رفتن به محتوای اصلی

حركات تكميلي در شطرنج خاورميانه زدن دو هدف با يك تير
28.09.2012 - 19:15

محمود عباس بايد درخواست تشكيل كشور فلسطين را همان طور كه شفاعاً اعلام كرد، كتباً براي رأي گيري در مجمع عمومي تحويل سازمان ملل دهد (اميدوارم موضوع به اندازه كافي روشن شده باشد). تركيه در تشكيل اتحاديه اي از كشورهاي ترك زبان گام مهمي برداشته و افق آن فعلاً اتحاديه اي همچون اتحاديه عرب خواهد بود و براي اين كار بايد با كشورهاي ديگري همچون تركمنستان و گرجستان نيز رايزني كرد؛ مشتركات به تاريخ و فرهنگ كشورهاي ترك زبان بر مي گردد و مي تواند در سطح اجتماعي با تعاملات جامعه مدني و گردشگري و در سطح فرهنگي، ميراث فرهنگي و رسانه هاي همگاني ترك زبان بزودي آغاز گردد. منتها تركيه براي اين كه شائبه هر نوع جاه طلبي را از نظرها دور كند، بايد اقدامات عملي اي صورت دهد كه از آن جمله، آزادي هاي بيشتر به اقليت هاي قومي و ديني، ايجاد فضاي باز بيشتر با آزادي و عفو زندانيان سياسي و به خصوص روزنامه نگاران، تشكيل كميته حقيقت ياب با ارمنستان در مورد آنچه نسل كشي ارامنه در گذشته خوانده مي شود و تلاش مضاعف جهت اتحاد دو بخش قبرس. براي عملي سازي تمامي آن اقدامات بايد انعطاف بيشتر از طرف تركيه صورت گيرد و آن درسي خواهد بود براي بسياري از حكومت هاي خودكامه خاورميانه كه انعطاف نسبت به مردم براي يك حكومت مايه شرم نيست، بلكه افتخاري براي هر حكومت دموكرات است. تركيه از تلاش هاي فرانسه براي تشكيل حكومتي موقت توسط مبارزان سوري در داخل كشور، حمايت كرده و هر نوع همكاري لازم را ترتيب دهد. وقتي از مديريت امور در سوريه سخن مي رود، يعني همين گونه از ظرفيت هاي هر كشوري در يك حوزه استفاده كنيم و منتظر نمانيم تا صرفاً آمريكا اقدامي صورت دهد يا تنها به اميد دخالت نظامي بنشينيم، بلكه يعني هر يك از پازل ها را توسط تعدادي از كشورها جور كنيم؛ تعدادي از كشورها مبارزاني مي فرستند، برخي پول در اختيار مي گذارند، عده اي سلاح در اختيار مي گذارند، بعضي مديريت نيروهاي امنيتي را در مديريت جنگ و بحران مي گمارند و تعدادي حتي ممكن است براي تشكيل دولت موقت آموزش و ساير خدمات ارائه دهند و جامعه جهاني نيز بايد كمك هاي دارويي و پزشكي را سازماندهي كند. بنابراين، در صورتي كه طرح قطر براي مداخله نظامي كشورهاي عربي به شكلي رسمي پذيرفته نشد، مي توان همان را به شكلي غيررسمي و عملي اجرا كرد؛ آن هم از طريق تجميع امكاناتي كه در بالا بدان ها اشاره شد و با مديريت تركيه و قطر.

عراق از هم اكنون در سراشيبي اي غيرقابل تصور فرو رفته است و در صورت اعلام استقلال كردستان عراق، به مرحله درگيري هاي دامنه دار نظامي نيز كشيده مي شود. فرصت حل مسالمت آميز مشكل از طريق ائتلاف و دولتي جديد در عراق از كف رفته و بعد از بمب گذاري ها و ترورهاي اخير هنگامه درگيري هاي امنيتي و چه بسا تجزيه طلبانه فرا مي رسد. آمريكا بايد بدون تعلل تحويل هر نوع سلاحي به دولت مالكي را متوقف كند و گرنه آن ها در جنگي داخلي و بر عليه متحدانش استفاده خواهند شد و حرف ها و وعده هاي شفاعي مالكي نه راست است و نه تضميني دارد، چون او تقريباً هيچكاره شده و سپاه قدس و تيم هاي امنيتي ايران است كه در آن مورد تصميم مي گيرند و مالكي و دولت اش تنها عروسك روي صحنه اند كه در مورد سوريه اينك به وضوح مي بينيد.

بخش هاي باقيمانده سومالي كه قبلاً زير كنترل نيروهاي تندرو اشباب بودند، حالا به ظاهر از دست شان خارج مي شود و اگر دولت سومالي و اتحاديه آفريقا مي خواهند مشكل را اساسي حل كنند و دوباره با مشكل نضج و گسترش بطئي و تدريجي اشباب رو به رو نشوند، بايد شناسايي شان را در مناطق تحت تسلط، خانه به خانه دنبال كنند و در سطح امنيتي كنترل را ادامه دهند و تنها به سطح نظامي بسنده نكنند. سومالي يكي از اصلي ترين كانون هاي تروريست در منطقه بوده و اگر مشكل آن ريشه اي حل نشود، فعلاً همچنان خواهد ماند. كشور سودان اگر مي خواهد به درگيري هاي قومي و انقلاب كشيده نشود، اصلاحاتي ملموس را آغاز كند، همان طور كه بحرين و اردن بايد چنين كنند و چون سوريه زماني به فكر نيافتند كه ديگر خيلي دير شده باشد؛ آغاز كار بي شك با عفو محكومان و معترضان كليد خواهد خورد.

عربستان سعودي به سرعت هر نوع كمك به سلفي ها را قطع كند و با نفوذي كه در آن ها دارد، آنان را از ورود به عرصه سياسي در تمامي كشورهاي منطقه برحذر دارد؛ مقامات عربستان توجه كنند كه سلفي ها آينده اي سياسي در منطقه نخواهند داشت و اگر به عرصه سياسي وارد شوند، تنها منجر به درگيري هاي خونين در خاورميانه مي شوند و اين دقيقاً چيزي است كه موساد از تقويت گروه هاي تندروي مذهبي در خاورميانه دنبال مي كند و نيروهاي امنيتي عربي به اشتباه آن را در دستور كار قرار داده اند. مرسي با اقدامات سنجيده اش مصري را كه مي رفت به خشونت و تحجر كشيده شود، تاكنون نجات داد و آن نشان مي دهد كه علاوه بر تمامي متغيرهاي موثر بر سرنوشت يك كشور و ملت، رهبران كليدي نقشي تاريخ ساز بازي مي كنند، همچنان كه در لبنان رئيس جمهورش سال ها درگيري را پايان بخشيد و اينك در كانون بحران هاي منطقه اي آرام است و حتي شيطنت هاي حكومت سوريه نيز نتوانسته آتش جنگ را در آنجا شعله ور نگه دارد و درگيري هاي موقت، فروكش كرده اند. تنها مرسي در رابطه با ايران مواظب باشد كه اگر با مقامات نظامي و امنيتي ايران دست بدهد، شانه نخواهد داشت. آنان حتي اگر در زمينه هاي فرهنگي و اقتصادي در مصر شروع به فعاليت كنند، نيروهايي هستند كه علاوه بر كارهاي فرهنگي و اقتصادي كارهاي امنيتي انجام خواهند داد. اطلاعات جمع آوري مي كنند، و با پول و باج آدم مي خرند و در همه اركان كشور بتدريج نفوذ مي كنند؛ هم چنان كه در عراق كردند و چنان خانه فسادي در عراق باز شده كه مشابه اش را تنها در ايران مي توان يافت. كار تركيه و كشورهاي عربي بايد زير نظر گرفتن سفارتخانه و ايرانيان و افراد مرتبط با آنان باشد و در صورت شروع درگيري در منطقه بايد كليه افرادي را كه مصونيت ديپلماتيك ندارند، دستگير كنند. حتي بسياري از كساني كه در سفارتخانه هاي ايران اينك مشغول اند، ديپلمات نيستند، بلكه پاسدار و نيروهاي امنيتي اند و حتي شركت هاي شان نيز عمدتاً صوري است؛ چنان كه با همين برچسب در دبي نيز نفوذ كرده اند.

