رفتن به محتوای اصلی

اکنون راوی را نیز از چشم انداز لکاته می بینیم و نقد می کنیم و اینگونه به درک بهتر و عمیقتر این تراژدی دست می باییم. همانطور که با بیان چشم انداز پیرمرد و درک منطق او،می توان هم جنگ سهراب و رستم را و پسرکشی ایرانی را بهتر فهمید و هم اینکه چگونه رستم با کشتن سهراب در نهایت خویش را نیز می کشد. زیرا قتل پدر و پسر هر دو یکیست و نمایانگر قتل نام پدر و قانون و بیانگر گرفتاری در خشم ادیپالی و نارسیستی است.
اما در حالت اروتیسم هنری و عکس هنری برهنگی، ما شاهد دیالوگی چرخشی هستیم. یعنی نگاه کننده باید شروع کند به درک و سنجش نگاه زن یا مرد لخت و حالت جسم و تن او. به‌قول هگل، در چنین لحظاتی تن تبدیل به چشم و بیان روح می‌شود و به ما می‌نگرد؛ مشکل اما این است که چرا ایرانی، به جای دست‌یابی به این هنر اغواگرای و نقد اغواگرانه و البته بر بستر فرهنگی خویش و بنا به تفاوت‌های فرهنگی‌اش، به نفی کامل برهنگی و اروتیسم دست می‌زند و اروتیسم و پورنوگرافی را یکی می‌داند و به نفی اخلاقی هر دو می‌پردازد.
انقلاب 57 به رهبری خمینی در ایران فقط کودتایی برای کسب قدرت سیاسی و فروپاشی ارتش و در هم شکستن ساختارهای اجتماعی و فرهنگی بود. جایگزینی نظام ولایت فقیه و ایدئولوژیک دینی سنتّی و صدور انقلاب در دوران حیاتِ روح الله خمینی با شکست و به منزوی شدن نظام و بحث بود و نبود آن منجر شد. در دوران پرزیدنتی خامنه ای و رفسنجانی علی رغم پایان جنگ وضعیّت هم تغییری نکرد و همچنان در جستجوی آلترناتیو های ساختاری، ارزشی فرهنگی، اقتصادی، و جهان بینی، بودند که سرانجام به دوران آنارشیسم مافیایی سیاسی و اقتصادی و...
من اکنون شما و حزبتان را در مقابل آزمونی قرار ميدهم تا هم دموکرات بودن خود و حزبتان را ثابت کنيد و هم نشان دهيد که اين در غربت و زندگی در دموکراسی های ليبرال که همه انسانها از لحاظ حقوقی برابر هستند عکس العمل شما و حزبتان چيست؟
تراکم قدرت در دست چند نفر در حزبی که از دکترين ليبرال دموکراسی طرفداری ميکند به سوء استفاده های زيادی منجر شده است که نتيجه آن باعث اشتباهات بيشماری در سطح حزب شده است که صدمات آن نیز به بدنه حزب سرايت کرده است.
حکومتگران اسلامی كه پنهانی دلال سکس و عامل فروش دختران هستند براي آنكه ملت سراغ اصل موضوع و همان پاشنه آشيل اصلي نروند با موضوع فساد اجتماعی !!! اذهان ملت را منحرف میکنند . از خمینی که دستور اجباری حجاب را داد تا هاشمی که از دختران اسکیت سوار برای تبلیغات استفاده میکرد تا ده نمکی که فقر و فحشاء را به تصویر کشید تا احمدی نژاد که با شعار ضد حجاب تبلیغات انتخاباتی كرد و اكنون مجري مبارزه !!! با بدحجابي شده تا کسانی که سایتهای فروش دختران ایرانی را افشاء میکنند و داد میزنند هموطن غیرتت کو؟!!
تنها با تن دادن به این ملاقات همه جانبه با گذشته و حال و آینده خویش و تلاش برای دست یابی به جهان سمبلیک و تلفیق سمبلیک خویش است که فردیت ایرانی و هنرمدرن ایرانی ساخته میشود.و طبیعتا این تلفیق سخت است. زیرا این گذشته،حال و آینده با یکدیگر درجنگند
با تن دادن به این اشتیاق نهایی و به دیالوگ و چالش، با تن دادن به سرنوشت خویش، آن بشویم که هستیم. مهاجر خندان، رند زمینی خندان، عاشق زن و مرد زمینی خندان و شرور، فردیت خلاق و متفاوت ایرانی شویم
در واقع، به گمان من ـ درميان انديشه‌ورزان ما ـ نيما تنها کسي بود که (در تقابل سنت و مدرنيت) تنها به بيان واماندگي‌هاي فرهنگي و اجتماعي ما و عوارض ناشي از سنت بسنده نکرد، بلکه راه برون رفت از پوستة چغر سنت هزار سالة شعر را هم پيش روي ما قرار داد.
اولا این "مار" ضد امپریالیستی را قبل از کیانوری در فضای جنگ سرد توسط اتحاد شوروی در کشورهای اسلامی ول شد ه بود؛ کیانوری و خمینی هم از این "مار" بسیار سود جستند !
بنظر من هر کسی که در این انقلاب شرکت کرد؛اگر در این رزیم به نان و ابی نرسیده باشد، طبیعتا در نزد وجدا ن خود شرمنده نا دانی های خود شده است، چریک ها که متوسط سن انان در مقطع انقلاب به 25 سال هم نمی رسید و این نیرو جوان ماجراجو در فضای جنگ سردو پوپلیسم موجود در جنبش سیاسی چه می توانست بکند که نکرد.
از سوی دیگر با نا باوری جهان غیر ایرانی شاهد این است که بخشی از اپوزیسیون برای تغییر رزیم و دمکراتیک کردن حکومت ایران، بدنبال استراتژی نابودی "اسلام " است
بیناد گرایی اسلامی( شیعه و سنی) چشم بر شکاف دیجتالی ایجاد شده در جهان گلوبال دارد ومدتهاست سوار بر موج مخالفین جهانی شدن از امریکا لاتین تا اسیا شده و قصد دارد، رهبری مبارزه با جهان غزب را بدست گیرند و از این رو بجاست اپوزیسیون ایران تجدید نظری در تاکتیک و استراتزی خود بعمل آورد.
در ایران تنها پارلمان و پرزیدنتی میتواند رفُرمهایی را عملی کند که با پشتوانهء مردم در مقابل دستگاه ولایت فقیه که در رأس آن "رهبر انقلاب سیّد علی خامنه ای" قرار دارد با ارگانهای ایدئولوژیک تحت فرماندهی ایشان: شورای نگهبان، مجتمع مصلحت نظام، قوهء قضائیه، حتی مجلس خبرگان، و سایر ارگانهای کنزرواتیو دینی و سنتّی دیگر را به صراحت برسمیّت نشناسند و برای جایگزین کردن اهداف و عملی کردن رفُرمهای خود در مقابل آنها قد برافرازند و قاطعانه بایستند که نهایتِ نتیجهء این پایداری و ایستادنها...