقی حمیدیان، مهمان برنامه به عبارت دیگر، عضو یکی از دو گروه دانشجویی بود که در اوایل دهه ۱۳۴۰ خورشیدی تشکیل شده بود و گروه سیاهکل از دل آن سر برآورده بود. او بعد‌ها محکوم به ۱۰ سال زندان شد و با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، پس از گذراندن ۷ سال از زندان آزاد شد.
ما چه باید بکنیم !! . آیا بابد فرصت طلبانه همچون همیشه تاریخ چشمانمان را بر روی حقایق ببندیم و شاهد باشیم که که عرصه سیاسی صحنه بازیهای تحقیرآمیز کشورهای دیگر شود!!! تاریخ به ما نشان داد که اروپاییان همواره در گسستن و از هم دریدن کشور ما و ایجاد بی ثباتی در صحنه سیاسی و عرصه اجتماعی از هیچ کوششی دریغ نکرده اند، چون ایرانی متحد و دموکراتیک که حقوق مردمانش را حفظ کند مورد تمایل آنها نبوده و نیست. چرا ایرانیان نباید بدنبال متحد کردن مردم و کشور خود باشند!! چرا حقوق تمام مردم ایران نباید مور مطالبه