رفتن به محتوای اصلی

یادداشتی بر محکومیّت رسمیِ بودنِ زبان فارسی، از سوی دکتر رضا براهنی
07.01.2013 - 17:20

یادداشتی بر محکومیّت رسمیِ بودنِ زبان فارسی، از سوی دکتر رضا براهنی

● آقای رضا براهنی در کارنامهء زندگی اجتماعی و سیاسی خود مدارک آکادمیک ادبی فارسی و انگلیسی با جایگاهء استادی و صاحب آثار نوشتاری و گفتاری چندی هست و به همین مناسبت برای جامعهء تُرک آذری سرمایه ای مادی و معنوی، و برای بخشی از جامعهءِ ادبی ایران شناخته شده هستند. امّا داشتن مدرک آکادمیک و زندان رفتن و یا استاد بودن و در ادبیّات مهارت داشتن، دالِ بر روشنفکریِ راسیونالِ وارستهءِ بیطرف و تأییدِ خوش فکری و داشتن مهارتهایِ راهبردهایِ سیاسی آینده نگریِ دمکراتیک برای قوم و کشوری نخواهد بود. چنین صفاتی فقط در جوامع شرق و یا در جوامع أتنیکیِ فئودالیتهءِ پسا مدرنِ قهرمان پرورِ تیر انداز و اسب سوار و شمشیر بدست و نقاب زده، کاریرد و مصرفِ فروش دارد.

 طبیعی است که تحصیلات عالی و داشتن مهارتهای گوناگون در جا و مکان و بویژه در حوزهءِ رشتهءِ تخصصیِ خودش ارج گذاشته میشود و فرد دارای چنین صفاتی در رده بندی قابل توجه هر جامعه ای قرار میگیرد، امّا اینجا و  آنجا و در عرصه هایی که آقای دکتر براهنی مهارت هایِ آکادمیکِ خود را بکار گرفته نا مناسب و باید به صراحت گفت که ایشان استعداد چنین کاری را هم ندارند که از پس انداز دانش خود درست و قانونمند و دمکراتیک استفاده کنند،

تاز ه نوع نگرش و برخوردِ ایشان به مسائل، اندوخته هایِ علمی و توانِ تأثیر گذاری اجتماعی و ارائه دادن راه حلّی برایِ مشکلاتِ روزمرهءِ او را زیر سئوال جدی میبرد، مطالبی را که آقایِ دکتر براهنی در این گفتار و نوشتار مطرح کرده اند، سخنِ یک فرد عامی با کمترین شناخت به مکانیسم جهان پیرامونی است.

● آقای دکتر رضا براهنی در گفتار و نوشتار " کسیکه فارسی را زبان رسمی ایران بشناسد، طبق اعلامیه حقوق بشر محکوم استبه موضوعاتی پرداخته اند و چند سئوال را مطرح کردند، که من بطور شتابان در توانِ خود تلاش بر پاسخ دادنِ موقت به آنها را دارم:

1- آقای رضا براهنی در گفتار و نوشتار خود به ستم قومی بر تُرک، کُرد، ، بلوچ، ترکمن، و عرب در ایران اشاره کرده اند، امّا تاریخ آغاز این ستم قومی را بیان نمی دارند، در ایرانِ باستانِ قبل از اسلام ستمِ طبقاتی وجود داشت ولی ستم قومی و أتنیکی وجود نداشت چرا که غیر از تیره های ایرانی با زبانها و گویش هایِ خاص ایرانیِ خود، قومی دیگری در ایران وجود نداشت. با هجوم اعراب و تُرک تباران هست که ستم قومی و أتنیکی در ایران رواج عملی پیدا کرد و ایرانیان از هیر تیره و قبیلهءِ آن از جمله مردمان کُرد و بلوچ امروز و یا به عبارتی ماد و پارس و پارت و سایر تیره های ایرانی مورد ستم چند گانهءِ حکومتگران عرب و تُرک قرار گرفتند و تبعیضات قومی و دینی اساس تشکیل و گردش کار حکومتیِ این اقوام مهاجم و مهاجر قرار گرفت.

