رفتن به محتوای اصلی

ضرورت تکوین قدرت ملی - دمکراتیک و سازماندهی اجتماعی
24.12.2012 - 02:51

راه دشوار رسیدن به آزادی و تحکیم مکانیزم های دمکراسی فزاینده در ایران با موانعی جدی روبرست که اگر بدرستی شناخته نشوند و راه حل های شایسته برگزیده نگردد، عمر ستمگری و جباریت به درازا خواهد انجامید.

در شرایطی که جهان روند گلوبالیزاسیون و فروریزی مرزهای ملی را از سر می گذراند، نیروهای ارتجاعی که توان درک شرایط و پتانسیل همسوئی با عصر کنونی را نداشته اند، از عزیمتگاه ارتجاعی  پیشاسرمایه داری وارد صحنه سیاسی شده اند تا  در روند تحولات بزرگ سیاسی، مهر منافع خود را بر جریان گذار بکوبند و اسلامگران حاکم با تغییر شعارها و اهداف مردم در انقلاب بهمن چنین کردند.

ایران ما در 1400 سال گذشته عمدتا در دست حاکمان عرب و ترک تبار بوده و انقلاب مشروطه توانست به انحصارگری نژادی در قدرت سیاسی خاتمه دهد. عصر حکومت نژادی یک قرن پیش در ایران سپری شد ولی بدلیل شکست آرمان های مشروطه و سلطه دیکتاتوری بر کشور، روند دمکراتیزاسیون و رفع تبعیض میان مرکزنشینان و حاشیه نشینان بومی با بن بست مواجه شد.

انقلاب بهمن 1357 دیکتاتوری راهدف قرار داده بود که با موج سواری ملاها و قدرت گیری روحانیت شیعه، دیکتاتوری در اشکال بربرمنشانه احیاء شد و مدنیت، تاریخ، هویت و دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی جامعه مورد تهاجم فیزیکی و آئینی اسلامگرایان قرار گرفت.

ارتجاع اسلامی با پیشینه 1400 ساله به انتقامجوئی از ایران و ایرانیت برخاست و مقاومت 33 ساله مردم در اشکال گوناگون  تا به امروز ادامه یافته است. کشتارهای دسته جمعی و نسل کشی روحانیت بیگانه پرست آنچنان بیرحمانه و وحشیانه بوده  که روی عرب و مغول را در کشتار ملی ایرانیان سفید کرده اند. هرچند حاکمان وقت فرزندان راستین آنها و ادامه دهندگان راهشان هستند.

اکنون که جامعه ایران در آستانه خاتمه دهی به تاریخ آئین کشی، فرهنگ کشی و سلطه اسلامگرایان قرار دارد؛ ارتجاع قومی – قبیله ای به تحرک درآمده است تا در عصر کلوبالیزاسیون، رژیم های نژادی را احیاء کرده و سیستم پیشاسرمایه داری ملوگ الطوایفی قومی را جایگزین ملوک الطوایفی دینی کنند. جبهه های ارتجاعی مدافعین حکومت اسلامی، حکومت های قومی – قبیله ای و طرفداران احیاء حکومت فردی - موروثی در برابر قطب آزادیخواه، دمکرات و دادخواه صف آرائی کرده اند.

تجارب تاریخی نشان داده است که دمکراسی از دل گسست اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از مناسبات زیربنائی و روبنائی  پیشاسرمایه داری زاده شده و روند تعمیق و تدقیق آن ارتباط مستقیم با سمت گیری های سوسیال دمکراتیک و گلوبال در جامعه دارد. جامعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بدون نقد سیاسی - اجتماعی سلطه طلبی دینی، قومی، قبیله ای و نژادی نه راه به همبستگی ملی می برد و نه بفردائی بهتر!

ما در آستانه شرایطی تاریخی قرار گرفته ایم که بایستی در چندین جبهه بجنگیم. الویت نخست پیکار برای برچیدن جمهوری اسلامی را با دفاع از موجودیت ایران گره زده و همزمان ، شهروندان کشور را نسبت به سمپاشی های بقایای نظام های پیشا سرمایه داری دینی، قومی - قبیله ای و نژادی واکسنیزه کنیم.

دیگر فرصتی برای "سخنوری" نیست، بایستی اقدام کرد.در هر نقطه ایران و جهان، و در هر سطح از توانمان خود را متشکل کنیم.جمهوری اسلامی به تیشه زدن بر ریشه ایران و ایرانیت ادامه می دهد و گرگها برای تکه پاره کردن کشور و جامعه ما در کمین اند. ما تجارب غنی مبارزه با نظام ستم شاهی و نظام دینی را در سینه داریم و نباید پیوسته نگری تاریخی مان را کنار بگذاریم و فراموش کنیم که پیکار ما ادامه مبارزه تاریخی ملت ایران برای  نجات از نظام موروثی، دینی و خاتمه دهی به حکومت نژادی و متلاشی کردن مافیاهای دینی –قومی در کشور و فراهم کردن بستر شکوفائی جامعه شهروندی برابر حقوق و تبعیض ستیز است.

نیروی اجتماعی قطب ایراندوست، آزادیخواه، عدالتخواه، تبعیض ستیز، دمکرات و سکولار در تشکل های کارگری، زنان و دانشجویان حضور دارند. برای تعیین تکلیف با طیف ارتجاع باید بخیابان رفت و سرنوشت فردای ایران را در خیابانها تعیین کرد!

زمان اقدام عملی برای سازماندهی نهادهای مردمی با جهت گیری سیاسی - دمکراتیک فرانژادی، فرادینی،فرا قبیله ای و فرامسلکی قطب جمهوری ایران فرا رسیده است.

بیاد داشته باشیم که در فردای انقلاب 57 پایه های توده ای سازمانها و گروههای سیاسی را محافل تشکیل داده بودند و پس از سرکوبهای دهه 60 و ضربات سازمانهای سیاسی، محافل در محیط زیست و کار موجودیت خود را حفظ کردند.

در جریان خیزش 1388 همین محافل طبیعی توانستند در جنبش خیابانی حضور موثر داشته باشند و با شعارهای ساختارشکن، خود زبان جنبش باشند.

سازماندهی محافل سیاسی در محلات و محیط کار برای شرکت در جنبش برچیدن جمهوری اسلامی و نیز آمادگی برای مقابله با فاشیسم قومی – قبیله ای از وظایف همه کسانی ست که به ملت ایران و اینده کشور می اندیشند.

بایستی برای ایجاد اراده ملی دمکراتیک در برابر اراده بوروکراتیک ارتجاعی حاکم اقدام کرد و نیز نسبت به خرده تلاش های گروه های بی ربط با جامعه و ملت ایران هوشیار بود. با آگاهگری و سازماندهی هوشمندانه جنبش های اجتماعی کارگری، داشجوئی و زنان، نقش بازدارنده جبهه ارتجاع در ایجاد اراده واحد ملی - دمکراتیک را افشاء کرد.

قدرت مردم در آگاهی سیاسی اجنماعی و  سازمانیابی توده ای  آنها نهفته است؛ پس جنبش کارگری، دانشجوئی و زنان را دریابیم! 

  

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.