رفتن به محتوای اصلی

من در اینجا میخواهم با تعریف دو گونه کنش، آنها را از یکدیگر تفکیک کنم: کنش سیاسی و کنش مدنی. کنش و فعالیت سیاسی متعلق به گروه خاصی از افراد است که بدنبال بدست گرفتن قدرت در ساختار سیاسی یک کشور هستند. این کنش در ذات خود هیچ اشکالی ندارد و یقینا در هر جامعه ای نیاز است تا افراد خاصی که شایستگی و دانش لازم را دارند با استفاده از مکانیزمهای مشروع (تشکیل حزب، فعالیت سیاسی، مبارزه سیاسی یا انتخابات) برای در دست گرفتن اداره کشور تلاش کنند.
در مقابل دیدگاه جنسیتی فمینیستی، یک دیدگاه جنسیتی ضدفمینیستی نیز وجود دارد که بشدت فعال و مشغول نظریه پردازی است. بخش بزرگی ازاین جبهه مخالف،حوزه علمیه قم است که اکنون رشته مطالعات زنان نیز براه انداخته است. شاید کمتر کسی در میان ما به خودش زحمت دهد که به سایت حوزه علمیه قم سربزند و نوشته های آنان را در مورد زنان بخواند. اما جالب اینجاست که کسانی که در حوزه علمیه قم در این زمینه کار می کنند بیشتر نوشته های فمینیستی را از نظر گذرانده و در جهت خلاف آنها نظریه پردازی می کنند و...
در گفتگو با کورش زعیم (مندرج در ایران گلوبال)، از ملیت، قومیت و تجزیه‌ی عراق سخن به‌ میان آمده‌، زعیم در بخشی از دیدگاه‌هایش دمکراسی خواه‌ بوده‌ و قابل ستایش است، اما در بخش دیگر از دمکراسی فاصله‌ گرفته‌ است، نگرش زعیم و همفکران ایشان ریشه‌ در همسویی با ملت گرایی مشکل آفرین دولت نوین دارد.
دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد تقریبا دارد به نصف راه نزدیک میشود و هنوز شعار استراتژیک بعضی از ما ها برکناری یا پایان یافتن حکومت کودتا بیان میگردد. گویا که اگر وضعّیت به همین منوال تا دو سال و نیم دیگر ادامه پیدا بکند و در توازن قوا، بده بستانهای درون حکومتی جناح دیگری از راستگرایان افراطی حکومت در انتخابات بعدی روی کار بیاید، استراتژی سیاسی مرحله ای ما به موفّقیت میرسد، چون حکومت کودتا ( جناح راست سپاه – احمدی نژاد) برکنار شده است.
اعتراض هدی آقا‌سلطان برایم عجیب نیست اما بی انصافی افراد دیگری که از فرصت استفاده می کنند تا خبرنگاری را که بهترین سالهای جوانی اش را هزینه این آب و خاک کرده و دوری از فرزند و خانواده و مصیبت های دیگر را به جان خریده و بعد از خروج از کشور مثل خیلی های دیگر رنگ عوض نکرده تا به نقد هم خط های قدیم خود بنشیند و با همان رنگ قدیم به نوشتن حقایق پرداخته و داغ تمام شهدا و زندانیان گمنام را با تلاش فراوان زنده نگه داشته را به شهرت طلبی متهم میکنند حیرت آور است که چقدر گاهی قدرنشناسی میکنیم ...
اين احتمال در اذهان است كه اگر هدرمند كردن يارانه ها به خيرو خوشي سپري شد بلافاصله نه تنها موسوي و كروبي را مي نوازند بلكه هاشمي و الباقي هم بايد بروند بلكه تاريخ، تكرار غمبار كشتار مرداد و شهريور 67 را با چشم گريان نظاره كند و يا در ميان اجراي طرح هدرمندسازي يارانه ها براي سياسي جلوه دادن هر اعتراضي موسوي و كروبي را دستگير كنند و يك سركوب تلفيقي را بياغازند و ديگر هيچ ! آيا كودتاي دوم در راه است؟ يا شايد خروش مردم به جان آمده از ستمگریها...، شايد.
منسوبین به جنبش سبز تفاوتهای زیادی با همدیگر دارند ولی حداقل در یک چیز متفق القولند و آنهم برسمیت نشناختن جنبش های ملی و سانسور خبری آنهاست. اتفاقا به همین دلیل هم جنبش سبز بزرگترین فرصت تاریخی دمکراتیزه کردن ایران را ازدست داد. اگر جنبش سبز از همان ابتدا جنبش های ملی را برسمیت می شناخت و آنها را به عنوان یک نیروی سیاسی تاثیرگذار می پذیرفت امروز ایران در مسیر متفاوتی قرار داشت. همچنانکه دیدیم هیچ یک از جنبش های ملی از جنب سبز حمایت ننمود.
میشائیل باکونین میان سالهای 1814-1876 زندگی نمود . پدرش از اشراف خرد روسیه بود که با محافل لیبرال تماس داشت و سیستم مالک الرعیتی را در روستاهای خود لغو نموده بود . باکونین غیر از علاقه به موسیقی و ریاضیات به پرسشهای فلسفی و ادبیات کشورهای فرانسه ، آلمان و لهستان نیز علاقمند بود . او در سالهای نوجوانی سالها در مسکو به تدریس خانگی و ترجمه آثار گوته ، هگل و فیشته پرداخته بود . باکونین در سال 1840 میلادی به آلمان رفت تا به تحصیل فلسفه آلمانی بپردازد ولی در آنجا...
سخنان ملا عبدالنبی بیانگر سیاستی مبتنی بر عملیات انتحاری دولتی ست. آنها با دستگیری آقایان کروبی و موسوی راه درگیریهای حاد در راس حکومت و شعله ور گشتن خشم مردم را می گشایند و فتنه و فتنه گری (بخوان آزادی و آزادیخواهی)بیش از پیش تعمیق خواهد یافت.
كانون كارگران خباز: كارگران خباز يكي از اقشار زحمت‌كش جامعه ايران هستند كه قبل از طلوع تا بعد از غروب آفتاب در پاي كوره‌هاي آتش مشغول خدمت‌رساني به ملت شريف ايران هستند با اين حال خود از مزايا و حقوق قانوني متعلق به كارگران محروم هستند.