 در دوران سلسلهء پهلوی هم ادامه دهندهء حکومت قاجاریان، ترکیبی از تُرک تباران و ایرانیان بود که ستم طبقاتی بر ستم قومیِ دورانِ عرب و تُرک هم افزوده شد. آقای براهنی بخوبی میدانند که امروز منافع قومیِ تُرک و کُرد در یک کانال و در یک جهت نیست. آقای براهنی به راهِ کمال آتاتورک میروند، در صورتیکه همین سرزمین آتاتورک منبع کُردکُشی و به اسارت گرفتن 20 میلیون ایرانی تبار کُرد هست، زندانهای ترکیه پر از این مردمان هست . از آنجا که حکومتگرانِ تُرک زبان کُردی را شاخه و گویشی از زبان فارسی میدانند، آنرا در ترکیه ممنوع کردند. بنا بر این گذاشتن قوم تُرک آذری در کنار سایر اقوام ایرانی تبار یک تاکتیک کوتاه مدّت میباشد.

 آقای دکتر رضا براهنی !!! کدام فرد کُرد هست که اگر به بدرستی پیامدِ نهاییِ افکار شما و همفکران شما را درک کرده باشد و از محور مختصاتِ سیاست در خاورمیانه، در ترکیه، در جمهوری آذربایجان، و در ایران، و به تغییر و تحولات حتمی در فردای جغرافیای خاورمیانه کمترین شناخت را کسب کرده باشد،  دیگر فریب شعارهای مقطعی شما و قربانی اهداف پان ترکیسم شما و پان عربیسم حداقل در عراق و سوریه شود !.

2- ظاهرا آقای دکتر براهنی به دورانِ تکاملی در جهان و بویژه در ایران توجهی ندارند و یا علیرغم داشتن دیدگاهِ ماتریالیستی بدرستی مفهوم ماتریالیسم تاریخی را درک نکردند، که دریابند هر جامعه ای مانند یک نوزادِ در حال رشد که در زمانهای مختلف شمارهء لباسهای گوناگونی و یا بزرگتری را میخواهد، ساختارهای مخصوص بخود را را می طلبد.

 انقلاب مشروطه و بویژه سلسلهء پهلوی بنیاد گذار حکومتِ ملّی در ایران بودند که شما تُرک تباران بیشترین سود و بالاترین امتیازات اقتصادی و سیاسی آنرا دریافت کردید. یکی از شاخص های برجستهءِ هر حکومت ملّی یکسان سازی است، از همه مهمتر یکسان سازی حقوقی، تعیین مرزها و ایجاد هماهنگی و ارتباط بین جغرافیای یک کشور، و رونق صنایع مادر است، حکومتهای ملّی دمکراتیک نبوده و نیست و آورندهء دمکراسی در حوزهء وظایف آن در همهءِ تاریخ همهءِ جوامع نبوده و نیست، از جمله در انقلاب کبیر فرانسه، و یا در دوران بیسمارک در آلمان. و یا در فاز اوّلیّهءِ شکل گیری کشور و ناتسیون ایالات متحدهءِ آمریکا، همچنین در سایر کشورهای دیگر.

 رسمی کردن زبانِ ارتباطی هم از ویزگیهای خاص یک حکومت ملّی در جهان بوده و منحصر به ایران نبوده و نیست، از جمله در ترکیهءِ امروز. شما بدون توجّه به تاریخچه و صفات و ابزارهای یک حکومت ملّی در جهان، آنرا صرفأ به حکومتِ پهلوی نسبت میدهید. نگرانی و عصبانیّت شما از این هست که سلسلهء پهلوی با ایجاد حکومت ملّی در ایران به حاکمیّت تُرک تباران بر پایهءِ عشیره ای و فئودالیتهءِ سنتّی شیعهء دوازده امامی قزلباش پایانی بخشید و با هر کم و کاستی  ایران را با سایر جهان مترقی همسو و همگام کرد و دروازهء جایگزینی عصر مدرنیته را بر روی ایرانیان باز کرد، شما آقای براهنی همین امروز هم از جایگزینی عصر مدرنیته و رنسانس در ایران وحشت دارید !

