رفتن به محتوای اصلی

کتابسوزان طلایه دار فاشیسم
20.02.2013 - 20:39

 تایماز اورمولو

همه امضا کنندگان و نیز ایران گلوبال و آذر- آنلاین را به خواندن اعترافات زوری بالایان نویسنده ارمنی و قهرمان ملی ارمنی ها دعوت می کنم . حمایت از ایلیسی حمایت از زوری بالایان است. لطفا بخوانید و دستتان را روی وجدانتان بگذارید. من شما را با وجدانتان تنها می گذارم :

یکی‌ از شعرا و نویسندگان مشهور ارمنی ب…ه نام زوری بالایان در کتابی‌ تحت عنوان ؛احیا دوباره روحمان؛ از قتل عام خوجالی در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که خود نیز در آن شرکت داشته چنین مینویسد: با خاچاتوریان به خانه ای که تصرف کرده بودیم وارد و کودک ۱۳ ساله تورکی رادیدیم که توسط سربازان ارمنی به پنجره اتاق میخکوب شده بود خاچاتوریان برای اینکه جلوی گریه و فریادهای کودک را بگیرد پستان بریده شده مادرش را به زور در دهان وی فرو برد بعد از آن من پوست سر و سینه و شکم کودک را کنده و تایم گرفتم کودک در عرض هفت دقیقه بر اثر شدت خونریزی جان داد و من با این عمل دچار شادی و شعف زاید الوصفی شدم و تمام روحم سر شار از غرور گردید. خاچاتوریان جسد کودک را تکه تکه کرده و در مقابل سگهایی که از نژاد خود ترکها هستند انداخت!شب همانروز این کار را با سه کودک دیگر ترک تکرار کردیم `بدین شکل من به وظیفه خود به عنوان یک ارمنی عمل کرده و یقین دارم که که تمامی‌ ارامنه به ما و کارهایمان افتخار خواهند کرد. زوری بالایان – از کتاب احیا دوباره روحمان- چاپ شده در صفحه ۲۶۰ تا ۲۶۲ نشریه وانادزور بتاریخ ۱۹۹۶. علاوه بر این نویسنده و روزنامه نگار دیگر ارمنی به نام دیوید خردیان که اکنون ساکن لبنان می‌باشد در لابلای صفحات ۱۹ تا ۷۶ کتابی تحت عنوان» در راه صلیب» از مصیبتهای وارد به اهالی خوجالی در طی‌ قتل عام آنها توسط ارامنه به عنوان افتخار ارامنه یاد کرده و در صفحهٔ ۲۶ آن نوشته است:در یک صبح سرد در نزدیکیهای داش بولاق مجبور شدیم برای عبور از یک باتلاق از اجساد پلی‌ برای عبور بسازیم »پود پول کوویک اوهانیان » وقتی‌ ترس مرا در عبور از روی اجساد دید و اشاره کرده وگفت نترس حرکت کن و من پایم را روی جسد دختری ۹ تا ۱۱ ساله گذاشته و شروع به حرکت نمودم.پاهایم وتمام شلوارم غرق خون شده بود. بدین شکل ما از روی اجساد ۱۲۰۰ نفر که پلی‌ برای ما شده بودند گذشتیم. در صفحهٔ۶۲ و ۶۳ » مارتین ۲» از یک گروه ارمنی به نام کافلان که وظیفه سوزاندن اجساد را بر عهده داشتند نام برده شده و در ادامه آمده است: ۲۰۰۰ نفر از منگولهای پست(تورکها) در یک کیلومتری خوجالی سوزانده شد .در آخرین ماشینی که برای سوزاندن حمل میکردند من دختری ۱۰ ساله را دیدم که علیرغم زخمهای زیاد در ناحیه سر و دست وسرما و گرسنگی همچنان زنده بود و به سختی نفس می‌کشید ;دخترک به من نگاه میکرد و من هیچگاه چشمها ی آن دختر ۱۰ ساله را که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد را فراموش نخواهم کرد `سربازی به نام تیکرانیان گوشهای دخترک را گرفت و او را کشان کشان به داخل اجسادی انداخت که قرار بود سوزانده شوند سپس مواد آتش زا بر روی آنها ریخته و اجساد راآتش زدند› صدای نالهٔ و فریاد کسانی‌ که هنوز زنده بودند از میان آتش به گوش میرسید.

