رفتن به محتوای اصلی

زمهریر
13.02.2013 - 08:19

 

زمهریر

 

هوا قهر وُ غضب دارد، شگفتا

که چون تومارِ مرموزی

چنین کز کرده وُ پیچیده در هم

بلور؛ آویزه ی گوشِ جهان، سرد

حریرِ زمهریری زیرِ پا فرش

به بغضی در گلوی باغ می ماند

تلنگر گر زنی

گُرگُر بگریَد چون یکی کودک؛

که گم کرده ره وُ مادر.

دلِ دنیا گرفته ست

مکان در انزوایِ زار بی پَر

نه کوکو گفتنِ مرغک

که در زندانِ ساعت سخت تنهاست

و گه گاهی زمان را می زَنَد فریاد؛

چو هذیانِ مریضی بسته بر بستر

نه رقصِ ساده ی رؤیای رقاصک

که گِردِ خویش می رقصد مکرر...

دلِ بگرفته ی ناشاد نگشاید

نه گلدانِ کنارِ پنجره اینک

که پاشد عطرِ نامفهومِ فردا

نه این پرده، نه این غم

که در چین وُ شکن آشفته خفته ست

به کردارِ کسی آونگ بر دار

نه این گل های بی حس جمله ابتر

که بر قالی ندارد شور وُ حالِ سازِ بیدار

نه اشیاءِ خموشِ خلوتِ خالی

سرودی می دهد سر

دلِ دنیا به چنگِ حیله ی بیهوده ی درد.

نشاط وُ شعله می باید

که آتش در زَنَد

بر هیزمِ تر

بگیراند مگر این تیره پیکر

و فانوسی برآرَد چون

نگاهِ یارِ من روشن

 

مرا از قابِ غمگینِ دروغین ات، رها کن

تو ای خوابِ زمستانیِ بی روزن

2013 / 2 / 13

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.