رفتن به محتوای اصلی

میرزاآقا عسگری مانی: دشمنان ایران در جلد «تجزیه­ طلب­ها»
08.01.2013 - 23:55

و برآن¬اند تا از روی غرض و نیت شخصی یا به دستور بیگانگان، کشور ما را که در آستانه¬ی تباهی از سوی جمهوری اسلامی قرار گرفته، به موقع تجزیه، تکه تکه و پاره پاره کنند.

 

 

میرزاآقا عسگری.مانی

 

دشمنان ایران در جلد «تجزیه­طلب­ها»

 

آشنایی با کتاب: سیمرغ و صیاد

نویسنده: م. بی شتاب

ناشر: شرکت کتاب. آمریکا

چاپ نخست پاییز 1389 خورشیدی.2010 میلادی.600 صفحه

در پاسخ به براهین «رضابراهنی»و...

 

«با استعانت از فردوسی، خداوند خرد و نیای سخن­گستران و روشن­گهران بگویم که منم سوگواری ز ایران و پیش از آغاز سخن به بیان چند نکته بپردازم. نظر به اهمیت موضوع و برای آگاهی جوانان، این نوشتار کوشیده است به قدر وسع خویش و دسترسی به منابع و مأخذ، نوری اندک به مسأله­ای صعب بیفکند. تا آنان که از طریق تطمیع یا توطئه در صدد مخدوش نمودن حقایق و خواهان تکه تکه کردن ایران­اند، بدانند که بر عبث راه می­سپرند. این حضرات یا مغرض­اند یا ناآگاه. رنگ آسمان چگونه توان تراشید؟ آب دندان مزیدن در حسرتی ابلیسی جز زحمت و عِرض خود بردن، سود و اقبالی به دنبال نخواهد داشت. گنگ و لنگ گربه زین کرده­اند و به کارزار آمده­اند. سنایی سروده است:

 

خرد گر پیشوای عقل باشد

پس این واماندگان را پیشوا کو؟

 

دل در دام دیوانگان نهادم و از آتش آنان گرم داشتن، دودی گرم پدید آورد که به چشم همگان خواهد رفت. بر تأیید و تکمیل این کلام، عراق زخمی و درمانده، افغانستان طاعون­زده را به یاد آوریم. دلالان خاک و خدا نیز جز برخطی خطرناک گام نمی­نهند. پرچم هیچ نشان را در باد نادانی تکان دادن، جز در دام نادان گرفتار آمدن نتیجه­ای دیگر ندارد. خاییدن خیال تا کجا بر آنان خوش خواهد آمد؟»

 

این جمله­های نخستین ازمقدمه­ی کتابی است خواندنی با نام «سیمرغ و صیاد» پژوهش شاعر ونویسنده­ی تبعیدی در پاریس «م. بی شتاب» ؛ پژوهشگر ارجمندی که به راستی برای پژوهش و تدوین کتاب «سیمرغ و صیاد» نیروی بسیاری صرف کرده است. این کتاب بر اساس نوشته آقای بی شتاب، «در پاسخ به براهین دکتر رضا براهنی» و امثال او نگاشته شده و کتابی است خطاب به تجزیه­طلبان ایرانی که البته نمی­توانند«ایرانی» باشند، اما در ایران­زاده و بزرگ شده­اند. و برآن­اند تا از روی غرض و نیت شخصی یا به دستور بیگانگان، کشور ما را که در آستانه­ی تباهی از سوی جمهوری اسلامی قرار گرفته، به موقع­ تجزیه، تکه تکه و پاره پاره کنند.

این کتاب ارزشمند بر ادبیات، تاریخ و حکمت ایران متکی است. بیت­ها، سروده­ها، نقل­ها و گفتاوردهای فراوان از ادبیان و تاریخ­نگاران ایران در تأیید هویت ملی ایرانیان، همبستگی ملی، و باور به یکپارچگی کشور در این کتاب فراهم آمده­اند. آقای بی شتاب مانند هر ایرانی آزاده­ای که دوست دارد میهن­اش به تمامی از ظلمت، از تاریکنای دین و خرافه، واز دام توطئه­ی سیاست­بازان داخلی و خارجی آزاد شود، با آرامش و استدلال کتابی تدوین کرده که خواندن­اش بر اهل خرد ضروری است.

 روزی روزگاری دل من بر خودم می­سوخت که به ناگزیر برای لقمه­ای نان که همه­ی ما بدان نیاز داریم، به کار دیگری بپردازم. (البته هر کاری را که پیشه کردم با سربلندی انجام دادم، زحمت کشیدم، نان در آوردم و خوردم و هیچ گاه دستم به سوی کسی دراز نبوده است.) اما اکنون دیگر دلم بیش­تر برای دوستانم می­سوزد که عمرشان را ارمغان گسترش دانش، خرد، آگاهی، و کوشش برای رهایی میهن­شان می­کنند بی­آن که چشمی به دست خودی یا بیگانه داشته باشند. آدم باید برای نوشتن پانصد صفحه کتابی اینچنین، چندهزار صفحه کتاب بخواند، به خاطر بسپارد، تجزیه-تحلیل کند، یادداشت برداری کند. این یادداشت­ها را دسته بندی کند و بعد در جای جای نوشته و پژوهش­اش به عنوان سند بیاورد. همه­ی این­ها برای چیست؟ من می­دانم که از چاپ و انتشار این کتاب هیچ اجر مادی­ای نصیب آقای بی شتاب نخواهد شد. حتا نمی­تواند هزینه­ای را که برای تهیه­ی کتاب­های مرجع پرداخت کرده تا بتواند این کتاب را بنویسد در بیاورد. البته پاداش معنوی او بزرگ است. و اگر امروز من و امثال من در پراکندگی غربت او را چنانکه باید نشناسیم، آینده او را خواهد شناخت.

