رفتن به محتوای اصلی

سیستم موجود جهانی کاملا بصورت ساختاری در چنبره نارسائی بنیادی گرفتار شده است هرروز که از عمر آن میگذرد ناکار آمد بودن آن هر چه بیشترنمایان تر میگردد عامل شستشوی مغزی انسانها و مسخ کردن ومهمترازهمه کنترل دسته جمعی آنان و نهایتا تجهیز شدن این سیستم به مدرنترین ابزارهای سرکوب توانسته موجودیت و بقای آنرا تضمین نماید. انبوه انسانهائی که هرروز امید خود را به یک زندگی بهتر از دست میدهند و به خیل ناامیدان می پیوندند امریست که بسختی میتوان آنرا انکار کرد
با قدرت گیری و تثبیت رضا شاه، دوران جدیدی در سیاست، اقتصاد و ساختار اجتماعی کشورآغاز شد، بنام حفظ امنیت اجتماعی بر تعداد نیرو های نظامی و امنیتی افزوده شد، قدرت مقتدر و مرکز گرا شکل گرفت، قانون مشهور ایالتی و ولایتی به فراموشی سپرده شد، شرایط جهانی و منطقه ایی هم بگونه ای بود که دولت های مقتدر ملی با گرایش های ناسیونالیستی مورد حمایت قرار می گرفت. رضا شاه این گرایش را در راستای اهداف سیاسی خود بکار برد و بگونه ای خشن با زبان و فرهنگ های مختلف که در جامعه کارآیی داشتند برخورد کرد.
یکی از پیآمد های مهم که رژیم های ایستا بر جامعه تحمیل می کنند، ایجاد و گسترش بحران شدید اقتصادی است، که جامعه را بخود و منابع خود وابسته کنند، در اینگونه رژیم ها دولت از امکانات گسترده مالی بهره مند است، دست افراد و ارگان های وابسته به دولت بویژه نیرو های امنیتی و نظامی باز است که بنییه مالی خود را تقویت کنند، حفظ از رژیم را با حفظ منافع خود درهم آمیزند، این روند در دراز مدت به ویرانی و تخریب اقتصاد ملی می انجامد، حجم دولت گسترش می یابد، هزینه های امنیتی نظامی افزایش پیدا می کند و...
اگر بودجه دولت هلند وجود نداشت، روزآن لاين و راديو زمانه هم وجود ‏نداشت. مدعيان دموکراسي خواهي بايد به اين پرسش پاسخ دهند: دلار آمريکا چه تفاوتي با يوروي هلند دارد؟ سوابق ‏استعماري هلند، با آن همه مستعمرات غني در جنوب شرقي آسيا، بسيار بدتر از آمريکاست. پس چرا تمام اصلاح طلبان، ‏نهضت آزادي ها و ملي – مذهبي ها، توده اي هاي سابق و چريکهاي فدايي سابق با روز آن لاين و راديو زمانه مصاحبه ‏مي کنند و از طريق اين دو نظراتشان را منتشر مي کنند ولي از گفت و گو با تلويزيون آمريکا اکراه دارند؟
امّا اگر پیشوایان و نخبگانِ قومی قبیله ای بر اساس آخرین دست آوردهای حقوق بشر جهان گلوبال امروز خواهان حقوقِ قومی و گروهی خود در ایران میشوند پس ما دوران سرمایه داری و در نتیجه ساختار حکومتی [ملّت دولت] نه اینکه بدرستی در ایران شکل گرفته، بلکه دو فاز حکومتي بعدی آن هم سپری شده است، در نتیجه دعواهای امروز آنها بیمورد میباشد، و ساختار حکومت آیندهء ایران باید برابر با رشدِ دورانِ صنعتی و فرا صنعتی و مناسبات اجتماعی آن تنظیم شود نه در ساختار و فر هنگ اجتماعی و افکار ملوالطوایفی پسامدرنِ...
باری، رفقا سال هاست که هر چه دل ِ تنگ شان کشیده است گفته اند و ایرانزمین و اندرون اش را پهنه ی ِ ذوق آزمایی های ِ گوناگون ِ خود کرده اند. با این حال، - بدبین ترها می گویند رفقا کک شان نیز نمی گزد و به گفتن اش نمی ارزد-، چه بسا گفتن اش چیزی بر وارونگی ها نیفزاید و دست ِ کم، آنانی را که هنوز ایران را ناسزا نمی شمارند، به رفتن در پیش ِ آینه و چشمک زدن به نیمرخ ِ بسیار آبی و بسیار پیدای ِ خویش وادارد: از دو رشته، یک رشته از زنجیر ِ تجزیه ی ِ ایرانزمین یکراست به پای ِ رفقا بند است.
دمکراتهای ایرانی هیچگاه نمی توانند به لحاظ تاریخی بدنبال متحدان تاریخی وطبیعی ودائمی باشند اما در پیوند با متحدانی که به لحاظ تاکتیکی بتوانند در دوره هائی به رشد دمکراسی و مدرنتیته و برقراری صلح دائم یاری رسانند از جانب نیروهای سیاسی مترقی با حفظ استقلال ملی وسیاسی می توان از اتحاد ها وائتلاف های موقت ودراز مدت بهره برداری نمود.
کي از دوستان براي صرف شام و ديدار با تعدادي از هموطنان مرا به منزل خود دعوت کرد. روز قبل، مقاله ي ‏‏"دموکراسي دلاري" در روزنامه واشنگتن پست منتشر شده بود. برخي از هموطنان با مواضع و رويکرد آن مقاله مخالف ‏بودند و اعتقاد داشتند که مواضع من "ضد آمريکايي" است. به نظر آنها، بسياري از ايرانيان (منجمله من)، همچنان در ‏چنبره ي ايده هاي نادرستي که حزب توده و ساير گروه هاي چپ در ايران مي پراکندند، گرفتار و اسيريم. از من مي ‏پرسيدند: ‏
علم خواندن مارکسیسم و علمی خواندن طرح
های مارکس و انگلس و لنین و استالین و مائو و منصور حکمت و هر کس دیگر، برای بنای یک جامعة آرمانیِ (گو زیبا) یک خرافة نوین است. ایجاد یک سپهر مقدس طراز نوین است برای به عبودیت کشاندن انسان
های دیگر؛ و راه می
برد این خرافة نوین به این که بخشی از انرژیِ رهائی
بخش اومانیستی یک جامعه (و بشریت) به ضد خود بدل و سد راه شود. راه می
برد به این که یک نیروی عظیم به جای این که در حد ممکن در روندهای جاری در جهان انسان تأثیر گذار باشد
واپسین آگهشنامه ی (اعلامیه) ِ حزب ِ مشروطه ی ِ ایران، زیر ِ نام ِ "روز ِ کوروش، بازشناسی ِ سهم ِ بزرگ ِ ایران"، یکی از آن نشانه هایی ست که آدمی را به راستی امیدوار می کند. دست ِ کم امیدوار به این امر که امید، در اول نمی میرد. اگر تا به امروز اندیشمردان ِ حزب را رای بر این بود که از فرق ِ سر تا نوک ِ پا باید غربی شد، این آگهشنامه نشانه ای ست کمرنگ از یک چرخش رو به آسیا، یا همان خاورمیانه ی ِ نفرینی که کسان روزی دو بار، با چمدان ِ هفتادملیونی شان، از اش رخت برمی بندند.