گلشن

ویسندگان این متن کاری به کار ارمنی مسلمان ندارند. نه از ارمنی دفاع کرده اند و نه از مسلمان. به قتل عام خوجالی هم اشاره کرده اند و آنرا بعنوان قتل عام نامیده اند. مسئله سر آزادی بیان است. کتاب سوزی کار فاشیستهاست. آذربایجان نباید به این راه برود. این نظر نویسندگان نامه است. نظر شما برعکس است. شما می گویید هرکس حرفی مخالف منافع ملت بزند باید کوبیده شود. چه کسی تعیین می کند که منافع ملت کجاست؟ اکرم ایلیسلی کتاب خود را بسود ملت می داند و شما سوزاندن کتابش را. مرجع چیست؟ واما اگر شما کتاب بالایان را دیده اید و ترجمه اش را دارید چرا پنهان کرده اید؟ انرا به ایران گلوبال و آذر انلاین بفرستید. خودتان هم در سایتتان منتشر کنید. اصل کتاب را هم بگذارید تا بتوان مقابله اش کرد و بهانه درست نشود. عوض تهمت زدن کار بکنید

 آ.ائلیار

تایماز اورمولوی عزیز، دفاع از اکرم ایلیس لی، به خاطر « آزادی قلم و بیان و حفظ امنیت یک نویسنده» است؛ نه دفاع از «زوری بالایان» . اگر همچو شخصیتی که شما میگویید هست و چنین چیزهایی نوشته- بدون شک یک قلمزن داشناکسیونیست است که اینگونه با افتخار حرف میزند.- داشناکسیون حزب ناسیونالیست ارمنی- که حزبی راسیستی-فاشیستی ست- اینها و مانند آنها فقط گوشه ای از جنایتهاست- فاجعه ی قره باغ بسیار درد آور و غم انگیزتر از اینهاست. همه امضاء کنندگان این متن اطلاع دقیقی از اینگونه جنایات دارند. و آنها را تحت عنوان «قتل عام» محکوم کرده اند. هدف ایلیس لی آنچنان که خود میگوید و هنر رمان نویسی ایجاب میکند به میدان کشیدن «نویسندگان مردمی» ارمنستان است که به « نقد اعمال خود» بپردازند؛ نه اینکه قلمزنان فاشیست بیایند و با افتخار از جنایات خود سخن بگویند.

آری انها « روح خود را احیا میکند» ، ولی روح فاشیستی خود را- نه روح انسانیشان را. هدف ادبیات احیا روح انساندوستی ست که این جنایات را محکوم کنند. تا همچو فاجعه ای بار دیگر تکرار نشود. راهش نفی نگرش ناسیونالیستی ست. از هر دو طرف. نه دمیدن به کوره ی این آدم سوزی.

 آراز سلیمانی

آ.ائلیار عزیز کتابیکه محتویات نژاد پرستانه داشته باشد, باید و باید سوزانده شوند.من شخصا هومانیست بودن شما را باور ندارم.

صادق مهرپور

جناب سلیمانی نویسندگانشان را هم میخواهید بسوزانید؟ اگر اینکار را هم بکیند که کارتان تکمیلِ تکمیل میشود.

کاظم ثانی

آراز سلیمانی عزیز، با این استدلال باید همه کتابها را سوزاند. هر کتابی از نظر بعضیها اشکالات فراوان دارد. چطور است که وقتی محمدرضا پهلوی کتابهای ما را سوزاندند بد است و فاشیستی و وقتی ما کتابهای اکرم ایلیسلی را میشوزانیم خوب و انسانی؟ آزادی بیان و قلم را محترم بدانیم. در همین سایت ایرانگلوبال اگر نوشته های شما را در نظر بگیریم، بعضیها هزاران دلیل برای سوزاندن خود شما پیدا میکنند چه برسد به نوشته های شما. کتابسوزان طلایه دار فاشیسم است. بیدار باشیم.

 آ.ائلیار

ساس ناسیونالیسم در اوج خود «ژن»گرایی ست. خواه در جلد مذهبی « ارمنی-مسلمان»- اسلام سیاسی- یا « ملت حاکم و محکوم» ، یا « ژن معیوب فارسی زبانان» یا « ژن ترک» و «آریایی» باشند- اساسشان یکی ست. و آنان که فریاد « ترک و ترک» یا «آریایی آریایی» ، و « ارمنی ارمنی» و غیره سر میدهند فرق نمیکند چه تخصصی دارند - پزشک اند یا سیاستمدار و یا دنباله رو - در کلیت خود اسیر اندیشه های راسیستی و فاشیستی اند. انسانهای بیگناه همیشه قربانی سیاستهای غیر انسانی این گروهها هستند. فاجعه قره باغ نتیجه سیاستهای ناسیونالیستی ترک- ارمنی بود. و دیگران نیز آتش بیار معرکه بودند. از نشانه های این گروهها یکی «کتاب سوزی» ست. که مقدمه انسان سوزی ست. با این واپسماندگیها تنها دیکتاتوریهای نازیستی و فاشیستی در جامعه سرکار میایند - نه دموکراسی. این هم آرزوی فاشیستی یک ترکیست برای آ. ائلیار:

«آقای ایلیار: ... بعد از استقلال ازربایجان افرادی مانند تو ... را در قفس هایی گذاشته و در کوی و بازار خواهیم گردانید که کودکان به هیکل شان بشاشند و بزرگتر ها به صورت کریه شان تف به اندازند. ..هله لیک سهند» منبع مقاله ی « درپاسخ یک مهران بهاری گرا»- آرشیو نویسندگان آ. ائلیار.

 آراز سلیمانی

آ ائلیار محترم ... اگر در عمرتان حتی یک کلمه از جنایات تاریخی استالین و لنین, که میلیونها انسانهارا کشتند, به زبان می آوردید, حالا باور میکردم , که واقعا ذره ای به انسانها فکر میکنید.

 آ.ائلیار

هر کس جنایت کرده طبیعی ست که محکوم است . فرق نمیکند چه کسی باشد. و چه تعداد آدم کشته. من نه استالین شناسم و نه لنین شناس. و نه قاضی. اگر اینان آدم کشته اند یا خشونت علیه انسان بخرج داده اند معلوم است که عملشان قابل دفاع نیست. و محکوم است. به انسان فکر کردن معنایش اینست که مشکلات « اقتصادی-سیاسی- تبعیضات و غیره » را به ژن آدمها مربوط نکنی و مردم فارسی زبان را « ژن معیوب» نام نبری. که فکری راسیستی و نازیستی ست. کاری که از دست یک انسان دوست برمیاید اینست که دشواریهای اجتماعی را به سرشت اشخاص مربوط نمیکند. من اگر به انسان فکر نمیکردم به همراه آنان که «کاشف ژن معیوب فارسی زبانان» هستند- بودم - و نه مخالف آنها. و در توضیح ضد انسانی بودن این خیالات نازیستی نمی نوشتم. یکبار مردم فارسی زبان را « ملت حاکم» بنامید- بعد برایشان «ژن معیوب کشف کنید» - بعد « قوم وحشی» بنامید؛بعد من و امثال من را که در نازیستی بودن این افکار هشدار میدهیم « غیر انسان دوست» خطاب کنید- مدافع استالین و لنین بنامید -بدون کوچکترین «فاکت» از نوشته های من- اینها « اعمال و رفتار»های عقب مانده ایست که سخت به زیان سربلندی و آزادگی مردم آذربایجان است. اما چه میتوان کرد؟« بتون مغز ها» جز این واکنشی نمیتوانند داشته باشند. و غم و درد عمومی مردم ما نیز همینجاست.