3- آقای براهنی میفرمایند که ایران تجزیه شدهء زبانی هست، اگر بخود نجنبید، تجزیه جغرافیاییِ آن هم خواهد  آمد. اوّل اینکه در هر مکان و استانهای ایران که در آن شهروندان به زبان تُرکی صحبت میکنند، آن شهر و جغرافیا متعلق به تُرک تباران نبوده و نیست، حتّی خود استان اردبیل و آذربایجان شرقی ؟. دوّم اینکه در آمریکا و آلمان و اصولأ در اتحادیّه اروپا و کشورهای صنعتی و دمکراتیک پیشرفته مردمان گوناگون با فرهنگ و زبانهای گوناگون وجود دارند، آیا فاکتورهای زبانی باعث تجزیهء این کشورها شده است ؟ گرچه آقای براهنی در آمریکای شمالی و در قرن 21 بسر می برند، امّا افکار و قضاوت ایشان با پارامترهای جهان امروز هماهنگ نیست، و بیشتر سمت و سوی پسا مدرن فئودالیتهء آنارشیسم و یاغیگری است. از این گذشته ایشان هنوز تفاوت دو سرزمین ایران و کانادا و پروسهءِ تاریخی آنها را بدرستی مطالعه نکرده اند، که ایران کانادا نیست. ایران یک کشوری با تاریخ 3 هزار ساله است.

سوّم : آقای دکتر براهنی از امروز باید بدانند که دیگر کسی از جداییِ مردم تُرک آذری از ایران ترسی ندارد و حداقل از دیدگاهِ افرادی مانند این جدایی بسیار مثبت و رهایی بخش برای جایگزینیِ دمکراسی و ایجاد وحدت و پیوند و همبستگیِ مجدّد ملّی بین تیره های ایرانی در ایران و در کشورهای همسایه دور و نزدیک، برای پیمودن پله های تکاملی دیگر هست که قرنها  پرش به این دوران تکاملی بوسیلهِ حاکمان تُرک تبار و شیعهء دوازده امامی آنها در ایران سد شده است.

▬ چه کسی امروز نمیداند که وجود اعراب با دین اسلامشان و تُرک تباران با مذهب شیعهء 12 امامی قزلباش با ساختار حکومتهای خلیفه گری و امامیّه نقش ترمز کنندهءِ حهش به دوران تکاملیِ سودمند در ایرن بوده و هست. تنها  نگرانی و مشکل جدایی مردم آذربایجان از ایران، تعیین جغرافیای زیستی آنهاست که دو استان آذربایجان شرقی و غربی  یا استانهای سه و چهار از 14 استان ایران در تقسیمات عصر جدید ایران  است، که مردمان کُرد در آذربایجان غربی را هم شامل میشود.

4- آقای براهنی بیان میدارند که در زمان صفویان و شاه اسماعیل صفوی زبان تُرکی رواج داشت و زبان تُرکی زبان دربار و لشکری و زبان فارسی زبان اداره ای بوده است. اوّل باید گفت مگر این شاه اسماعیل صفوی چه مرد بزرگ و پیشوایی با تقوا و دارای چه اندیشه ای بلند و آورندهء کدام ساختار سیاسی مدرن و  دارای کدام فرهنگ و جهان بینی شایسته و جدید این جهانی بوده است، که چون ایشان به زبان تُرکی گفتگو کرده و در عالم خیال خواب و بیداری به زبان تُرکی زمزمه های شعر گونهء متافیزیک بر لب ایشان جاری گشته است، پس باید زبان و فرهنگ فارسی با تاریخی هزار سالهءِ درخشان که مانند نقش زبان لاتین در اروپا و جهان را برای جهان شرق داشته است را بردارند و زبان تُرکی غیر نوشتاری و شفاهی منزوی بر گرفته از طبیعت را جانشین آن کنند !. این توقعات و پرخاشگری ها فقط میتواند از فرهنگ تُرک تباری  اقتدارگریی عشیره ای بر خیزد، بی جهت نیست که این قوم اصطلاح تُرک ( یعنی قوی و زورمند) را بدون نشانه ای از اندیشه گری و فرهنگی متین و خردگرا برای شناخت خود انتخاب کرده است.

 صفویان و شاه اسماعیل به مناسبت وابستگی نژادی خود به امامان شیعه، خود را نایب امام دوازدهم میدانستند و عقب مانده ترین ساختار حکومت خلیفه گری و امامت را در ایران بیناد نهادند که حکومت قاجاریان فتوکپی آن و جمهوری اسلامی تکرار آن میباشد.

▬  شاه اسماعیل اگر زبان تُرکی زبانی خطی و الفبایی نوشتاری می بود، همانطور که مسلک و مذهب خانوادگی شیعه را دین رسمی ایران کرد، زبان تُرکی را هم زبان رسمی ایران و جهان میکرد، آیا کسی دیگر در این شک دارد که اگر زبان تُرکی زبان خطی و الفبایی می بود، در آغاز همان تُرکان غزنوی و سلجوقی آنرا در ایران رسمی 1000 میخه میکردند،

 چرا شاهان صفوی و قاجار و دیگر تُرک تباران بجای ساختن اینهمه مسجد و امام و اما زاده و بجای رواج اینهمه خرافات و سینه زنی و بر قرای حرمسراها و نوکرهای بیگانگان، زبانِ تُرکی خود را در ایران تکمیل و رسمی نکردند ؟ چرا بجای ساختن مدرسه و دانشگاه دانش محور سکولار این جهانی فقط، مکتب خانه و حوزه  دینی و ضریح ها و گنبدهایِ دینی طلای ساختند  و امروز هم علی خامنه ای میسازد ؟

▬ اگر زبان تُرکی یک نوشتاری و الفبایی بود، چرا حکومت عثمانیان از سال 1454 که قدرت تمام و کمال را بدست گرفتند، و سراسر خاور میانه تا شمال آفریقا را در کنترل خود داشتند، و توانستند به پاک سازی  یک و نیم میلیون مردم ارمنی، پنهان و انکار کردن 20 میلیون مردمان کُرد، نابودی چندین ملّت و دربدری چندین زبان اقدام کنند....چرا تا قرن بیستم یعنی تا 1926 میلادی این زبان تُرکی شما را رسمی نکردند و زبان پارسی زبان دربار و اداری و ادبیّات فارسی اساس و اصول تعلیم و تربیت و فرهنگ، و زبان عربی زبان دینی و مذهبی بود. و از آن به بعد الفبای لاتین را بر گزیدند،

 پس کجاست این الفبای زبان تُرکی نوشتاری شما ؟. اگر زبان فارسی نبود همین زبان ناقص بر گرفته از طبیعت شفاهی تُرکی مانند هزاران زبان منزوی و شفاهی در آفریقا از بین رفته بود !.  همین امروز اگر زبان فارسی را از زبان تُرکی بر دارند فلج خواهد شد و اگر زبان عربی بر دارند، فقط چند واژهءِ لاتین خواهد ماند !. ادبیّات زبان پارسی مانند گلستان و بوستان سعدی و  حافظ در کنار قرآن در امپراطوری عثمانی ندریس میشد ؟

● شاه اسماعیل صفوی که دقیقأ بعداز تاج گذاری بالاتر از جایگاه و مقام پیامبر مسلمانان که دستور داد از این پس بایستی در اذان عبارت " اسهدان علیا ولی الله" را بر زبان آوردند و بر اساس شیعه گری همین شاه اسماعیل در سال 1830 میلادی فقط در اندک زمانی در تبریز 400 نفر یهودی را گردن زدند، و از چنان قدرتی برخوردار بودند که به تعقیب و کشتار مردمان پیرو دین سنّت (سنّی) و سایر ادیان پرداختند،  چرا دستور نداد زبان تُرکی را رسمی کنند ؟.

