رفتن به محتوای اصلی

چقدر ساده‌اندیشی در این پیشفرض نهفته است که ورود دموکراسی لیبرال به ایران را قابل تحقق بدانیم بدون آن‌که مدارا و تسامح و رعایت حقوق «برابر» تمام شهروندان از تمام قومیت‌ها و جنسیت‌ها و اقشار و ادیان را در فرهنگ عامه‌ی مردم و خودمان به عنوان فعالان سیاسی رواج داده باشیم.فیلسوفان سیاسی معاصر مانند راولز (به تاثیر از هگل) و ویل کیملیکا معتقدند نسبتی میان حکومت یک جامعه و فرهنگ مردمان آن جامعه وجود دارد.
خامنه ای و باند تبهکارش از این غلیان و جوش وخروش ، شب و روز در وحشت به سر می برند و علت شتاب در اعدام جوانان بی گناه ، صدور احکام سنگین برای فعالان جنبش زنان ، دانشجوئی ، کارگری ، روزنامه نگاران و نویسندگان ، وکلا و هنرمندان و هر چه بیشتر عرصه را بر زندانیان سیاسی تنگ کردن همه را می بایستی در همین ترس و وحشت کودتاچیان از غلیان آتشفشانی که برآن نشسته اند جستجو کرد .
حاصل کارزار دو هفته ای آقای خامنه ای، شُرکا، وردستان و ابزارهای چاپی، الکترونیکی، دیداری و شنیداری آنها سرهم بندی تجمُعی با شرکت تعدادی از اوباش بدنام شهر در یکی از مساجد تهران بود که مُحتوای آن را فحاشی سُخنرانان به هم یا به ولی نعمتان یکدیگر تشکیل می داد.این افتضاح، همه ی اقتدار و مشروعیت اجتماعی مورد ادعای حُکومت را تشکیل می داد و بیم از تاثیرات باژگونی که برجای می گذاشت، به گونه ای بود که حتی تلویزیون دولتی نیز نمایش بی آرایش آن را صلاح ندانست.
به پیام علی صارمی بعد از دریافت حکم اعدامش که بنگریم می بینیم که او نیز همین را بیان میکند : همه جهانيان و انسان دوستان را، متوجه اين موضوع ميكنم كه رژيم قصد دارد من و امثال من و يا برخي ازجوانان وزندانيان را به پاي چوبه هاي دار بكشاند تا... با نمايش اجساد آنها، همه را مرعوب ومتوحش سازد...ولي ترديدي نيست كه چنين احكام وتهديدهايي كمترين خللي درآماده بودن من و هموطنانم براي تحقق ايراني آزاد به وجود نمي آورد.
سال 2011 هم آغاز شد. این سال شاید برای آنها که در داخل کشور زندگی میکنند معنی و مفهومی چندان نداشته باشد اما برای طیف میلیونی تبعیدیان در خارج از کشور بعنوان شروع فصل جدیدی بلحاظ زندگی روزمره و بشکلی آغازی نوین برای مقاومت و ایستائی در برابر جمهوری اسلامی محسوب میشود. رژیمی که آنان را به تبعید فرستاده است و از هیچ اقدامی برای فشار به آنها و به سکوت وادار کردن آنان کوتاهی نکرده و نمیکند.
جمهوری اسلامی چهار جوان دیگر بلوچ را در روز اول سال مسیحی در زندان زاهدان اعدام کرد و مدعی شد که این کار با سرعت و دقت انجام شده است. سپس تاکید کرد که تمام مراحل قانونی محاکمه با حضور وکیل مدافع طی گردیده و محاکمه نیز علنی بوده است. تا آنجا که مردم ایران تجربه دارند یک کار عادی کوچک مدتها طول میکشد که بسر انجام برسد. حالا چطور شده که محاکمه ۴ نفر بلوچ با رعایت تمام موازین قانونی و با حضور هیات منصفه به این سرعت انجام گردیده است؟
از شعار های سه گانه استقلال ،آزادی ، جمهوری اسلامی ـ انقلاب سال 57 فقط اسلام ارتجاعیش باقی مانده است و استقلال کشور بخاطر ندانم کاریهای دولت احمدی نژاد مورد تهدید قرار گرفته است و آزادی که سالیان درازی است از بین رفته است ونفس های آخر به گوش می رسد و از جمهوری فقط ولایت ،کودتا انتخاباتی ،فرمانبرداری بی وچون چرا از ولی فقیه بجای مانده است.کشور با بحران های گوناگون مواجه شده است .اینک با این وضعیت چه باید کرد؟حکومت با افزایش اعدام ها می خواهد مردم را بترساند.
اگر این خبر درست باشد ... تحیل آن بخش از اپوزیسیون که احمدی نژاد را نماینده سپاه پاسداران می داند ، غلط از آب در می اید و بر عکس تحلیل کسانی که می گویند که احمدی نژاد نماینده خامنه ای است _ و این فرد حساب شده انتصاب شد تا مخالفین داخلی یعنی اصلاح طلبان را از سر راه خامنه ای بر دارد و در عرصه بین المللی در راستای غنی سازی سازی وساخت بمب اتمی حرکت کند و در منطقه برای هلال قدرت سیاسی شیعه(از لبنان تا پاکستان)تلاش نماید و در داخل خلافت طالبانی...
وی با بیان اینکه رهبران و فعالان «جنبش سبز» به این نتیجه رسیده‌اند که «حسا‌ب‌شده‌تر، فکورانه‌تر و پیچچیده‌تر عمل بکنند»، تصریح کرد: «همه بحث جنبش سبز حضور در خیابان نیست.» «جنبش سبز، عمیق‌تر، عقلانی‌تر، فکورانه‌تر و تشکیلاتی‌تر شده و در جایی هم که لازم باشد حضور خیابانی خواهد داشت و از سرکوب هم نمی‌ترسد. این همه زنان و مردان ما در زندان هستند و هیچ کس از این موضوع ابایی ندارد.»
اقتدار ولايت فقيه در هم شکسته است؛ يعنی وضعيت آقای خامنه ای به گونه ای است که بخش بزرگی از نيروهای نظام اعم از اصول گرايان و اصلاح طلبان که به حاشيه رانده شده اند، با او مسئله دارند؛ از آقای رفسنجانی گرفته تا مراجع در قم و اصول گرايانی در مجلس.اينها از طريق مخالفت با سياست های محمود احمدی نژاد، در واقع، به آقای خامنه ای ايراد می گيرند. پس آقای خامنه ای می ماند و نيروهای نظامی و امنيتی اش. اما آيا اين نيروی نظامی و امنيتی هم کاملا تحت فرمان او است؟