 

برگردم به موضوع بحث. من هم جسته و گریخته خوانده و شنیده­ام که برخی از ایرانیان - که آقای دکتر رضا براهنی هم بر اساس نوشته های آقای بی شتاب، یکی از آنان است-  ساز جدایی از ایران را می­زنند. آقای براهنی یکجا گفته بود که اگر او (که آذری زبان است)، تمام عمر به فارسی نوشته و  سروده، برای تخریب زبان پارسی بوده است! به راستی که دست­شان درد نکند! البته ایشان موفق نشده­اند زبان پارسی را تخریب کنند. زبان پارسی کاخ بسیار کهن و کوه بسیار تنومندی است که هزارارن نفر همچون آقای رضا براهنی یا هر کس دیگری توانا نخواهند بود آن را تخریب کنند. اما بیان چنین جمله­ای نشانه­ی نوعی نفرت از ایرانیت و ایرانی­گرایی است. نفرت از ایرانی بودن، از یکپارچگی ملت، از یکپارچگی کشور و از ماندگاری یک واحد بزرگ جغرافیایی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی با نام ایران که روزی شاهین بلند پرواز آسیا، کوروش بزرگ، دامنه­هایش را تا مرز روم و چین و یونان، و تا فراسوی مصر گسترانده بود. (و البته با احترام به زبان­ها، ادیان، مردمان و فرهنگ­های دیگر). به همین خاطر غرب – (که یک روزی نماینده­اش با نام اسکندر- با امپراتوری ایران جنگید و ایرانیان را شکست داد.) هنوز هم از سر برداشتن دوباره­ی ایران در وحشت­ است. امروزهم روس­ها، چینی­ها، غربی­ها و عرب­ها از این که یک روز ایران به خِرد بازگردد، به خودش بازگردد، دین و مذهب تحمیلی را - که مایه­ی تباهی و فساد او شده- به کناری نهد و بشود همان ایران آغاز عصر هخامنشی اما با دانش و تفکر امروزی وحشت دارند. چرا که می­دانند درچنان صورتی ایران می­تواند تأثیر بزرگی بر تمامی جهان بگذارد. آن گاه دیگر چنین کشوری جایگاه اشیای بنجل چینی، اسلحه­ی روسی و کارخانجات دست دوم غربی نخواهد بود و آنان نخواهند توانست قراردادهای تجاری و سیاسی و نظامی اسارتبار با ایران ببندند. در صورت بیداری و برآمد ایرانیان، ایران دیگرجایگاهی برای ایدئولوژی­های صادراتی و جهت­مند آنها نخواهد بود. جایگاهی برای خرافه­های اسلامی و شیعی نخواهد بود. بلکه کشوری خواهد بود با مردمانی خردمند. کشوری که بسیار کهن است و اتفاقاً ازهزارسال پیش به اینسو یکی ازمحورهای یگانگی­اش هم زبان مشترک پارسی بوده است. بیگانگان می­دانند که ایران این امکان بالقوه­ را دارد که ازخورشیدهای نورانی آسیا باشد، زانو دربرابر هیچ نیروی خارجی نساید. در برابر ایدئولوژی بیگانه خم نشود، پیشانی بر «مُهر»ی که ازخاک بیگانگان درست شده نساید، قامت بگشاید، بایستد، سخن بگوید، کار کند و همشأن و هم­اندیش با جهان متمدن، با متمدنان جهان همزیستی مسالمت­آمیز داشته باشد (چیزی که امروز بسیار از آن دور افتاده­ایم). از آنجایی که رژیم جمهوری اسلامی در گوهر جهان­نگری خود، نماینده­ی ایدئولوژی بیگانه است، همه چیز را از ما گرفته، خرد ما را دزدیده، عقل ما را ویران کرده و به جایش ده­ها هزار امامزاده ساخته است، ده­ها نوع مراسم دل به­همزنِ عاشورا، تاسوعایی راه انداخته و کشور ما را در بحران­های سیاسی، اجتماعی و معنوی فروبرده است. خود این رژیم اعتراف می­کند که امروز بیش از 60 درصد از مردم ایران به روان­پزشک نیاز دارند. شاید می­خواهد بگوید که دارد بر کشور دیوانگان و روان­پریشان حکومت می­کند. اما اگر بخشی از مردم ایران دچار برخی نارسایی­های روانی شده­اند ناشی ازفشار حکومت دینی است، ناشی از خرافه­ها و شلاق دین است. ناشی از حضور آخوند در کشور ماست. آخوند، روحانی، ملّا، و مذهبی، ویروسی است که در هرجامعه­ای جای بگیرد آن جامعه را فاسد می­کند، روح آن جامعه را درمی­نوردد و نابود می­کند. این نابسامانی باعث شده که مردم ایران به حق از این حکومت به شدت ناراضی باشند. اکنون کشورهای خارجی که با ما همچون مهره­ی ساده­ای برصفحه­ی شطرنج جهان می­نگرند، مشغول جابه جا کردن مهره­هایشان هستند تا در حرکت بعدی ما را شاه- مات و کشور ما را تجزیه کنند، تا دیگر هرگز به عنوان یک کشور نیرومند، یک قدرت و امپراتوری معنوی در آسیا ظهور نکند. آنان در پشت پرده­های سیاست می­کوشند زمینه­چینی کنند تا در صورت لزوم میهن ما را با نام آذربایجان مستقل، کردستان مستقل، بلوچستان مستقل، خوزستان مستقل پاره پاره کنند. برای همه­ی این­ها نقشه ریخته­اند. برخی از این نقشه­ها را هم دارند به دست عوامل «ایرانی» خود پیاده می­کنند تا ما را به آن ذلت ابدی که دلخواه­شان است بکشانند. اگر ما به خود نیاییم قربانی این توطئه­ها خواهیم شد. حتا تجزیه­طلبانی که امروزه عزیز دردانه­های غرب­اند و دستور و پول از غرب می­گیرند و خود را برای تجزیه ایران آماده می­کنند ، نخستین قربانیان بعد از تجزیه خواهند بود. چون آن­ها در دست بیگانگان ابزاری بیش نیستند. مگر می­شود دزد بیاید و در یک خانه­ی مثلاً ده نفری که در ده اتاق آن خانه زندگی می­کنند بگوید که هر یک از شما اتاق خود را برای خود بردارید. خب از آن پس دیگر این ده انگشت نمی­توانند علیه بیگانه باهم متحد باشند ؛ پراکنده­اند، دشمن هم­اند، یکدیگر را می­شکنند و اگر یکی یا دوتاشان هم سالم بمانند آن را هم غرب می­شکند، شرق می­شکند، روسیه می­شکند، چین می­شکند و هر قدرت دیگری در منطقه که از دستش برآید. بسیاری کشورها درهمین اطراف خلیج فارس دندان طمع تیز کرده­اند برای سه جزیره­ی ایرانی درخلیج فارس، برای خوزستان، برای بلوچستان. بعد پیش­تر خواهند آمد برای شیراز، برای تهران، برای اصفهان و خراسان، برای شمال. از شمال هم میل وافری وجود دارد برای دسترسی به آب­های گرم خلیج فارس. درغرب هم میل وافری وجود دارد برای آسیا و خاورمیانه­ای تازه که در آن هیچ کس سرور نباشد جز غرب. در شرق، درچین هم چنین ایده­ای وجود دارد که تمام بازارهای آسیا از آن چین شوند تا این ابر قدرت و غول زرد تمام جهان را ببلعد. در این واویلا عده­ای به راستی نادان یا به راستی وطن­فروش، با تئوری­های عجیب و غریب سخن از تجزیه­ی ایران می­زنند.

