رفتن به محتوای اصلی

احمدی نژاد ؛ رئیس جمهوری که عادت دارد سکته بدهد* ( بخش اول )
13.01.2013 - 19:33

این قانون مبارزه با ظالمان و ستمگران است که اگر از هر شکافی که در قدرت سیاسی حاکم و دستگاه سرکوب آن باز می شود ؛ خوب استفاده شود . امکانات گسترده تر و راههای سهل الوصول تر برای مبارزه در اختیار مبارزین قرار می گیرد .

 

تاریخچه :

ــ ابوالحسن بنی صدر : اولینرئیس جمهورِ نظامِ جمهوری اسلامی ــ بعد از انقلاب 57 ــآقای " بنی صدر " بود که بعد از پیروزی در انتخابات ؛ در بهمن 1358 به عنوان رئیس جمهور کشور مشغول به کار شد ( وی هنوز هم عنوان منتخب شما ــ خطاب به مردم ــ را یدک می کشد ) . ابوالحسن بنی صدر بعد از یکسال و نیم کشاکش و درگیری با مجلس و قوه قضائیه رژیم ؛ سرانجام در خرداد ماه 1360 توسط مجلس رژیم استیضاح شده ؛ عدم کفایت سیاسی وی اعلام و از مقام ریاست جمهوری عزل و تحت تعقیب قرار گرفت .

 بنی صدر بعد از عزل از ریاست جمهوری چند ماه در ایران مخفی و بعد از کشور خارج و اکنون مقیم فرانسه و به فعالیت سیاسی علیه رژیم مشغول میباشد . قوه قضائیه در آن زمان اتهام های رئیس جمهور فراری را به این ترتیب اعلام کرد : موضعگیری علیه نظام جمهوری اسلامی ؛ تبانی و همکاری با سازمان مجاهدین ــ به ادعای رژیم ضد انقلاب وابسته به شرق و غرب ــ ؛ مخالفت مستمر با مجلس و دخالت در قوه قضائیه

ــ محمد علی رجائی : بعد از عزل بنی صدر محمدعلی رجائی به جای وی منصوب شد . دوران ریاست جمهوری وی تنها یک ماه طول کشید و  8 شهریور 1360 در انفجاری که در ساختمان نخست وزیری صورت گرفت همراه با نخست وزیرش آقای باهنر کشته شد . وی که با رضایت کامل همه جناحهای حکومتی به این پست منصوب شده بود ؛ ظاهرا" دوره کوتاه ریاست جمهوری اش بدون اختلاف ویژه ای با دستگاه روحانیت و ولی فقیه سپری شد .

اما حوادث بعد و بخصوص  ناسازگاری رژیم با همسر وی عاتقه صدیقی که از همان سالهای نخست عمر نظام جمهوری اسلامی ؛ از منتقدین سیاستهای نظام بود و در چند دوره انتخابات مجلس رد صلاحیت شده و در قیام اعتراضی 22 خرداد 88 نیز از معترضین و مواضع موسوی و کروبی حمایت کرده بود ؛ نشان میدهد که اگر ریاست جمهوری آقای رجائی هم ادامه پیدا میکرد ؛ مجبور به اتخاذ مواضع مخالف ــ در قبال سیاست ها ؛ دخالت ها ؛ کارشکنیها و اعمال فشارها از طرف ولی فقیه و وابستگان وی ــ شده و به صفوف فتنه گران ؛ منحرفین و یا خواص بی بصیرت می پیوست .

ــ سید علی خامنه ای : بعد از کشته شدن رجائی از 1360 تا 1368 سید علی خامنه ای برای دو دوره پیاپی رئیس جمهور کشور بود . مخالفت و نارضایتی وی از دخالت ها و صدور حکم حکومتی ولی فقیه ــ خمینی ــ برای ابقای سید حسین موسوی در سمت نخست وزیری در سال 1364 از حوادث مهم دوره ریاست جمهوری وی بود که نشان میدهد  مشکل ــ تداخل مسئولیت و اختیارات ــ میان ولی فقیه و ریاست جمهوری مشکل و تضادی ذاتی و ماهوی در این نظام است .

توضیح اینکه ؛ خامنه ای در دور اول ریاست جمهوری در سال 1360 خواستار نخست وزیری " علی اکبر ولایتی " بود و با نخست وزیری آقای موسوی که خط امامی ها پیشنهاد کرده بودند مخالف بود ؛ ولی نهایتا" بر خلاف میلی باطنی اش ؛ به نخست وزیری موسوی تن سپرد . در سال 1364 در دوره دوم ریاست جمهوری اش ؛ قصد داشت موسوی را از پست نخست وزیری عزل و ولایتی را به مجلس معرفی کند که این بار هم با تو دهنی ولی فقیه ــ خمینی ــ و صدور حکم حکومتی از طرف وی مجبور به ابقای موسوی در پست نخست وزیری شد .

ــ علی اکبر هاشمی رفسنجانی : بعد از خامنه ای از سال 1368 تا 1376 بمدت 8 سال رئیس جمهور ایران بود . وی در آن سالها بدلیل کثرت جنایت و تباهی هایش در نظام ؛ از طرف اکبر گنجی ــ اصلاح طلب ــ به لقب " عالیجناب سرخپوش " مفتخر گشته بود.  علیرغم نقش اصلی در برنامه ریزی برای ولی فقیه شدن خامنه ای ؛ با قدرت گیری و تثبیت بیشتر موقعیت خامنه ای ــ بعنوان ولی فقیه ــ از میزان اقتدار و نفوذ رفسنجانی ــ که تا قبل از آن نفر دوم قدرت بعد از خمینی بود ــ بتدریج کاسته شد . بطوریکه در انتخابات مجلس ششم بدلیل اعمال نفوذ و مخالفت دار و دسته خامنه ای و همچنین  بخاطر رویگردانی و انزجار مردم ؛ نفر سی ام شد و از آن ببعد به " آقا سی " معروف گردید .

پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 و حمایت تلویحی رفسنجانی از معترضین و " جنبش سبز " و آشکار شدن بیشتر اختلافات وی با خامنه ای و نظام تحت مدیریت او ؛ ابتدا تریبون نماز جمعه و بعد ریاست مجلس خبرگان را از دست داد و جز " خواص بی بصیرت " و مغضوبین نظام شد . در مورد رفسنجانی و نقش محلل گونه وی در نظام  بعدا" بیشتر خواهم نوشت .

ــ سید محمد خاتمی : وی ــ معروف به سید خندان  ــ در سال 1376 به عنوان لیدر و رهبر اصلاح طلبان با حمایت چشمگیر و غیر منتظره مردم و بخصوص جوانان و دانشجویان به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و تا سال 1386 دو دوره پست ریاست جمهوری کشور را بعهده داشت . وی از همان ابتدای ریاست جمهوری اش با موانع و بحرانهای متعددی که اصولگرایان طرفدار ولی فقیه برای دولت وی ایجاد می نمودند ؛ مواجه بود .

خود خاتمی در آن دوره گفته بود دولت او را  هر 9 روز یکبار با یک بحران مواجه میسازند و معتقد بود وی بیشتر تدارکاتچی نظام است تا رئیس جمهور کشور . علیرغم تمکین و سرسپردگی وی به ولی فقیه ؛ با پایان یافتن دوره ریاست جمهوری اش همواره با فشار و محدودیت های اصولگرایان مواجه بود . با روی کار آمدن احمدی نژاد و بخصوص بعد از حمایت خاتمی از کاندیداتوری موسوی بر شدت فشارها بر وی افزوده شده و در آخر نیز از کشور ممنوع الخروج شد .

ــ محمود احمدی نژاد : وی ششمین رئیس جمهور ایران است که از تیر ماه 1384 تا به امروز رئیس جمهور کشور می باشد . وی که در دو انتخابات جنجالی و پر تقلب برنده اعلام شد ؛ علیرغم اعتراضات مردم و دیگر کاندیدا ها  به صحت انتخابات برگزار شده ــ در هر دو دوره ــ با پشتیبانی همه جانبه ولی فقیه و سرکوب اعتراضات مردم ؛ پست ریاست جمهوری را اشغال کرده است .

