آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای با فصلنامه مطالعات بین المللی گفته بود که در نامه خود به بنیانگذار جمهوری اسلامی یادآوری کرده بود که تنها او می تواند در مورد مذاکره با آمریکا تصمیم بگیرد و به آنها خاتمه دهد و بهتر است که این موضوع در زمان حیات او حل شود.
آقای هاشمی رفسنجانی درباره دیدگاهش درباره مذاکره با آمریکا گفته بود: "بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است." به گفته اکبر هاشمی رفسنجانی، او خطاب به آقای خمینی استدلال کرده است: "مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم، اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است."
اما رهبر ایران دیدگاهی کاملا متفاوت با آقای هاشمی رفسنجانی دارد و ناگفته پیداست که رهبر جمهوری اسلامی با اصرار بر مواضع خود که از خود یک چهره مخالف سرسخت عادی سازی روابط با آمریکا ترسیم کرده است.
رهبر جمهوری اسلامی، قبلا در یک سخنرانی درباره روابط ایران و آمریکا تاکید کرده بود که "آن کسانى که فکر مىکنند ما باید با رأس استکبار مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحى هستند، یا مرعوبند.
در ایران موضوع رابطه با آمریکا تنها از طریق رهبر قابل طرح است و هر گروهی که تلاش کرده است باب رابطه با آمریکا را باز کند، با برخورد سخت رقیبانش مواجه شده است.
اما باید به این نکته اساسی اشاره کرد که به نظر می رسد موضوع رابطه با آمریکا در ایران نه تنها به عنوان دکترین جمهوری اسلامی بلکه به یک ابزار نفوذ و سیطره بر مردم تبدیل شده و رهبر و مقامات جمهوری اسلامی با اجرای سناریوی آمریکا هراسی و اشاره به سوابق آمریکا در مورد رابطه با ایران و آموزش های پیوسته در مدارس در راستای پیشبرد پروژه آمریکا هراسی و نفرت و انزجار از این کشور، قصد دارند همیشه مردم ایران و به خصوص نسل جوان و رو به رشد ایران را با این روند به بار آورده و به این ترتیب نسل امروز و آینده را طوری تربیت کنند که همیشه نفرت از آمریکا را در دل و زبان داشته باشند.
نکته دیگری که می توان در این مورد ذکر کرد این است که همیشه رهبر و مقامات ایران هر زمانی که موضوع رابطه با آمریکا مطرح می شود به عملکرد سابق دولت آمریکا در برخورد با ایران می پردازند در حالی که امروز و حال حاضر این کشور را نمی بینند و تقاضای مذاکره آمریکایی ها را در چند سال اخیر نادیده می گیرند و به همین بهانه دست رد به سینه مذاکرات با آمریکا می زنند.
لازم به ذکر است که بحث مذاکرات مخفی دکتر ولایتی با آمریکا به یک سوژه مهم خبری در رسانه های ایران تبدیل شده و سایت ها و خبرگزاری های ایران خبرهای نه چندان واضحی در این مورد منتشر کرده اند که برای مثال به مواضع علاء الدین بروجردی می توان اشاره کرد که با این که وی این خبرها را در ظاهر تکذیب کرده ولی با دقت در سخنان آن می توان به صحت مذاکره پنهانی نماینده عالی رهبر ایران با مقامات آمریکایی پی برد.
رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در مورد مذاکره با آمریکا گفته است که آیا حضور آقای ولایتی در آمریکا، چیزی غیر از یک بمب خبری است؟ آیا ممکن است وی به آمریکا برود و کسی خبردار نشود؟ شخصی در جایگاه مشاورت عالی رهبری در امور بینالملل و وزیر خارجه شانزده ساله نظام، پای خود را از کشور بیرون بگذارد و خبرش در جهان نپیچد؟!
باید دید آیا بار دیگر با توجه به تحریمهای بیسابقه اعمال شده بر ایران، این جدال فروکش میکند و مسیر گفت و گو با آمریکا در جهت عادی شدن روابط پیش میرود یا بار دیگر به گونه ای دیداری پنهانی و موردی ختم میشود و بحرانها همچنان بر سر جای خود باقی میمانند تا به قول محمود احمدی نژاد "حوادث به نقطه نهایی خود برسند."
گره اصلی روابط ایران و آمریکا
گره ناگشوده و شاید اصلی روابط ایران و آمریکا بیش از هرچیز به تسخیر سفارت آمریکا در سال58 بر می گردد و ریشه در حوادث آن دوران دارد چیزی که بعد از گذشت بیش از دو دهه هنوز در حافظه افکار عمومی و مردم دو کشور وجود دارد و برای هر کدام چهره ای دشمن برای یکدیگر ترسیم کرده است.
البته با وجود تفاسیر ذکر شده در مورد سنگ اندازان رابطه با آمریکا و مواضع سرسختانه رهبر جمهوری اسلامی و حامیان آن، باید این نکته را در نظر گرفت که اگر دولت آمریکا تصمیم به عادیسازی رابطه با ایران داشته باشد تعدادی از کشورها نیز به طور جدی اجازه چنین حرکتی را نخواهند داد.کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و حتی برخی از اروپاییان در کنار اسرائیل مایل به ایجاد روابط حسنه میان ایران و آمریکا نیستند. مشکل دیگر در رابطه ایران و آمریکا افکار عمومی دو کشور است که طی چند دهه به مرحله ای رسیده اند که هر کدام برای خود یک دشمن فرض کرده اند و پاسخ گویی به این افکار عمومی نیز کار ساده ای به نظر نمی رسد.
سادهانگاری است اگراین مطلب را نادیده بگیریم که دولت ایالات متحده آمریکا در واقع به نمایندگی از یک مجموعه دولتهایی در جهان با ما برخورد میکند. در حقیقت دولت آمریکا، دولتهای اروپایی، اسرائیل، ژاپن، استرالیا و کانادا را نیز نمایندگی میکند. دولت آمریکا تنها تصمیمگیرنده برای روابط با ایران نیست، مجموعههای دیگری در این خصوص تصمیمگیرنده هستند که جلب رضایت آنها نیز ساده به نظر نمی رسد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید