رفتن به محتوای اصلی

تئوری ملت- دولت، یا تئوری حذف هویتی ملیتها
26.10.2012 - 22:17

 

اخیرا تلاشهای زیادی در راستای روشنگری مفهوم مقوله "ملت" و "هویت ملی" نشر گردیده اند که تلاشهایی آگاهگرانه،  گاهاٌ  همراه با سیگنالهای هدفمند، مغشوش ویک بعدی همراهند. اکثر موارد این تحلیلها راستای ویژه ای را تعقیب میکنند که سر از منزلگاهی در میاورند که ساربانان آنها را از اول کار به همان منزلگاه راهنما می باشند. پیشداوریها اکثرا راهکار تئوریک را در راستائی هدایت میکند که نویسنده خواهان آن است، نه اینکه نتیجه گیری واقعبینانه و آبژکتیو از ارزیابی تئوریک باشد. به اصطلاح دیگر، در غالب موارد این نوشته ها مستقیم یا غیر مستقیم سیاستی نفی گرانه، گاها حذفی و اکثراٌ به جای اینکه دیالوگ در مورد هویت ملی مردم ملیتهای مختلف ایران را تعقیب میکنند. آنها به جای تلاش در درک غیر خودی، احترام و درک متقابل،  با بر چسب تجزیه طلبانه زدن، تخریب گرانه و گاه تهدید آمیز نسبت به حقوق طبیعی انکار شده هویتی ملیتهای غیر فارس را در ایران برخورد میشود.

این تلاشها  در حالیکه هدف تئوریزه کردن مفهوم واژه "ملت" همراه با مفهومی "مدرن" و امروزین دادن به آن را تعقیب میکنند، در قعر تفکر خود هدف "نفی" هویت ملی و انکار وجود ستم ملی علیه مردم ملیتهای غیر فارس را تعقیب میکنند. آنها تلاش آن دسته از فعالان جنبش های ملیتها را که خواهان تحصیل به زبان مادری برای کودکان، فراهم بودن امکانات مساوی برای ترویج زبانهای کردی، فارسی، ترکی آذری و سایر زبانها هستند، را هر جا که فرصت یافتند، "قوم گرایانه تجزیه طلبانه" یاد میکنند. در مفهوم "دولت – ملت" مدرن انها، جایگاهی برای شخصیتهای ادبی هنری تاریخی مانند "سید علی اصغر کردستانی، ابوالقاسم نباتی، مختومقلی فراقی، خورشید بانو ناتوان، نگار خیاوی و صدها نمونه دیگر" وجود ندارد. در ادبیات سیاسی آنها حتی قهرمانانی مثل "ستارخان" که مشروطه را از شکست قطعی نجات دادند، را همچنان پس از به انجام رساندن خدمت و وظیفه لازم تاریخیشان باید خلع سلاح، زخمی کرده و بدون مداوا هایشان کرد تا با مرگ تدریجی حیاتش پایان پذیرد. در فرهنگ مونو اتنیک "دولت – ملت" آنها، زبان ملت فارس، فرهنگ فردوسی و استوره های تاریخی مانند شاه کوروش باید تنها معیار و محک تعریف از هویت ملی را ارائه بدهد. حالا مهم نیست قبل از کوروش چند ده کتیبه مشابه سنگی توسط آسوریان در بین النهرین، ارامنه در منطقه ما بین دریاهای خزر و سیاه یا بابلیها و ایلامیها نوشته شده باشند، اسطوره تاریخی این ملت باید از کتیبه کوروش آغاز گردد. تئوری ملت سازی مونو اتنیک آنها استوره سازی های مشابهی را می طلبد که باید به قیمت حذف و پاک کردن تاریخ، فرهنگ و استوره های دیگران صورت بگیرد. این همان ادامه سیاستهای تبعیض گرانه یکصد سال گذشته بوده و میباشد.

این تئوری تلاش دارد چنین مفهومی را ترویج بکند که مقوله "دولت ملت" که مفهوم شهروند سیاسی- حقوقی را شاخص محوری آن قرار می دهد، یک فاز کاملتر و پیشرفته تر از تحلیلی  که "ملی گرایان" دخیل در فعالیتهای هویت طلبانه که عمدتا بر محور تعریف استالینی از هویت ملی حرکت میکنند، میباشد. با چنین نگرشی آنها عملا همزیستی هویتهای شهروندی و هویت  ملی در کنار همدیگر را نفی میکنند. اگر در سویس چندین ملیت مختلف آلمانی، فرانسوی، رومانیائی و ایتالیائی در کنار همدیگر زندگی میکنند، این همزیستی با احترام متقابل به هویت یکدیگر قوت و استحکام میگیرد، نه با حذف و انکار همدیگر. چنین مساله ای در مورد بلژیک هم صادق میباشد. تنها سیاستهای عدم درک و احترام متقابل وسیاستهای حذفی و انکار حقوق زبانی، فرهنگی و انسانی این ملیتها، و اعمال سیاستهای مونو اتنیکی در کشوری چند ملیتی می باشد که موجب گسستگی این رشته های پیوند می گردند. این گسستگی بصورتی ذاتی در اندیشه فعالان سیاسی ملیتهای تحت تبعیض و ستم وجود نداشته است.

در دنیای گلوبال و پست مدرن امروزی همزیستی تنوع های هویتهای انسانی از قبیل هویتهای ( جنسی، طبقاتی، ملی، دینی، شهروندی و غیره) از یک طرف و زندگی هارمونیک انسان و طبیعت از طرف دیگر، ارزشهای حقوق بشری بر محور رشد، تعمیق، تعالی آزاد و دموکراتیک بالنده ارزشهای این هویتها مبتنی میباشد، نه بر محور هژمونی یکی به قیمت نفی دیگری. اعمال رفتار دیکتاتورمنشانه هژمونیک هویتی به قیمت نفی هویت دیگر، یا ترویج و تئوریزه کردن اندیشه های مشابه، نه تنها موجب گسستگی پیوندهای گروهبندیهای اجتماعی می گردد، بلکه  موجب عکس العمل اعتراض گرانه متقابلی می گردد که به همان کسستگی شتاب بیشتری می بخشد. سیاست مقابل آن بر پایه های فراهم کردن امکانات رشد و تعالی فرهنگها و هویت ها  و احترام به تاریخ، زبان و حقوق طبیعی یک دیگر می باشد.

در شکل گیری هویتهای ملی، عمدتا یک سری فاکتورها نقش اولیه مرحله تکامی آن و نقش سنگ بنای پایه ای و کلیدی را ایفا میکنند. از آن جمله میتوان به 1- ریشه های خونی و شجره ای خانوادگی،2- پیوستگی زبانی، سنتها و فرهنگ مشترک تاریخی،3- پیوستگی تاریخی مشترک،4- انسجام اقتصادی مالیاتی تاریخی  نسبتا واحد،5- سرنوشت سیاسی تاریخی مشترک ازقبیل داشتن ارتش واحد و یا شرکت در جنگها زیر یک رهبری واحد، و بالاخره6- استقرار در محیط جغرافیایی نسبتا واحد میباشند. این فاکتورها همگی قبل از دوره رنسانس و انقلاب صنعتی سرمایه داری در مورد هویتهای ملیتها وجود داشته اند. لذا هویت ملی در مرحله اولیه خویش قبل از اینکه وارد مرحله تعریف کلاسیک و سپس مدرن که به دوران بعد از سرمایه داری مربوط شود ، با شاخصه های ما قبل سرمایه داری آن شکل گرفته و استخوان بندی آن انسجام یافته است.

نظام سرمایه داری همگام با حاکمیت خویش، در در مرحله اول در راستای تامین و تضمین منافع سرمایه داری ملی بصورت استقرار نظام سیاسی مدنی کشوری بر محور ارزشمندیهای حقوق شهروندی سیاسی  گام بر می داشت. لیبرال دموکراسی در کنار باورمندی به آزادی حقوقی فردی، دامنه های این آزادی را در چهارچوبه محدوده های قانون کشوری و در چهارچوبه دیواره های شهروندی کشوری تعریف می کرد. در همان حال در کشورهای مذکور راستای تضمین امنیتی منافع خویش، سیاست آسیمیله کردن هویتهای ملی کوچک در اندرون هویت ملی حاکم را تا حدود زیادی تئوریزه کرده و به مرحله اجرا در می آورد.

