رفتن به محتوای اصلی

ما گرگ باران دیده ایم حکایت تجاوز به هانیه ی زلزله زده در آذربایجان و اهداف
29.12.2012 - 17:44

حکایت تجاوز به هانیه ی زلزله زده در آذربایجان و اهداف و برداشت سیاسی از بزرگنمایی این حکایت به ظاهر اتفاق افتاده ...
شریفه جعفری

شاید ما اشتباه می کردیم که فکر می کردیم فارسها و سیاستمداران فارسی زبان و ایران پرستان به فکر ما ملت آذربایحان نیستند و درد ما را نمی دانند ، ما شعار بنی آدم اعضای یکدیگرند را که از آنها در مواقعی خاص مانند جنگ ایران و عراق یا خیزش سبز می شنیدیم درک نکرده بودیم زیرا امروز در سایتها و رسانه ها مطالبی را که به صورت گسترده با احساس همدردی و انسان دوستی می نویسند و پخش می کنند و سعی در شکستن و رذیل جلوه دادن افرادی در منطقه ای خاص را دارند این هم نوع دوستی و هم وطن دوستی را در حق ما ادا می کنند و به اثبات می رسانند وما باید از آنها تشکر بکنیم!...
منظورم داستان و حکایت هانیه ی بیچاره است که از زلزله زده های قره داغ است و ظاهرا عقب مانده ی ذهنی است و طفلک به طرز وحشتناکی مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد و کسی هم صدایش را در نمی آورد و اینک برای اینکه حق این دختر ظایع نگردد سایتهای فارسی زبان عرب زبان و سایتهای مختلف وابسته به دولت ایران که خود می توانید با یک جستجو درگوگل ببینید چه الم شنگه ای راه انداخته اند و کانون دفاع از حقوق زنان چه قدر احساس تاسف نموده است را ببینید .
آری ما ملت غیور و با شرف آذربایجان همیشه در برابر ستم و زور و تجاوز ایستاده ایم و جان فدا کرده ایم در راه شرف و ناموس که نمونه گسترده ی آن را در جنگ 8 ساله ی ایران و عراق به عینه دیدیم ، ما را در دنیا با غیرتمان و شعورمان می شناسند و قلبی که همیشه برای انسانها تپیده است . 
امروز مساله ی طلب حق و حقوق طبیعی و انسانی مان و نپذیرفتن ذلت وخفت و بلندی فریادمان که با نثار جانمان همراه بوده است تبدیل به مساله روز دنیا گردیده و زمان باز پس گرفتن حقمان و شکستن دیوار بلند ظلمتی که سالها از طرف فاشیست فارس ساخته شده است فرا رسیده است ، اینک با نیرنگ ها و پاتک های به ظاهر مدرن ولی بسیار فرسوده سعی در تحقیر و بی عرضه و بی ناموس جلوه دادن ملت آذربایجان می باشند . و گاهی افرادی نسنجیده افکار داستانهای آنها را در فیس بوک و سایتها پخش می کنند . 
داستانی که بسیار دراماتیک و سوزناک است و با احساس و زیرکی می خواهند مهربانی خود و نامهربانی آذربایجانی ها و بی غیرتی آنها را به صورت غیر مستقیم بر افکار عمومی و عوام تزریق کنند و مردم قره داغ و آذربایجان را وحشی و بی غیرت جلوه دهند ، سخن از دختری است که به ظاهر عقب ماندگی ذهنی دارد و در کمپ زلزله زده ها زندگی می کند ولی به ناکاه گم می شود چون دختر 14 یا شاید 15 ساله عقب مانده بوده است کسی اهمیت نمی دهد بعد از چند روز پیدایش می شود با وظعیتی بسیار ناراحت کننده مددکار او را با مهربانی به حمام می برد و متوجه می شود که به دختر به طرز فجیعی تجاوز شده است و این درد ناگهان از دل مرکز نشینها و کانون حقوق زنان بلند می شود تا شاید به گوش دنیا برسد و حق مظلومی ضایع نگردد . 
خدا را اندکی فکر کنید ، چه قدر این داستان مسخره و نویسنده ی آن بی اطلاع از وضعیت زلزله زده های بیچاره آذربایجان چنین حکایتی را طراحی نموده است .
ابتدا خواننده متاثر است دلش می سوزد سپس نفرت پیدا می کند به افرادی که این چنین کرده اند ، و این افراد نمی تواند جز آذربایجانی کسی دیگر باشد ، و طبق نوشته هایشان به جای اینکه به فکر هم باشند به هم تجاوز می کنند ، و دیگر اینکه به وضعیت زلزله زده ها رسیدگی شده است آنها کمپ هایی دارند گرم و راحت ، مددکاری هست مهربان که دختر را به حمام می برد و...
واقعا این افراد با این افکار یا خود را به خریت زده اند یا ملت را خر می انگارند !، اما من نمی خواهم بگویم که وقوع چنین چیزی ناممکن است بلکه با توجه به محدودیتهای جنسی و نداشتن آزادیهای جنسی در ایران هزاران مورد از این موارد را شاهد هستیم و کاملا قبول داریم که ممکن هست این اتفاق نیز افتاده باشد ، اما:
اولا اینکه همه می دانیم در ایران تجاوزهای ناعادلانه ی جنسی از حد و مرز گذشته است و روزی حداقل صدها زن و دختر با بدترین خشونت ها مورد اهانت و تجاوز قرار می گیرند حالا بگذریم که هنوز در بساری از مناطق ایران زنان بدون احساس لذت وآرامش خود را مجبور در هر شرایط ممکن به مرد خود می بخشند بدون اینکه ذه ای رضایت خاطر داشته باشند که در دنیای امروز این نیز خود تجاوز جنسی محسوب می گردد ، در ... آبادهای اطراف تهران روزی صدها از این موارد اتفاق می افتد و کسی دلش به درد نمی آید که بنده خود در مسیر علی آباد به توپخانه، دختر بچه ی 8 -9 ساله را دیدم که توسط زن دایی خود به مولوی مرکز فروش دختران و زنان برده می شد و بنده پس از شنیدن این حکایت تا شب آن روز سرم درد گرفته بود. و نیز نمونه ی دیگری که باز شاهد آن بوده ام این بود که همسر بنده در پلیس راه زنجان- بیجار خدمت می کرد که دختری 9 ساله را از دست مردی که با چهار هزار تومان از مامور کرمانی در زلزله بم خریده بود نجات داده بودند و چه قدر دختر وضعیت وخیمی داشته است که روستاییان را در مسیر به گریه وا داشته بود . آیا اینها این واقعیت ها را به عنوان کانونهای حمایت نمی بینند ؟!
دوم اینکه آذربایجان در میان بی عدالتی های مکرر و در میان درد و خون و آتش می سوزد چرا کسی دم نمی زند و،سعی نمی کند این ها را به گوش دنیا برساند؟ 
کودکی که از سوز سرما در چادر جان می دهد، پیرزنی که با گریه در میان گل و آب فریاد به دادمان برسید می کشد ؟ 
دختران و زنان بالغی که در سوز سرما بدون داشتن آب گرم با مسائل و مشکلات زنانگی شبانه روزجان بر دهن گرفته به ناچار روزگار می گذرانند را کسی با سوز و گداز نمی نویسد .
وقتی به ما اهانت می شود و زنان و دخترانمان به حبس می افتند چرا کسی پیدا نیست از اینها که انگشتی به درمان بزند اما با داستانهای ساختگی شان وارد خانه ی مان شده و به ظاهر دردمان را درک می کنند . 
اما علت چیست و منظور ازنوشتن و پخش این حکایتها چه می تواند باشد؟ 
همانطور که می دانیم رژیم فاشیستی فارس در برابر اراده و غیرت و شعور ملت آذربایجان به ستوه آمده است و می بیند که با تمام امکاناتش مساله ی آذربایجان به یکی از مسائل روز دنیا تبدیل شده است ، بنابراین از تمام نیرنگها ، شیوه ها یی که در چنته دارد به تضغیف حرکت ملی و تحقیر مردم آذربایجان رو آورده است که یکی از این راهکارها و برنامه ها تضعیف روحیه وبه هم ریختن روان ملت زیر ستم ولی نستوه آذربایجان می باشد که این راهکار نیز مانند برنامه های دیگرش جز خواری و سفاحت ارمغانی بر خود نخواهد آورد ، آنها روشی به ظاهر مدرن ولی در حقیقت بسیار کهنه که نمونه ی آن را قبلا مردم تبریز دیده بودند را به کار برده اند ، در تبریز مردم 11 ماه در برابر دولتهای متحد و رژیم شاه مقاومت کرد ولی دروازه هارا باز نگذاشت که در نهایت انگلیس از طریق جنگ روانی وارد عمل شد ، که مردم تبریز را لقب ترک خر داد تنها به این گناه که علف و یونجه می خورند ومقاومت می کنند و امروز بار دیگر از این روش می خواهند استفاده کنند غافل از اینکه آزموده را آزمودن خطاست و دیگر اینگه ما گرگ باران دیده ایم ، فریب اینچنین پاتک ها و نیرنگهای بچه گانه را نمی خوریم .
ما همیشه دیده ایم و فهمیده ایم که هیچ یک از سیاستمداران و حقوقدانهای وابسته به دولت ایران و ایران پرستان به ظاهر مهربان حرفی در باره ی حق ضایع شده ی مردم آذربایجان نزده اند و حتی در بسیار موارد سعی در کتمان و پوشیدن آن کرده اند ، ما بعد از این همه تحمل بی عدالتی ایمان داریم که فارس دوست ما نسیت و تنها ما را برای زمانی می خواهد که از ما استفادهی ابزاری نماید و خود فرمانروایی کند . 
آنها نه با غمهایمان غمگین و نه با شادیهایمان خوشنود می شوند ، و ما این را می دانیم و نیز می دانیم که آنها کیستند و چه می خواهند!.. .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.