 زبان درباری زبان تُرکی بود چون شاهان صفوی فارسی بلد نبودند، زبان سرزمینی را که آنها با زور شمشیر و کشتار مردمانِ بومی ایران صرفأ برای گسترش مذهی شیعه تسخیر کرده بودند را نمیدانست، شاه اسماعیل فقط میتوانست زبان شفاهی تُرکی را صحبت کند و بفهمد، سپاه صفویّان هم همه تُرک تبار بودند آنها غیر از زبان تُرکی نمی توانستند زبان دیگر راصحبت کنند و زبان دیگری از جمله زبان فارسی را نمی فهمیدند، هر گاه شاه صفوی خود فارسی بلد نباشد پس سرباز و سپاه بی خبر از جهان زبان سعدی و حافظ و فردوسی را می فهمید ؟!!!. بنا بر این مجبور بودند مانند دربار در سپاه هم به زبان شفاهی تُرکی صحبت کنند،  و زبان الفبایی  و نوشتاری فارسی هم زبان ارتباط در کشور و با جهان پیرامونی بود.

 آقای براهنی یعنی شما اعتقاد دارید که زبان تُرکی یک زبان نوشتاری الفبایی بوده و شاهان غزنوی و سلجوق و صفوی و قاجار  از رسمی کردن آن سر باز زده اند و از روی ترحم و انسانی بودن آنها زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی اداری بر گزیده اند، عجبا این مردم تُرک که از کُشتن گربه و از هر جانداری در ایران رحم نکردند، چطور شد یک دفعه زبان مردمان مغلوب را بر گزیدند، ؟!.

6-  آقای دکتر براهنی آیا در نوشتار شما تحت عنوان "ملّت غالب و ملّت مغلوب" در همان زمان هم بلند پروزای بدون اساس را مرتکب نشده اید، من از شما مؤدبانه سئوال میکنم، اصلأ شما چرا در اواخر قرن 12 به سرزمین ما حمله کردید و وارد زادگاه مادری و پدری ما شدید، تا خود را ملّت مغلوب احساس کنید؟، آیا شما و گذشتگانتان را کسی به ایران دعوت کرده بود ؟ تا قرن 12 تقریبأ تمام ساکنان کرهء زمین صاحب زبان و تمدن و فرهنگی بودند، ایرانیان 2000 سال قبل از اینکه شما به سرزمین ایران لشکر کشی کنید تمدن و فرهنگ و زبان تکامل یافتهءِ فراسی را داشتند،

▬ جناب براهنی شما تا قرن 12 در دامنه ای آلتایی در غرب چین چکار میکردید که حداقل زبان و فرهنگ و تمدن خودتان را آغاز و تکمیل نکردید، تا  اینکه این پروسه ها را در سرزمین ما آغاز کنید ؟ تا با تکرار دوران فئودالیته کشور ما دچار اینهمه عقب ماندگی شود ؟ و تازه ادعای این را هم داشتید و دارید که زبان شفاهی بر گرفته از طبیعت بدون الفبا و بدون الفبایی خطی را هم جانشین زبان پارسی و زبان رسمی کشور اعلام شود ؟ !.

