رفتن به محتوای اصلی

او از رهبری پس از 55 صحبت می کرد واز تصمیمات احمقانه ان می گفت .... ادامه داد روزی در یکی از خانه های تیمی پسری ، دختری را بوسید و کسی این "خبر" را به رهبری رساند و رهبری سازمان تصممیم گرفت که پسر را دادگاهی کنند ؛ او به اعدام محکوم شد در نتیجه برای اجرای" حکم " وی را به بیابان های اطراف مشهد می برند ولی پنجه شاهی را نکشتند و تنها کمر چریکی اش را پس گرفتندو او را در همانجا رها کردند " رضا غبرایی علیرغم اینکه با این شیوه مخالف بود ولی از ترس اینکه این خبر به گوش ساواک برسد...
موضوع مهم ما مهاجرین ایرانی، گذار از فرد تبعیدی و دگردیسی به مهاجر چندلایه ایرانی، دگردیسی به ایرانی دوملیتی، بوسیله عبور از این فرهنگ سنتی قهرمان گرایانه و از طریق قبول نگاه مدرن و ایجاد تلفیق مدرن خویش است. این گذار و دگردیسی مهم بدون رهایی از این نگاه قهرمانانه و سنتی و بدون تن دادن به بحران مهاجرت و <مرگ خدا> و ایجاد انواع و اشکال نگاههای تلفیقی و ایجاد انواع و اشکال فردیت چندلایه ایرانی و متفاوت و گیتی گرایی ایرانی غیرممکن است.
آقای داریوش همایون، اصرار دارند که زیر مجموعههای ملی ملت ایران را اقوام بنامیم؛ اما، معتقدند که افراد این اقوام در کل سپهر سیاسیِ ایران باید نقش شهروندان را بازی کنند؛ و پرسش من این است آخر چگونه می شود این یک بام و دو هوا را ادامه داد؟ می خواهیم وارد جهان نوین بشویم؛ می خواهیم تمدن صنعتی را در کشورمان مستقر کنیم؛ دریافتهایم که جز این راهی برای بقا وجود ندارد.
آقای کرمی و هم فکرانش نه تنها از تجزیه ایران هراسی ندارد، بلکه طرحهایی پنهانی برای کنترل منابع نفتی در صورت تجزیه ایران تدارک دیده است (که آنها را بحث درونی آن مردمان جا می زند)! به همین دلیل است که آشکارا درِ خروجی را به ترکها و عربهای ایران و حتی کسانی چون آقای امینی و آقای بامدادن نشان می دهد که هر وقت که بخواهید می توانید تشریف ببرید چون شما اصلا ایرانی نیستید و چه بهتر که شرتان را هم از سر چاههای نفت ما که رو به اتمام است بردارید تا سهم هم نژادهای من از نفت، بیشتر شود!؟
آخه برخورداری بعضی از هم میهنان از حقوق شهروندی و آموزش به زبان مادری خویش، لازمهء ایجاد اینهمه رعب و وحشت، و تناقض گویی ها، تحقیر سرزمین و ملّتی را این چنین لازم نیست، سر تا پای مقاله سنگر گیری و شمشیر کشی، جنگ و گریز و بی ثباتی است، تصویری که از سرزمین ایران میدهد به دهکده ای میماند، که بعد از زلزله ای وحشتناک از لابلای ویرانه هایش خاکستری خسته و بی رمق در خود پیچیده، خود را بالا میکشد. مقاله سر از کوره ای بر می دارد که در آن از آتش خبری نیست ولی آکنده از دودِ گرم و تلخی هست که...
آنچه می خوانید گزیده ای است از مباحثات شکل گرفته به صورت پرسش و پاسخ در کامنت های مقالاتم در سایت ایران گلوبال با خوانندگان. نظر به اهمیت پرداختن به موضوع ملیتهای مختلف در ایران و عدم پرداخته شدن به این موضوع به اندازه کافی و تاریک و مبهم ماندن این موضوع در ذهن بسیاری از ایرانیان، که به نظر من عامل بسیاری از سوء تفاهم های موجود است؛
بویژه خواننده محترمی به نام "مهناز" که بیشترین بخش این مباحثات، مدیون زحمات ایشان در پی گیری بحثها بوده است، سپاسگزارم.
در عصر کنونی ، نه تنها فرهنگ ایرانی بلکه همه فرهنگ ها ی خرد و کلان جهان ، با استفاده از ابزار دیجیتالی، ضمن اشاعه و گسترش خود ، جهت حفظ خصوصیات محلی وتنوع بومی و قومی خود، بدون اینکه خود بخواهند بسوی فرهنگ فراملی و گلوبال گام برداشته اند, چرا که ما در جهان کوچک شده و در دهکده جهانی زندگی می کنیم که میلیارد ها وسیله ارتباطی آنها را روزانه بهم متصل می کند از این رو جهاني شدن ؛ تنها جنبه اقتصادي آن نيست . جهاني شدن يك پديده كاملا جديدي است كه روي رفتارو مصرف انسان قرن 21 ثر مي گذارد.
ما بايد انرژي فكري و دغدغه اصلي خود را معطوف به اتحاد عمل و يكپارچگي مبارزات مردم ايران بكنيم و علت اصلي جدايي طلبي يعني ظلم و ستم و بيداد رژيم جمهوري اسلامي را مورد هدف آماج مبارزاتي خود قرار بدهيم. اجازه ندهيم كه عده اي معلول بهمراهي جارچيان مجهول ما را از خطر و علت اصلي جدايي خواهي يعني رژيم جمهوري اسلامي غافل كنند. تئوري ديگري كه ما ايرانيان به آن معتاد هستيم و جزوء باورهاي ما است ، "توهم توطئه" است. مرتبط كردن مبارزه اقوام ايراني بر عليه ظلم و ستم جمهوري اسلامي را...
تنها با تن دادن به این ملاقات همه جانبه با گذشته و حال و آینده خویش و تلاش برای دست یابی به جهان سمبلیک و تلفیق سمبلیک خویش است که فردیت ایرانی و هنرمدرن ایرانی ساخته میشود. طبیعتا این تلفیق سخت است. زیرا این گذشته،حال و آینده با یکدیگر درجنگند.
از یکطرف ، این نسل نوی زنان و مردان روشنفکر مدرن و ضدقهرمان که هم با سایر روشنفکران و هنرمندان مدرن مانند نقره کار و دیگران و هم با مسئولین کشورش مانند آقای احمدی نژاد در یک رابطه چندلایه سمبلیک و بر بستر دیالوگ، نقد و چالش مدرن قرار دارد...
به منظور نتیجه گیری مطلوب از این نوشته با متمرکز شدن افکار و حضور ذهن برای فراهم شدن فضای تفکیک و مقایسه، ضرورت تعریف مفهومی واژه ای در فراخوانی و ترسیم نیمه مجسم ابزارهای اقتصادي: سیاستِ اقتصادی، بازار [مارکت]، فلسفهء لیبرالیسم، اقتصاد بازار آزاد، اقتصاد بازار آزاد و سوسیال، اقتصاد متمرکز دولتی، اقتصاد بازار سوسیالیستی، نئولیبرالیسم، کِینسیانیسم، و مو نِتاریسم، ضرورت میباشد: