رفتن به محتوای اصلی

نگاهی به مقولات ناسیونالیسم موجود در آذربایجان (ایران) 1
20.10.2012 - 04:23

جزم-ایده لوژی-ناسیونالیسم

دگم یا جزم: حکم یا احکامی (منطق) ست که شخص به یقین بودن آنها باور دارد و جای شک و سئوال ندارند. مثل آیه های کتب مقدس یا احکام ایده لوژیها. 
ایده لوژی: آگاهی ِ-دگماتیک و غیرواقعی و سیستماتیک - درباره  انسان-جامعه-جهان خارج -  برای تغییر دنیای بیرونی- که ربطی به واقعیت امور ندارد. مانند فاشسیم و ناسیونالیسم و غیره.
 ناسیونالیسم به معنای ملت گرایی -ملت چیلیق- ایده لوژی دولت ملی ست. پیش از تشکیل و بعد از آن. مانند لیبرالیسم و دیگر ایده لوژیها مکتب خاص خود را ندارد. برای سیستماتیک کردن باورهای خود عمدتاً ایده های لازم را از دیگرجاها گرفته و جهان بینیش را تکمیل میکند. 
مقولات ناسیونالیسم موجود در آذربایجان:
بوزقورت گرایی1 ( بوزقورت چولوق) یا توتمگرایی ( گرایش به اسطوره گرگ خاکستری، ایده : پانترکیسم و ترکیسم)- ترک گرایی (ترک چولوق. باور به نژاد ترک. ایده : ترکیسم و پان ترکیسم. ایده در شعار تبریز-باکو-آنکارا ) - توران گرایی( باور معتقدان به توران -سرزمین اسطوره ای در آسیای میانه، سر زمین ترکان- ایده: پان ترکیسم)- استعمار( دولت و ملت فارس ) ، مستعمره (آذربایجان)- ملت حاکم(فارس) و ملت محکوم(آذربایجان)- ژن  و خون ( باور به ژن معیوب فارسها و خون سالم ترکها)- دنیای ترک(سرزمین و کشورهای ترک. ایده ترکیسم و پان ترکیسم)- آذربایجان واحد( معتقد به یکی شدن یا بودن آذربایجان شمالی و جنوبی)-  - ترکیه پرستی2 ( با تکیه به دکترینی مثل احمد داود اوغلو)- مانقورت(آدمیکه داطلبانه یا غیرداوطلباانه هویت ترک خود را از دست داده و سزاوار مرگ است) - بوزقورت ( ترک خصوصیات گرگ خاکستری را دارد) - هویت ( اعتقاد به کیستی ترکی با ویژگیهای جامد و مطلق)- خائن و خادم و غیره. 
همه این مقولات برای رسیدن به  «دولت ملی» از راه «استقلال یا فدرالیسم» است. آذربایجان گرایی( آذربایجان چیلیق)- مقوله دیگری ست که توضیح آن جداگانه در پایین میاید. 
 استخوانبندی:
آنها استخوانبندی ایده لوژیی ست به نام« ناسیونالیسم موجود» در آذربایجان. در  نقد و توضیح آنها در آرشیو نوشته هایم مطالبی نگاشته ام علاقمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند. 3

با توجه به روند و تئوریهای این ناسیونالیسم، با در نظر گرفتن خصوصیات  دگماتیک و غیرواقعی  و تصوری بودن آن ، انبان باورهایی ست فاقد بنیاد. این ناسیونالیسم ( ایده لوژی) نه ما را به دولت دموکراتیک رهنمون میشود و نه میتواند به آن تحقق ببخشد.  با آن نه میتوان به فدرالیسم رسید و نه به استقلال. در حقیقت ناسیونالیسم موجود درآذربایجان یک کجراهه است. تنها نیرو و زندگیها را به هدر میدهد. با آن نه میتوان اتحاد قابل توجهی  با دیگران به وجود آورد و نه میتوان در میان خود قدم مثبتی برداشت. هیچ دستاورد تئوریک خردمندانه ای در آن نیست. اساساً ناسیونالیسم فاقد توانایی دستاوردهای ارزشمند تئوریک است. مقولات بالا سبد پوچ این ایده لوژی ست.
مسئله آذربایجان: از راه ناسیونالیسم غیر قابل حل است. « کسب حقوق همه جانبه در همه عرصه ها» از راه « مبارزه برای حقوق برابر» بدون ناسیونالیسم، با تکیه به دموکراتیسم و نیروی زحمتکشان یدی و فکری ، و پیشروان آنان « چپ دموکرات » غیر ایده لوژیک که وارث تجارب چپ درجهان است میتواند آلترناتیو تئوریک این ناسیونالیسم باشد. ناسیونالیسمی که به سادگی میتواند به فاشیسم تبدیل شود.  
در ایده لوژی ناسیونالیسم « حقایق» کشف شده است.  و ناسیونالیسم مالک آن است. مخالف خائن. در دموکراتیسم حقایق کشف نشده است و لازم است که « جمعی» و به صورت نسبی « کشف شوند» و مدام توسط جمع مردم کامل و کامل تر شوند. 
سنت چپ
همانطور که در گذشته نوشته ام بار دیگر نیز تأکید میکنم« مبارزه برای رفع تبعیض از سنتهای چپ در ایران است. پیشه وری خود نیز یک شخصیت چپ بود. و حتی جریان او نیز یک جریان چپ دموکرات نسبی میتواند به حساب بیاید. اکنون این سنت رفع تبعیض در همه عرصه ها، در قالب و مضمون مدرن، تاریخاً به عهده چپ دموکرات نهاده شده است چرا که جامعه ایران در مرحله انقلاب دموکراتیک قرار دارد. ناسیونالیسم در ایران نه توانسته و نه میتواند به تبعیض پایان بدهد. انجام این امر به عهده چپ دموکرات و مدرن و فارغ از سنتهای غیردموکراتیک و ایده لوژیک سابق گذاشته شده است. ناسیونالیسم موجود در ایران و آذربایجان دو راه دارد: یا گرایش به سوی دیکتاتوری و فاشیسم یا گرایش به سوی چپ دموکرات. ناسیونالیسم در این مسیر دگردیسی خواهد یافت. ناسیونالیسمی که با آیه و سرود حکومت عرض اندام میکند و از حرکات دموکراتیک جامعه خود را کنار میکشد و شعار عدم مبارزه با حکومت سر میدهد، خود را ایزوله میکند، هم در مقابل راسیسم آریایی تعظیم کرده و هم در برابر دیکتاتوری فاشیستی حاکم».
پیوستن حزب مشروطه - بخشی از ناسیونالیسم آریایی- به فاشیسم حاکم در ایران درستی تحلیل بالارا که  قبل از حرکت آن مطرح شده بود نشان میدهد. 

« آذربایجان گرایی- آذربایجان چیلیق» ، فارغ از تئوری های ناسیونالیستی از دید من به معنای « دوست داشتن آذربایجان» است. « آذربایجانی سئومک » این دوست داشتن ایجاد مسئولیت میکند. پذیرش مسئولیت در برابر حل مسایل و مشکلات آن. و کوشش دموکراتیک و غیر ناسیونالیستی در این راه. البته با آزادی و داوطلبانه. و حفظ حرمت غیر فعالان. آذربایجان خانه و زادگاه ماست. و گذشته و آینده ما. مسایل خانه ما جدا از مسایل همسایه ها و جهان نیست. این مسایل و مشکلات با مدنیت و همبستگی و برابری و صلح و دوستی و مسالمت آمیز قابل حل است. نه از راه نفرت و جنگ و برتری گرایی. لازم است همیشه توجه کرد که انسانها بیگناهند، « ارتباطات» و مناسبات عینی بین انسانهاست که نادرست اند و خارج از اراده آنان جریان داشته و عمل میکنند. چیزیکه ضروریست تغییر کند همین روابط و مناسبات است. آنهم کاری ست دو  و چند طرفه،  و نه یکسویه.
اما با آمیختن تئوریهای ناسیونالیستی به این مقوله آنهم در ردیف مقولات ناسیونالیستی دیگر قرار میگیرد . مثل اینکه بگوییم « انگلیس چیلیق»، «آلمان چیلیق» ، «ایران چیلق» . یعنی چه؟ یعنی ناسیونالیسم. اگر کسی در انگلیستان و آلمان این گرایی ها- چلیق ها- را به کار ببرد یک ناسیونالیست به تمام عیار به حساب میاید. از سوی دیگر بهتر است توجه کرد که مقولات و تئوریها وقتی به میان مردم میروند چه ماهیتی پیدا میکنند. در سطح جهانی چه مفهومی مییابند - چگونه ترجمه میشوند. کار درست آن است که اندیشه ای ارائه داد که شایسته ی سطح جهانی باشد - نه چیزهایی که مشکل آفرینند. مثل مقوله ی « بوزقورت» که مترادف با فاشیست و نازیست است. با هفتاد من مثنوی هم نمیشود به جهان حالی کرد که من منظور و مفهوم دیگری از این کلمه دارم. یا ترک گرایی- که مترادف با نژاد گرایی ست. حالا مسئله ژن و خون هم توسط بعضی ها اضافه میشود که آش کاملا تکمیل شود. 
آذربایجان واحد- حالا با این تئوریهای بی پایه مسایل آذربایجان این طرف را حل کردیم تمام شد فقط مانده مسئله واحد بودنش. وقتی قید میشود این ناسیونالیسم یک آگاهی دروغین به ما میدهد دقیقاً  به این خاطر است. کار نسلهای آینده را بعهده میگیرد بدون اینکه در حل مسایل مبرم خود راه حل درستی داشته باشد. چون ناسیونالیسم فاقد راه حل اساسی ست. افراد که هیچ- به قول بعضی ها با این ابزار از دست ماوراء الطبیعه هم کاری ساخته نیست. در هیچ جا ناسیونالیسم پاسخ درستی برای مسایل بنیادی جامعه در زمینه اقتصاد و حقوق و حتی فرهنگ و تبعیض نتوانسته ارائه بدهد . نمونه اش همین ناسیونالیسم آریایی بیخ گوشمان است. ناسیونالیسم ها سر و ته یک کرباسند. « هامی سی بیر بزین قراغیدیر». ناسیونالیسم موجود ابزاری ست برای بسیج مردم. با توجه به مقولات بالا ( خاصه ها) وسیله ایست برای برپایی دولتی ترکیست و پان ترکیست. ایده لوژیک، مستبد و توتالیتر- و نژادگرا.

 ناسیونالیسم موجود در ایران» ارتجاعی ست. ضرورت دارد «مبارزه ضد تبعیض و برابری خواهانه ی ملیتها» خط خود را از ناسیونالیسم آریایی و ملیتی جدا کنند. حرکات ضد تبعیض موجود آمیخته با ناسیونالیسم و شوونیسم است و لازم است که خود را از این بیماریها رها سازد. ستمدیده بودن، تحت تبعیض و اشغال و غیره بودن، از فلان و بهمان ملت یا ملیت بودن دلیلی بر مترقی بودن یک حرکت نمیتواند باشد. مترقی بودن یک حرکت را گروههای  اجتماعی بالنده ، فرهنگ نوین و اهداف انسانی آن نمایان میسازد. در مرکز حرکات مترقی « انسان قرار دارد و برابری حقوقی او با دیگر انسانها. در همه زمینه ها- و رفاه و آزادی و شرایط پیشرفتش » . بدون تکیه به ناسیونالیسم و شوونیسم.
هدف - وسیله
ناسیونالیسم هدفش « وحدت سیاسی ملی ست که بر پایه ی آن دولت ملی را به وجود بیاورد». و همه چیز و همه ی نیازهای انسان را به خاطر این اهداف قربانی میکند. و از همه شیوه ها و ابزار ، خودی و بیگانه در این راه بهره میگیرد. به دیگر سخن برای ناسیونالیسم هدف وسیله را مشروع میکند و بعکس- وسیله هدف را. آن با «وسیله ی مشروع -هدف مشروع» بیگانه است. شعارهای خوب خوب را از اینجا و آنجا میگیرد تا خود را مردمی بنمایاند. بدون اینکه توان تحقق آنها را داشته باشد. تبعیض و نیاز ها را وسیله میکند. بر اوهام و تصورات تاریخی و جغرافیایی و نژادی و فرهنگی خود ساخته تکیه میکند تا حقانیت خود را اثبات کند. جهان بینی ناسیونالیسم را گروههای سیاسی و دولت آنها تئوریزه کرده و به  ملت تبلیغ میکنند. همانطور که در بالا آمد ناسیونالیسم ایده لوژی دولت ملی ست. توان تحمل پاسخ نه را ندارد. اینجاست که شعارهای خوب خوب وام گرفته شده در باره آزادی ، تنوع ، دموکراسی ، برابری ، و رفاه و عدالتخواهی و غیره رنگ میبازند. چرا که حقیقت تنها این ایده لوژیست و لاغیر. یعنی حقیقت در ناسیونالیسم، ایده لوژی حکومتی ست-حکومتی که قرار است به وجود بیاید- و در بیرون از آن تنها دروغگویان و خائنان قرار دارند. چه پیش از تشکیل دولت و چه بعد از آن. و هویت ملی بر دیگر تعین ها ارجهیت و برتری دارد.  
 دموکراتیسم و چپ دموکرات
 در شرایط حاضر -در ایران- ناسیونالیسم در کل و جزء ارتجاعی ست -هم ناسیونالیسم آریایی و هم غیر آریایی-و سد را تحقق انقلاب دموکراتیک. انقلابی که  با کسب ویژگیهای لازم میتواند به تبعیض همه جانبه در تمام عرصه ها پایان دهد . ایده لوژی دولت ملی یک ایده لوژی سرکوب گر است. ملیتهای تحت تبعیض و ستم ملی برای رهایی خود راهی جز دموکراتیسم و همبستگی با چپ دموکرات ندارند. 

 ----------
1:
توتم گرایی، اسطوره گرایی و بوزقورد ها در جنبش ملی – دمکراتیک آذربایجان

 http://www.azer-online.com/azer/?p=3533

بوزقورد ها در جنبش ملی – دمکراتیک آذربایجان (قسمت سوم)

http://www.azer-online.com/azer/?p=3899
2: 

بررسی مولفه های دکترین “عمق استراتژیک” داود اوغلو
- نوشته سعید شکوهی- مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC - ایران گلوبال

لینک: http://www.iranglobal.info/node/9627

3:
آرشیو مقالات - آ.ائلیار 

 

 http://www.iranglobal.info/nevisandegan2/81

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
ویژه ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!