7- آقای دکتر براهنی هستند از استادهای شرق شناس و تُرک شناس که گویند زبان تُرکی زبان نوشتاری و خطی الفبایی نبوده و نیست، و آن الفبا های خطی را که امروز حکومتهای ترکیه بنام الفبای تُرکی انتشار میدهند، همه لاتین، ایرانی، و یونانی هست و تمامی آثار نوشتاری سنگ لوحه ها و نوشته ها همه نوساز و جعلی قرن گذشته است، نظر شما که تخصص در ادبیّات و زبان شناسی دارید چیست ؟ آیا شما میتوانید الفبای خطی زبان تُرکی با تاریخ پروسهء آن و محلّ کشف و کند و کاو آنها را به ما معرفی کنید، کارشناسان آنها از کدام ملّت و قوم هستند، منابع معتبر برای دست یابی به این الفبا ها مثلأ به زبان آلمانی در کدام کتاب دانشگاهی هستند ؟

8-  آقای دکتر براهنی در جای دیگر اشاره کرده اند، وقتی سپاه روس ها چند بار به ایران حمله کردند، غیر از سرباز آذربایجانی  نبود !. سئوال اساسی اینطوری مطرح میشود که در تاریخ سیاسی حکومتگران ایران کدام قوم بهترین روابط دوستانه را با حکومتهای تزار روس داشته است ؟ آیا تُرک تباران نبود و نیستند ؟ آیا همین امروز علی خامنه ای یهترین روابط را با روسیه ندارد ؟

تاج و تخت محمدعلیشاه قاجار  و کلأ سلسلهء قاجار را چه کسی بر سرشان میگذاشت و از آنها پاسداری میکرد ؟ جعفر پیشه وری را چه کسی به ایران آورد، غائلهء 21 آذر را کدام کشور در ایران راه انداخت ؟ قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای را کدام قوم با روس امضاءِ کرد، کدام قوم آذربایجان را به روس ها فروخت و میفروشد ؟ و بسیار مسائل دیگر.

 جناب براهنی تاریخ نگاری شما هم مانند محمّد امینی تُرک قاجار است که روایتهای و افسانه های روستایی را تاریخ مدرن مینامد و در مقابل فردی مانند علی میر فطروس قد برافراشته میکند، محمّد امینی هم مانند شما آق قو یو نلو (سفید گوسفندن) و قرا قو یو نلو ( سیاه گوسفندان) را که شکل گوسفندهای خود را در پرچم ایران گذاشته بودند را حکومت ملّی مدرن در ایران مینامند. سرزمین آذربایجان با داشتن موقعیّت جغرافیایی و سیاسی قرنها مرکز حکومت تُرک تباری با داشتن امکانات و امتیازت، در روند تکاملی ایران عددی نبوده و نیست !.

9-  در جبهه های جنگ تنها جوانان آذربایجان کشته نشدند، بلکه اتمام جغرافیای ایران قربانی داد و منطقهء آذربایجان کمترین تلفات جانی و مالی را داده است. حتّی جوانان عرب خوزستان بر علیه صدام حسین برخاستند و کشته شدند، مردم عرب خوزستان سقفی بر سر نداشتند، نسل جوان و پیر آذربایجان در سرزمین ایران بسر می برند، از همهء امکانات سرزمین ایران از همه اقوام ساکن ایران بیشترین سهم را برده است، وظیفهء آنهاست که از تمامیّت ارضی این سرزمین دفاع کنند. امّا همین جوانان تُرک آذری به رهبری شما  امروز بجای خلیج فارس، شعار خلیج عربی را میدهند و شما آنها را برای فروپاشی سرزمین ایران بسود منافع پان ترکیسم هدایت و تحریک میکنید.

10 – جناب آقای براهنی شما که خودتان از کودکی کینهءِ تحمیل زبان فارسی را در وجود و خون خود داشته اید و امروز هم آنرا زنده نگهداشته اید و به اجبار و از روی مجازات مجبور شده اید، کارتن و مقوایی دیواری مدرسه که بر آن با زبان تُرکی با رنگهای گوناگون نوشته اید را جلوی سایر دانش آموزان با زبان پاک کنید و مجبور به لیسیدنِ آن شده اید که سر و صورت شما رنگی شده بود، چرا وقتی بزرگ شدید و به زبان انگلیسی هم تسلط داشتید، دیگر اقدام به نوشتن و سرودن به زبان فارسی کردید ؟ که اکنون منّت آنرا بر دوش فارسی زبانان بگذارید،