اختلاف و نزاع احمدی نژاد ــ و باندش ــ با ولی فقیه ــ و باند اصولگرای طرفدار وی ــ از همان اوایل دوره دوم ریاست جمهوری شروع و اکنون که در ماههای پایانی ریاست جمهوری وی میباشد به اوج خود رسیده است . چشم انداز انتخابات پر تنش و پر حادثه ریاست جمهوری دوره دهم  نظام که در خرداد ماه 1392 صورت خواهد گرفت و فرجام دعوای باندها و سرنوشت احمدی نژاد و طرفدارانش ؛ موضوع این مقاله است که به آن خواهم پرداخت .

اشاره به این تاریخچه گذرا بخاطر آن بود که بگویم اختلاف و انشقاق میان رئیس جمهور و ولی فقیه اولا" موضوع جدیدی نیست و در تمام دوره های قبلی نیز وجود داشته است ثانیا" نشان دهم که این مشکل ؛ امری ماهوی و ساختاری است . یعنی فرق نمی کند چه کسی رئیس جمهور و یا ولی فقیه باشد باز " همین آش است و همین کاسه " با این تفاوت که هر بار دامنه اختلافات گسترده تر و شدت نزاعها بیشتر شده است .

به عبارتی به مصداق ضرب المثل معروف ایرانی " 10 درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه ــ سلطان احمدی نژاد و سلطان ولی فقیه ــ در اقلیمی نگنجند " ؛ این مشکل در تئوری عقب مانده و توتالیتر پرور "ولایت فقیه " ریشه دارد ؛ که ولی فقیه چشم دیدن هیچ شریک و رقیبی برای خود را ندارد . بنابراین اختلافات و تضادها در استبداد دینی همیشگی است و تا سرنگونی رژیم ارتجاعی حاکم بر کشور ؛ وجود و ادامه خواهد داشت .

امّا آنچه که اینبار مهم و قابل توجه و برای نظام خطر آفرین است ؛ تفاوت رئیس جمهور این بار نظام با دوره های قبلی است . این بار نظام دینی و ولی فقیه با رئیس جمهوری مواجه است که ــ رئیس جمهوری که اتفاقا" توسط سردمداران خود این رژیم و ولی فقیه نظام بیش از حد فربه و قدرت گرفته است ــ قصد عقب نشینی ندارد و مهمتر اینکه نظم و قاعده جاری بازی را نمی پذیرد و میخواهد نظم و قواعد قدیمی بازی را در هم بریزد .

واقعیت این است که احمدی نژاد تنها رئیس جمهوری در ساختار سیاسی قدرت است که در این 34 سالی که از عمر نکبت بار این رژیم می گذرد جرأت رویاروئی با ولی فقیه را داشته است . وی در مقایسه با 8 سال دوره تدارکاتچی بودن خاتمی ــ با آن همه رأی و حمایت مردمی ــ ؛ جرأت کرد به خامنه ای بنویسد و یگوید ؛ دست نگهدار ؛ اختیارات رئیس جمهوری نباید محدود گردد .

یعنی با اینکه احمدی نژاد ادامه هر دو دوره ریاست جمهوری خود را مدیون ولی فقیه و اطرافیانش بوده است و بیش از هر رئیس جمهوری از حمایت و پشتیبانی رهبر برخوردار گردیده ؛ اما تنها رئیس جمهوری نیز بوده است که اینگونه در مقابل ولی فقیه قد بر افراشته است ( بعدا" مفصل تر باین موضوع خواهم پرداخت ) و اکنون این عامل ــ طغیان احمدی نژاد علیه ولی فقیه ــ باعث گستردگی و حدت یابی نزاع میان احمدی نژاد و باند ولی فقیه شده است . در واقع شکافی میان رئیس جمهور و رهبر ایجاد شده است که عمیق ترین و بزرگترین شکاف تمام دوران حاکمیت جمهوری اسلامی است . به نمونه هائی از موضعگیری افراد دو باند توجه نمائید :

احمدی نژاد ؛ رئیس جمهوری که هوادارانش از او خواسته بودند که " بت بزرگ " ــ یعنی ولی فقیه را بشکند ــ ؛ در مقابل شاخ و شانه کشیدن های باند ولی فقیه میگوید : در راه استیفای حقوق حقه ملت عقب نشینی نمی کنم .