بابک بخت آور

مخلص مصاحبه و نوشته اکرم ایلیسلی این مثل معروف تورکی است:" امیر بازاری اود توتسون؛ منه بیر دستمال اولسون"! ترجمه : " بازار امیر درآتش بسوزد مهم نیست؛ اصل آن است برایم یک دستمالی از آنجا عاید شود!" بدان معنا که هر سو استفاده ای از این اثر می خواهد بشود مهم نیست؛ اصل این است که من در ظاهر به عنوان نویسنده ای بی طرف؛ مدرن و متفاوت شناخته شوم. همان روشنفکرمآبی مرسوم و بیماری مزمن که گریبان خیلی ها را در آذربایجان گرفته و در طول تاریخ هر بدبختی بر آذربایجان اگر نگوییم خیانتها از سر این سطحی نگریها نازل شده است. ایشان جواب سئوالی در مورد عدم اشاره به فاجعه قتل عام خوجالی و صرفا اشاره به چند مورد مشکوک برخورد خشونت امیز با چند ارمنی ( بدون فاکت) مسئله را به رابطه شیر سماور و سماور و استکان و چای ... مرتبط می نمایند! غافل از اینکه اینها در کنار هم هستند که می توانند تصویر کامل و روشنی از یک رویداد و واقعه ارائه دهند نه به صورت مجزا! این بدان می ماند که یک طرف یک جمله را حذف نموده و فقط بر یک بخش اشاره کنید و با استناد به آن نتیجه بگیرید. مثلا در مسائل دینی گفته شده است که " اگر در حین نماز کسی بادی در کند ( با معذرت) آن نماز حرام است." مثال آقای ایلیسلی بدان می ماند که بخش اول این جمله حذف نموده و بگوییم در دین آمده "نماز حرام است".!؟ آقای ایلیسلی پا را فراتر گذاشته و ادعا می نماید در مورد خوجالی نویسندگان ارمنی خواهند نوشت! این بیچاره فراموش کرده روشنفکر ارمنی عاقل تر از امثال او دموکراتمآبان ماست که منافع و حقوق ملت و کشورش را فدای جاه طلبی و ارضاء امیال شخصی و شغلی اش کند چه تاکنون چنین بوده است. نویسنده ارمنی احمق نیست و می داند که در شرایطی که کشورش مدعی مالکیت قاراباغ است و متهم به جنایت و قتل عام در خوجالی چنین نوشته ای ( هرچند با دیدی انسان دوستانه) می تواند از سوی طرف آذربایجانی به عنوان سند ( آن هم از زبان یک ارمنی) به سازمان ها و مجامع بین المللی ارائه شود و حداقل از نظر روانی و حیثیتی به ضرر منافع ملت و کشور مطبوعش تمام شود. اما شاید در آینده و وقتی وضعیت قاراباغ مشخص شد و مثلا استقلال پیدا نمود و غیره چنین کاری بکنند ولی اکنون هرگز! قطعا چنین اعمالی از روشنفکرمآبان خوش خدمت آذربایجانی بر می آید ولا غیر و این یعنی فلاکت. هم آنهایی که در طول حکومت 70 ساله شوروی بخش هایی از خاک آذربایجان از جمله "زنگه زور" و غیره را ضمیمه ارمنستان نمودند و برای دستیابی به مدال های افتخار؛ نائلیت به شهروندی جهان وطنی و .. زمینه تغییر دموگرافی جمعیتی در منطقه قاراباغ به نفع ارامنه را محیا نمودند! در اصل قاتلان اصلی آنهایند و از ماست که بر ماست. ( هم اکنون همین سیاست را در آذربایجانغربی در آذربایجان جنوبی نیز دنبال می نمایند) چقدر سخت است که انسان با هم وطنی رو در رو شود که خودش را پاک به نفهمی زده است. زمین و زمان علیه آذربایجانی فعالیت می نماید؛ روس از شمال و ایران فارس از جنوب و اروپا هم که تلاش دارد مسئله قاراباغ را به مانند مناقشه ای دینی جلوه دهد تا سرزمینی ؛ و حمایت مسیحیان را به ارامنه جلب نماید. با این همه خشونت به طور قطع محکوم است و راه حل اساسی در برخورد خشونت آمیز با این موارد نیست! اکرم ایلیسلی ها مقصر نیستند؛ او به هر حال نویسنده است وآرزوهایی دارد؛ می خواهد هر آن پیشرفت کند خصوصا در اواخر عمرش بد نیست شگفتی ساز و جهانی شود و ای بسا ایستادن در طرف اشغالگران و متجاورزین منطقی ترین راه نیل به مقصود باشد؛ زیاد هم نمی توان بر او خرده گرفت. خلاصه اینکه آزادی قاراباغ با ژئوپولوتیک کنونی حاکم بر منطقه و نوع حکومت حاکم بر آذربایجان به این زودی ها قابل دسترس به نظر نمی رسد. آینده ایران شاه کلید حل این معضل است. روند تغییرات سیاسی در ایران و سهم آذربایجانی ها در شکل گیری قدرت سیاسی در آینده ایران و منطقه بدون شک نقش کلیدی و موثری در آزادسازی منطقه قاراباغ ایفا خواهد نمود. برجسته نمودن چنین مسائلی توسط برخی روشنفکرمآبان ایران دوست ( با پروفایل آذربایجان دوست و .) نیز دقیقا حرکتیست سیستماتیک که در راستای ضربه زدن به حرکت ملی و منافع ملی آذربایجان و ارائه تصویر نادرستی از واقعیت های تاریخی و وضعیت موجود صورت می گیرد. با ادامه روند کنونی در ایران و تشدید خطر فروپاشی جمهوری اسلامی تقابل افکار و جهت گیرهای سیاسی شدت پیدا نموده و به رادیکالیزه شدن فضا خواهد انجامید. روندی که جمهوری اسلامی و نیروهای سیاسی برجای مانده از دوران جنگ سرد ( اعم از چپ و راست) در اپوزوسیون ایران (فارس) در برخورد با جنبش های ملل غیر فارس در پیش گرفته اند نیز سرانجامی بهتر از اتحاد شوروی و یوگوسلاوی را در چشم انداز سیاسی ایران متصور نمی شود.