  اصولأ یک نویسنده، می نویسد تا به دیگران خدمت کند و اثر بگذارد و یا منّت گذاری و پُز دادن، آیا فکر نمی کنید که جهان بینی و رشد افق دید شما، بر مبنای همان آشنایی با ادبیّات و مشاهیر ادبی جهانگیر ایرانی است ؟ گوته و کانت اقرار کردند ولی شما نه ! آیا فکر نمیکیند که موفقیّت شما در ادبیّات انگلیسی بر اساس همان اندیشهء ایرانیِ آبیاری شده از زبان فارسی و ادبیّات و جهان بینی ژرف فارسی است ؟ این شما هستید که باید مدیون و سپاسگزار  زبان پارسی و ادبیّات ایرانی باشید، حال شما از همه طلب کار هم هستید ؟

 از سویی دیگر شما از شاعران ایرانی که رگه های ناسیونالستی در آثار آنها است میانهء خوبی ندارید، مثلا در شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی شما آن تیر از کمان رها شما فرود آمده بر سر خود احساس میکیند، براستی ایرانیان نباید اجزاهء میهن دوستی داشته باشند که شما و هم تبارانتان رنجور میشوید ؟!!!.

 اغلب برندگان جایزهءِ نوبل ادبیّات زبان انگلیسی غیر انگلیسی بودند و هستند، آیا آنها هم باید بر دوش انگلیسی زبانان منّت بگذارد و آنها را تحقیر کند ؟ و در عوض ادعا داشته باشد که باید بخشی از سرزمین انگلستان بنام او ثبت شود و زبان مادری اش مثلأ یک آفریقایی باید زبان رسمی سرزمین انگلستان شود ؟  جناب براهنی من یکی کتابهای شما را نخواند ه ام و نخواهم خواند، کسانی دیگری هم مانند من هستند، شما لطف بفرمایید کتابهای خود را در ایران و در حوزهء ادبیّات ایرانی جمع آورید تا دیگر ما بدهکار شما نباشیم، ما تاب تحمّل این همه لطف و مجبت بیکران شما را نداریم، ما را همان سعدی و حافظ و فردوسی بس است.

 11-  در جای دیگر گفتار و نوشته ای آقای براهنی آمده است که چرا ستارخان را کُشتند ؟ در تهران او را کُشتند و مگر ستارخان چه کرده بود ؟ در جواب این سئوال بی ربط و غیر منطقی آقای براهنی باید گفت که اگر ستارخان انقلابی و مشروطه خواه بوده است بدستور محدعلیشاه قاجار هم تبار ستارخان و هم تبار خودِ شما آقای براهنی و بوسیلهء سپاه قاجار قزاق زخمی و بعد در گذشته است .

 ببینید جناب براهنی امروز انقلاب در دنیای کومونیکاتسیون یا اطلاع رسانی به میزانی رشد کرده و فراگیر هست که از هر گونه اغراق و زیاده گویی تاریخ نگارانی مانند شما و محمد امینی ها جلو گیر ی میکند.

▬ کمی با خودتان صادق باشید ستارخان یک آدم معمولی که از سواد خواند و نوشتن بی بهره بوده و صاحب مُلک و مقامی و اندیشه ای هم نیوده و خصوصیاتی مطابق با جامعه نیمه فئودالیته از جمله جوانمردی و زرنگی و چابکی و اسب سواری داشته است. در موقع انقلاب دوّم مشروطیّت تا اندازه ای در خود منطقه بین تبریز و اردبیل در مقابل شاهسونها و گروه رحیم خان که طرفدار شاه قاجار بود ایستادگی کرد، و دست اخر هم در مقابل آنها شکست خورد. تا اینکه در سال 1328 هجری شمسی نیروئی متشکل از 400 سوار بختیاری به سرپرستی بهادر و 170 فدایی به رهبری پیرم خان و 100 سرباز ایرانی از تهران و تبریز عازم اردبیل شندند و شاهسونها را شکست دادند.

 خوب ستارخانی که نتوانست فقط  رحیم خان را در اردبیل و در آذربایجان شکست دهد چگونه میتوانست سپاه شاه را در تهران شکست دهد ؟  زمانیکه که انقلاب مشروطیّت  دوران پایانی خودش را طی میکرد، ستارخان با تعداد سوارانی از تبریز عازم تهران شد و وقتی به تهران رسید جنگ و گریز تمام شده بود و فرماندهان مشروطه مردم و شهر را به آرامش دعوت میکردند.

که از قضا در بالاخانه ای تیری به پای ستارخان اصابت میکند و زخمی میشود و پس از آن یک خانه ای را به ابشان در تهران هدیه میکنند بطور مرتب  از او مواظبت میشود و از صندوق دولت ماهانه مبلغ خوبی برای مخارج زندگی اش  تا پایان عمرش تعیین میشود. پس از وفاتش هم در شهر ری به خاک سپرده میشود، خوب جناب براهنی این توسوعا و عاشورای ستارخانی را که ایرانیان او را کشتند را چه کسی از شما باور میکند ؟ لطفأ بگذارید که همان مردم آذربایجان ستارخان را همچنان سردار ملّی بدانند.

  کسانیکه در انقلاب مشروطیبت دوّم در انقلاب مشروطه نقش اساسی را داشته اند، سردار اسعد بخیتار و سپهدار تنکابنی از شمال کشور هست که پایتخت را تصرف و شاه قاجار را مجبور به فرار کردند، در تمامی اسناد و اعلامیه رسمی خلع محمد علیشاه قاجار هم امضای این دو نفر هست و نام و نشانه ای از ستارخان نیست. در همان روز چرچیل و استوکس مأموران سفارت بریتانیا در بهارستان حضور داشتند.

 در پایان آقای براهنی اگر شما براستی در جستجور برخورداری از زبان مادری خود هستید، چرا به ایرانیان و به سلسلهء پهلوی بند کرده اید، مگر این نظام جمهوری اسلامی نیست، که حقوق همه را پایمال کرده و هم تبار شما علی خامنه ای هدفمند ایران را بسوی نابودی هدایت میکند، چرا بر علیه  آن  بپا نمی خیزید، و بر علیه آن چیزی نمی نویسید ؟  اگر شما در انقلاب 57  بدرستی دنبال حقوق دمکراتیک خود بودید، چرا مانند کردستان وقتی به ماهیّت این رژیم مستبد دینی پی بردید بپا نخاسته اید ؟ آیا میدانید که گفتار و نوشتارهای این چنینی  شما با علی خامنه ای تُرک آذری ضحاک زمان هم آهنگ و هم آواز هست و در جهت تحکیم و استمرار رژیم ولایت فقیه است ؟ پس کو آن درایت و وسعت دید آکادمیک و تخصص و آینده نگری شما.

 آقای براهنی بعد از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی تنها در جغرافیای اردبیل و آذربا یجان شرقی و نیمه ای از آذربایجان غربی امکان رواج زبان تُرکی در کنار تدریس به زبان فارسی امکان پذیر هست. هر گونه اقدامی دیگر در سایر استانهای ایران از جمله تهران مورد تأیید بخش بزرگی از ایرانیان نیست و فاقد اعتبار سیاسی و ملّی است.

 در غیر اینصورت دو راه دیگر پیش پای شماست 1- همچنان بطور مستقیم و غیر مستقیم از نظام جمهوری اسلامی پشتیبانی کنید تا حداقل حکومت تُرک تباری علی خامنه ای بر قرار باشدتا ایرانیان همچنان انتقامجویی کند  2- به فکر استقلال و جدایی مردم تُرک آذری از ایران باشید و از هم اکنون در چاره جویی جمع آوری مردمان تُرک از سرزمین ایران و اسکان دادن آنها در اردبیل، آذربایجان شرقی و بخشی از آذربایجان غربی باشید.

| ژانویه 2013 میلادی| آلمان| ناصر کرمی|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.