عوض حیدرپور عضو کمیسیون امنیت مجلس : این حرفها ــ حرف های آقای الهام ــ جزئی از آن بازی خطرناک آتش بازی در جامعه است که سران دولت دهم شروع کرده اند ؛ متأسفانه آقای الهام هم آتش بیار این معرکه شده است .

عوض پور نماینده مجلس : البته وضعیتی که اکنون دولت دهم برای کشور رقم زده است ؛ اوضاع را بهم ریخته تر از آن کرده است که بتوانیم راجع به انتخابات صحبت کنیم . و اکنون باید نگران بهم ریخته شدن اوضاع کشور باشیم تا نگران انتخابات .

اسفندیار رحیم مشائی خطاب به طرفداران ولی فقیه : احمدی نژاد باین آسانی ها کنار نمی رود و عادت دارد سکته بدهد تا سکته کند .

احمدی نژاد در همایش قانون اساسی :تا ما تذکری نسبت به قانون اساسی میدهیم ؛ میگویند اختلاف ها را شروع کردید در حالیکه که مشکل از جائی آغاز میشود که بخواهیم با اقلیتی کل ملت را کنترل کنیم . بنابراین تذکرات ما اختلاف نیست بلکه صیانت از حقوق مردم است .

احمدی نژاد در نامه برئیس قوه قضائیه : در حالی که جنابعالی به آسانی برئیس جمهوری که نماینده ی ملت و مجری قانون اساسی است ؛ اتهام میزنید . آیا می تواند برای آحاد مردم که پشتیبانی خاصی جز خداوند ندارند ؛ امنیت قضائی متصور باشد ؟ که رئیس قوه قضائیه در جواب وی می نویسد : حکایت شما ــ رئیس جمهور ــ ؛ حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده و به مِلک خود منظم ساخته بود و بهمه میگفت : چرا رعایت مِلک سلطان را نمی کنید !؟

عوض حیدر پور عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی : الهام سخنگوی جریانی شده که در صدد برهم ریختن نظم و آرامش کشور هستند و او باید توجه داشته باشد که اگر از بابت اینجور حرف ها آسیبی به کشور برسد ؛ شخص وی و رئیس جمهور باید جوابگو باشند .

احمدی نژاد در همایش ملی قوه مجریه : حتی در ایران مقام معظم رهبری نیز با واسطه انتخاب می شود ؛ اما رئیس جمهور بشکل مستقیم توسط مردم انتخاب می شود ؛ بنابراین رئیس جمهور تبلور مردم سالاری در کشور است ــ بعبارتی احمدی نژاد با زبان بی زبانی به ولی فقیه میگوید من بالاترم ــ . وی همچنین میگوید : ملت در انتخایات آینده کل انرژی خود را تخلیه کرده و کار را یکسره میکنند ( منظورش کار ولی فقیه است ) .

سایت بازتاب ( محسن رضائی دبیر مجمع تشخیص مصلحت ) : رئیس دولت پیش از این بطور متوسط در هر یک ماه یک سوژه جنجال آفرین تبلیغاتی ایجاد میکرد . امّا هر چه به پایان دولت نزدیک می شویم وی سرعت خود را در تنش آفرینی افزایش داده ؛ بطوریکه در هفته اخبر سه معضل برای کشور ایجاد کرده است .

سایت بازتاب ( محسن رضائی در نارضایتی از مواضع ولی فقیه که مانع سئوال و جواب از احمدی نژاد در مجلس می شود ) : اگر به مجلس و قوه قضائیه اجازه داده نمی شود تا به تخلفات و اتهامات برخی مقامات ارشد دولت رسیدگی کنند و وظیفه نظارتی خود را انجام دهد . حداقل این دو نهاد منحل شوند و مسئولیت آنها نیز به احمدی نژاد داده شود .