آمريكا در صفحه سوريه طبق برنامه اش پيش مي رود. حكومت اسد بر سوريه مدت هاست به پايان رسيده، اما اگر جنگ هم اينك پايان يابد، آن مشكل ديگر را كه ايران است، حل نخواهد كرد. ولي در صورتي كه جنگ ادامه يابد، تهران كه اينك تا زانو در گرداب سوريه فرو رفته، تا كمر و چه بسا تا سقوط پيش خواهد رفت. همين حالا تهران هزينه هاي يك جنگ بدون هيچ شانسي براي برد را مي پردازد؛ از هزينه هاي نظامي گرفته تا اقتصادي؛ حتي حقوق سربازان اسد را ايران پرداخت مي كند و اين در زماني است كه ايران به سبب تحريم هاي فلج كننده غرب، براي تهيه ارز و فروش نفت خود مشكل دارد، چه رسد تأمين سوخت و ارز اسد، و گرداب سوريه سپاه قدس را نيز در درگيري ها فرو برده است و نه تنها آن ها نتوانستند از بهار عربي به نفع خود سود برند، بلكه به لولوي جهان عرب بدل شده اند. از آنجايي كه اوباما مايل به گزينه نظامي نيست، مگر آن كه بدان به عنوان آخرين راهكار جهت عدم هسته اي شدن ايران ناچار شود، پس استراتژي ديگري را اتخاذ كرده است: حلقه تنگ شونده مار بوآ. يعني انزواي ايران در همه زمينه ها. آن هم با انقباضي شتابان كه در سطوح اقتصادي و مالي هم اينك به يك بحران براي ايران بدل شده و با گذشت زمان هر لحظه اين بحران عريض تر و عميق تر مي گردد و تكميل آن با انزوا در همه سطوح؛ چنان انزوايي كه تنها براي بقاء بايد دست و پا بزند. فشار از طريق اپوزيسيون و خروج مجاهدين خلق از ليست نيز در همين راستاست و به خصوص كه مبارزان مورد حمايت غرب در سوريه نشان دادند كه چه جهنمي براي ملاها مي توانند درست كنند. حال با تلاش و هزينه مضاعف در سوريه، سرعت آن حلقه تنگ شونده سريع تر شتاب مي گيرد و آنچه را ايران به عنوان اندوخته هاي داخلي بايد حفظ مي كرد، اكنون براي حفظ كمي بيشتر اسد، آنجا بر باد مي دهد. گردابي مشابه در افغانستان، شوروي سابق را به زانو در آورد، چه رسد ايراني كه براي صادرات و واردات مايحتاج اش فلج شده است. اين يعني زدن دو هدف با يك تير.

اما همزمان براي حكومت آتي سوريه نيز بي كار ننشسته اند و در حالي كه جنگ توفنده، اما فرسايشي ادامه دارد، مناطق تحت كنترل ارتش آزاد با آموزش مخالفان، زير سيطره حاكميت جديد مبارزان و مردم قرار مي گيرد و براي به رسميت شناخته شدن كامل مي ايستند تا عملاً حاكميت جديد سوريه، همه طيف ها را به شيوه اي دموكرات در بازي قدرت بكار گيرد و همين حالا نيز نماينده اي از آنان در مجمع عمومي سازمان ملل حضور داشته تا زمينه جايگزيني تدريجي اش به جاي حكومت اسد فراهم شود؛ كاري كه در گذشته در افغانستان نيز غرب انجام داد و زماني كه طالبان بيش از 90 درصد خاك افغانستان را در كنترل داشت و تيم احمد شاه مسعود و برهان الدين رباني تنها دره پنجشير را در كنترل، طالبان را به رسميت نشناخت و تنها دولت برهان الدين رباني را به عنوان تنها نماينده قانوني افغانستان در سازمان ملل و مجامع بين المللي مي پذيرفت. اين جمع نقيضين، يعني تشكيل حكومت جديد، اما بدون پايان جنگ در سوريه نيز از تخصص هاي تنها آمريكاست. يعني تنها استراتژيست هاي آينده نگر آمريكا بودند كه تاكنون با روسيه و چين، هم متحدند و هم رقيب و هم گاه در مقابل هم. هم با چين روابطي استراتژيك دارند و هم با تايوان، و همزمان هم با هند و هم با پاكستان، هم با اسرائيل و هم با اعراب (آن هم زماني كه اسرائيل و اعراب با هم مي جنگيدند) و هم متحد ديكتاتورهاي نظامي منطقه بودند و هم بهار عربي و پس از بهار عربي حداقل در دو جنگ ليبي و سوريه تأثيرگذارترين نقش را در سرنگوني ديكتاتورهاي شان داشتند، بدون اين كه جنگي به نام شان نوشته شود و هم مي توانند متحد يك حكومت باشند و هم براي تغيير بر حاكمان آن كشور فشار آورند؛ البته بر متحدان با فشاري كمتري. اين تفاوت بزرگ آمريكا با چين و روسيه است.

ملاها و پاسداران مفت خور و لات ايران هم، چون تاكنون ثابت كرده اند جنس شان آنقدر خراب است كه كار خير كه نمي توانند انجام دهند، پس بگردند و ببينند كه در منطقه هر كجا مثل خودشان، مفت خور و فاسد و دروغگو و دزد و آدم كش و حيوان صفت يافتند با آنان ائتلاف كنند (كه بعيد مي دانم مثل خودشان پيدا كنند)، گرچه در سرنوشت شان تغييري نخواهد داد و همان گونه كه قبلاً هم به آنان بشارت دادم مثل سگان زرد، تكه و پاره خواهند شد و فرزندان شان ياد خواهند گرفت كه چون پدران شان فسادها و جنايات شان را به نام دين برچسب نزنند و آن را بدنام نسازند.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.