 

کتاب «سیمرغ و صیاد» یکی از کتاب­هایی است که در پاسخ به چنین افراد و جریان­هایی نوشته شده است. امیدوارم اهل سیاست و فن بیش­تر وارد این مباحث شوند و با این نویسنده و نویسندگان فراوان میهن­دوست و ایران­دوست دیگر این گفتمان را بیشتر بررسی کنند. البته آنانی که میهن خود ایران را دوست دارند همه­ی جهان را دوست دارند و فراتر از آن، میان آذری، ترک، بلوچ، کرد، عرب و فارس تفاوتی قائل نیستند. همه­ی ما آحاد یک ملت هستیم. همه­ی ما فرزندان ایرانزمین هستیم. امروز در هرخانواده­ی ایرانی یکی یا ترک است، یا لُر، یا کرد است یا فارس،ای  بسا تبارعربی هم داشته باشد. ما یک خانواده­ی بزرگ به هم آمیخته­ایم. درهم آمیخته­ایم. ما یک تن واحد هستیم و هیچ نیرویی نمی­تواند این ده انگشت را از هم جدا کند مگر این که اراده کند آن­ها را قطع کند. که البته در آن صورت این دست مشت می­شود، و این مشت بر دهان تجزیه­طلب­ها و بر دهان آنانی که پشت تجزیه­طلب­ها ایستاده­اند، فرود خواهد آمد.

<><><> 

این گفتار از مجموعه­ی «نقد شفاهی ادبیات ایران» است که نخست بصورت فایل تصویری در  سال 2010 میلادی در یوتیوب پخش شده. متن پیاده شده اندکی ویرایش شده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.