واقعیت این است که احمدی نژاد این بار نه تنها کوتاه نمی آید بلکه مصمم تر از گذشته ــ اگر بتواند ــ در صدد کوتاه کردن نقش دستگاه مذهبی در ساختار قدرت و همچنین بی اعتبار و بی ارزش کردن موقعیت ولی فقیه است . در اینصورت بناچار در آینده نه چندان دور شاهد خواهیم بود که ؛ قهر و خشونت ابزار اصلی حل تضادها و اختلافات درونی باندها و سردمداران رژیم ؛ شده است ؛ کما اینکه در سالهای گذشته موارد زیادی از درگیریهایِ خشونت بار میان افراد دو طرف در خیابانهای تهران وجود داشته است ــ درگیری در میدان های منیریه ؛ امام حسین ؛ هفت حوض و همچنین در متروی تهران ــ . اکنون سئوال این است ؛ علت استمرار و تشدید این اختلافات و دعواها چه میباشد ؟

ریشه این اختلافات و نزاع های مرگبارِ درونی نظام ؛ همانگونه که اشاره کردم ؛ ذاتی و ساختاری است و در قانون اساسی نظام دینی ریشه دارد ؛ قانون اساسی این رژیم یک قانون اساسی ایدئولوژیک و دینی است که دستورالعمل های ناشی از آن بر پایه شریعت تنظیم و نگاشته شده است . این دستورالعمل ها از آنجا که دستور شرعِ مقدسِ آخوندی است و عقل و اراده انسانی در آن دخالت نداشته است ؛ پس لازم الاجرا ؛ ابدی و تغییر ناپذیرند .

بنابراین ساختار سیاسی و حقوقی این نظام که بر اساس این قانون اساسی شکل گرفته است باید ثابت و لایتغییر باقی بماند . یعنی همانگونه که در قانون اساسی بصراحت بیان شده  کشور باید ولی فقیه داشته باشد ؛ مطابق این قانون اساسی ؛ ولی فقیه بالاتر از قانون است و اجازه اعمال اراده فرا قانونی دارد ؛ وی می تواند و باید بر اساس مصلحت نظام حکم حکومتی صادر کند  ؛ شورای نگهبان باید صلاحیت کاندیدا هر انتخاباتی در کشور را بر رسی کند و ...... .

از طرف دیگر چون این قانون اساسی هیچ ظرفیتی برای تغییر و اصلاح ندارد ؛ بنابراین هیچ راه قانونی برای بر طرف کردن مناقشات میان باندهای رژیم ــ مناقشاتی  که خود ریشه در همین قوانین دارند ــ ؛ وجود ندارد . بنابراین استبداد دینی راهی برای برون رفت از بحرانی که اکنون دیگر موجودیت وی را بخطر انداخته است ؛ ندارد . باشد تا روزیکه مردم و جوانان ایران ولی فقیه ؛ آخوندها و قوانین قرون وسطائی شان را به زباله دانی تاریخ بفرستند .

امّا اگر چه ریشه جنگ و نزاع میان باندهای نظام ؛ ساختاری و ذاتی است ولی عوامل بیرونی ــ تصمیم گیریهای مهمی که رژیم برای مقابله با وضع موجود باید اتخاذ کند مانند سرنوشت پرونده اتمی ؛ سرنوشت سوریه ؛ تحریم های بین المللی ؛ بحران اقتصادی و شدت گیری نارضایتی ها ؛ انتخابات مسئله سازی که در پیش است و .... ــ هم در این امر تأثیر گذار بوده و پروسه وقوع آن را تشدید و تسریع کرده است .

امّا از عوامل دیگر تشدید درگیری میان باندهای قدرت که باید به آن اشاره کرد ؛ ترس از آینده تیره و تاری است که در چشم انداز سران رژیم قرار گرفته است . در نگاه اول شاید چنین بنظر برسد که واکنش احمدی نژاد در مقابل جناح مقابل نوعی ضد حمله برقیبی است که تمام توان خود را برای خراب کردن وی و شکستن همه کاسه کوزه های خرابی و ویرانی کشور بر سر او ؛ بکار گرفته است . یعنی تمام اختلافات و جنگ و دعوای موجود را در واکنش تدافعی احمدی نژاد برای رهائی از مخمصه اصولگرایان خلاصه کرد .

اما واقعیت این است که همه سر دمداران رژیم به نوعی در حال فرار از وضعیت رقت باری ــ برای  مردم و کشور ــ هستند که همه آنها در بوجود آمدنش سهیم بوده اند . یعنی متهمین اصلی خرابی کشور هر کدام با متهم کردن دیگری میخواهند برای خود فرجه بقا بخرند . جالب است ؛ در حالی که همه در چنین مخمصه ای گرفتار شده و همگی در حال فرار به جلو و مقصر معرفی کردن دیگران و بی تقصیر نشان دادن خود هستند ؛ ولی همچنان حریصانه و با ولع تمام برای کسب قدرت بیشتر و تصاحب سهم بیشتر ؛ تلاش می کنند .

یعبارتی فرار از مسئولیت خرابی ها و ویرانی های ببار آمده ؛ خرابی هائیکه دیگر به هیچ شکلی نمی توانند آن را کتمان کنند ــ بخصوص خطر قحطی و گرسنگی مردم که در چشم انداز قرار دارد ــ و ترس از چشم انداز تیره و تار رژیم و هراسان از شورش و طغیان محرومان و گرسنگان ؛ شاید از دیگر علت های تشدید اختلافات  و درگیری باندهای رژیم باشد .

در چنین صورتی ؛ اوضاع بحرانی کنونی نظام " ضرورت و اجبارِ تغییر " را به مشغله ذهنی همه باندها و جناحها و حتی ولی فقیه نظام تبدیل کرده و خواهد کرد . یعنی همانطور که وضعیت فلاکت بار معیشتی مردم نیز تائید میکند ؛ وضعیت رژیم به نقطه ای رسیده است که دیگر این رژیم به مانع جدی سر زندگی ؛ نشاط و حیات جامعه و زندگی اجتماعی که در گرو تولید و مبادله است ــ فلسفه وجودی دولت ها به جریان انداختن و حفظ چرخه تولید و مبادله است ــ تبدیل شده است ؛ بنابراین انتخابِ تغییر ؛ اجبار رژیم است  .

در چنین شرایطی ؛ انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92  برای جناحها و باندهای مختلف رژیم سر فصل تغییر در سیاستها خواهد بود . هر کدام از آنها تلاش خواهند کرد با چرخش در سیاست های خود ؛ شانس خود را برای عبور ار بحران های مرگبار کنونی بیازمایند . تصاحب میدان برای این تغییر میتواند از عوامل دیگر  تشدید نزاع و درگیری باندهای رژیم باشد .

بنابراین در چنین شرایطی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه 92 ؛ بسیار پر تنش و پر حادثه خواهد بود ؛ تنش و حوادثی که در صورت حذف احمدی نژاد ضریب می خورد . یعنی دوران صلح آمیز تقسیم قدرت و ثروت در میان باندهای رژیم دیگر بپایان رسیده است و جناحهای رژیم دیگر آشکارا بهم چنگ و دندان نشان میدهند . یعنی جنگ و خونریزی در میان باندهای رژیم در آینده ای نزدیک ؛ اجتناب ناپذیر است .

 تنها با جدی و واقعی دانستن اختلافات و دعوای باندهای قدرت است که اپوزسیون و مخالفین رژیم می توانند از شرایط و امکانات بالقوه ای که در دوره انتخابات ــ که درگیری باندها به اوج خود میرسد ــ بوجود خواهد آمد برای دامن زدن به اختلافات و شعله ور نمودن این جنگ در راستای سرنگونی رژیم استفاده نمایند . که باین مهم در بخش بعدی مقاله خواهم پرداخت . ..... ادامه دارد

 

محمود خادمی ــ 14.01.2013

arezo1953@yahoo.de   

                                                  

پاورقی :

*

عنوان مقاله از اظهارات اسفندیار رحیم مشائی معاون احمدی نژاد بر گرفته شده که خطاب به طرفداران ولی فقیه گفته بود : احمدی نژاد به این آسانی ها کنار نمیرود و عادت دارد سکته بدهد تا سکته کند .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.