بعد از پایان دوره استعمار، کشورهای استعمارگر وقتی به مرحله استعمار جدید وارد شده و سیاست تقسیم مستعمرات خویش به کشورهای کوچک با قماشتن حاکمیتهای دست نشانده را به مرحله اجرا می گذاشتند، در  غالب موارد هویتهای ملی مردم را بهای لازم نمی دادند. آنها فقط بخاطر تامین و تضمین امنیتی و سلطه گرانه منافع  اقتصادی خویش، این تقسیم بندیهای را نه بر مبنای مراعات حقوق طبیعی هویتی مردم، بلکه بر مبنای چگونگی تضمین امنیتی منافع سرمایه های خویش تنظیم می کردند. استعمار پیر انگلیس در این زمینه جایگاه ویژه خویش را دارد که قبل و بعد از جنگ جهانی اول در تقسیم بندیهای منطقه ای خویش بخصوی در خاورمیانه زخمهای التیام ناپذیری را بر جای گذاشته که  مردم ملیتهای قربانی آن سیاستها  هنوز از زخمهایشان خون می ریزند. تقسیم مردم کرد بین چهار کشور، آواره کردن مردم فلسطین از نمونه های بارز این سیاست ها می باشند.

هر چه قدر هم برای مردم و ملیتهای منطقه دردناک بوده باشد، کشورهایی با یک نظام حقوقی- سیاسی و جغرافیائی بعد از استعماری  مثل کویت، عراق، عمان، لبنان، سوریه، پاکستان  و اردن در شرایطی شکل گرفته اند که در آنها اختلافات تاریخی مرزی در کنار چند پارچه شدن ملیتها به زور سرنیزه امنیتی استعمارگران و حاکمیتهای دست نشانده شیوخ، نظامیان  و کارگزاران  "دولت ملتی"  آنها طی یکی دو صده گذشته در شرایطی به همزیستی و حیات خویش ادامه می داند. پس از گذشت نسلها و التیام بخشی از این زخمها به مرور زمان، مردم این کشورها  همیشه هم به فکر حل مشکلات تاریخی خود بوده اند، هم خواهان فراهم شدن شرایط لازم جهت پیوستگی مجدد خانواده های ملیتهای شقه شقه شده بوده اند.

شاید حاکمیتهای " دولت – ملتی" شهروندی بعد از دوران استعماری را بشود به چندین دسته تقسیم کرد.1- حکومتهای کشورهای مستقل پیشرفته صنعتی زمان مثل آلمان، فرانسه، 2-  کشورهای حکومتی نوین  شکل گرفته بوسیله تقسیم مستعمران قبلی و یا کشورهایی که استقلال خود را بدست آوردند، مانند الجزایر، ویتنام 3- کشورهایی که جزو دنیای مدرن صنعتی نبودند، ولی توانستند استقلال  جغرافیائی ملی خویش را حفظ کنند مثل ترکیه   4- بالاخره کشورهایی که برای اولین بار در تاریخ، به تازگی توسط مهاجرات عمده مردم از مناطق دیگر جهان شکل گرفته و از هویت فرهنگی، خونی تاریخی واحدی برخوردار نبودند نام برد که مانند آمریکا، کانادا، استرالیا، نیوزیلند، فقط و فقط بر پایه های حقوق سیاسی اجتماعی مدنی افراد مهاجر برقرار بوده و به مرور زمان بصورتی آگاهانه تلاش میکردند تا جهت استحکام و انسجام ملی خویش برای خود فرهنگ، سنتها، تاریخ، استوره ها و قهرمانان خویش و پیوند های خونی لازم را شکل داده و خلق کنند.

اگر در اتحاد جماهیر شوروی سابق، وحدت عمومی کشوری از طریق اتحاد عمومی جمهوری های فدرالی تشکیل شده بود که بر پایه های هویتهای ملی آنها شکل گرفته بود، و یا اگر چنین مساله ای بصورتهای دیگر در مورد سویس، بلژیک و حتی هندوستان صادق است، این مساله بخاطر ویژگیهای اتنیکی آنها و تنوع ملیتهایی میباشد که در کنار هم بصورتی فدراتیو زندگی میکرده و یا میکنند. بر عکس این ویژگیهای تاریخی شکل گیری ایالات متحده امریکا، استرالیا و کشورهای مشابه دیگر میباشد که تقسیم بندیهای ایالات آنها نه بر پایه های اتنیکی، بلکه عمدتا ناحیه ای و جغرافیائی میباشد که از زمان اسکان های اولیه استراکچر سیاسی مدنی ویژه خویش را بوجود آورده بودند.

 الگوی نمونه ایران بخاطر تنوع وجود ملیتهای مختلف با گویش ها، تاریخ و فرهنک متفاوت به نمونه سویس، بلژیک، هندوستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق شبیه است.  در این نمونه هویتهای اتنیکی زبانی در مناطق جغرافیای مشخصی که زندگی میکنند، پارلمانهای منطقه ای خویش را دارا میباشند که امور محلی منطقه ای خویش را حل و فصل می نمایند. در مورد امور کلان سیاسی، اقتصادی، امنیتی و حتی بهداشتی تحصیلی، این دولت فدرال و مرکزی میباشد که توسط پارلمان ، یا دولت مرکزی تصمیم گیری میکند. اینجا نهاد "دولت ملت" بر پایه های ارزشهای شهروندی کشور واحد، در کنار نهادهای خود گردانی مثل انتخابات شهرداری ها و پارلمانهای منطقه ای ملی کشوری، بصورت تکمیل کننده همدیگر و تقسیم وظایف  به همزیستی در کنار هم خواهند پرداخت.

 آنچه که امروز ما در فرهنگ سیاسی جامعه روشنفکران ایران با آن مواجه هستیم، فرسنگها با یک دیالوق مدنی فاصله دارد.جبهه ای از این روشنفکران هنوز بر طبلهای اندیشه های مونو اتنیکی کوبیده و فقط استوره های تاریخی، زبان و ادبیات، ارزشهای فرهنگی، ریشه های شجره ای تاریخی ملیت  فارس را در جامعه تزریق کرده و همچنان با اصرار تلاش در اسیمیله کردن دیگران در اندرون این بخش اتنیکی جامعه می نمایند. یک جبهه وجود و هویت دیگری را انکار و نفی میکند یا آنها را بازماندگان مهاجمان خارجی قلمداد میکند ، طرف های مقابل در کنار تلاش خستگی ناپذیر جهت حفظ، بالنده کردن ارزشهای فرهنگی تاریخی خویش، به تلافی آن در صدد  دفع سیاستهای تبعیض گرانه سیاستمداران و روشنفکران ملیت حاکم نموده، به عکس العمل های اعتراضی پرداخته و گاها تلاش در از هم پاشیدن کل نهاد وحدت کشوری می نمایند.

 باید با برداشتن گامهای موثر  اعتماد بر انگیز، ایجاد پلهای مودت و همدلی، برقراری روابط مبتنی بر احترام متقابل به هویت همدیگر و دیالوق مستمر ما بین اندیشورزان ملی و کشوری، رشته های پیوند تنوع ملیتها را به ریسمان  محکمی از رنگین کمان هویتهای همه شهروندان ایران تبدیل بکنیم. باشد تا پیوند رنگین کمانی تمامی ملیتهای ایران بتواند در حالتی تنیده با هم تمامی ریشه ها و نهادهای هر گونه ارتجاع، دیکتاتوری و تبعیضهای اجتماعی را به زباله دانی تاریخ بسپارند. اگر رشته های  احترام به هویت همدیگر و مودت را به رشته های پیوند تبدیل بکنیم، پیروزی چند جانبه جای گسست های فعلی را خواهد گرفت.

دنیز ایشچی   26/10/2012

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.