 آ.ائلیار

بابک بخت آور عزیز، کار ادبیات بسیار «سخت و جدی و ریشه » ای ست. یعنی که مثل « سیاست اسیر « مواضع روزانه » نیست. از این زاویه در ادبیات « ثبات » حاکم است. برخلاف سیاست که از عنصر « ناپایداری » تبعیت میکند. ارزیابی «حرکت و رفتار و اثر» نویسنده ای کهنسال، با یک عمر قلمزنی در ادبیات، و قرار گرفتن در ردیف بزرگترین نویسندگان وطنش، با دید سیاسی « بی ثباتی» فکر نمیکنید نشانه عدم « شناخت » کافی از « کار ادبیات» باشد؟ هر کس درکار ادبیات تجربه دارد به این مسئله آگاه است که با توصل به « بی ثباتی» ها نمیتوان « اثری ماندگار» خلق کرد. نویسنده با تجربه اثر خود را بر پایه «ثبات» میافریند. و ایلیس لی نیز چنین کرده است. عنصر ثبات در کار او « انساندوستی» ست. بهمراه عنصر دیگری به نام « بی طرفی» . تاکنون در مورد قره باغ از «هردو طرف» نوشته های «طرفدارانه » منتشر شده است.

ولی جای نوشته ای با عناصر یاد شده در کار ایلیس لی خالی بود. با توجه به این نکات همانطور که خود نویسنده نیز میگوید موضوع «نوبل و شهرت و عیره» که شما نیز با دید سیاسی اشاره کرده اید چیزهای پیش پا افتاده است و هیچ نویسنده ی جدی بر اساس آنها اثری را خلق نمیکند. اما نظر شما هم درست است که « کلیت موضوع» شناخت جامع به خواننده میدهد و یا به زبان من جای رمان « قره باغ» خالی ست. اما این موضوع مانع آن نیست که نویسنده «عنضر»ی عمومی و همگانی - اینجا هومانیسم- را بعنوان «موضوع» خود نباید انتخاب کند. شاید بگویید پس چرا هومانیسم اینجا « یکطرفه» مطرح شده است؟ بلی هومانیسم در « انتقاد از خود» بدرستی « بیطرفانه و یکطرفه» است. و این عمل طرف دیگر را در موضع « انتقاد از خود بیطرفانه» نیز قرار میدهد. اگر طرف دیگر این کار را نکند از نظر « هومانیسم» در سطح « بشری» -انساندوستی - برایش شرم آور است. در ادبیات، نویسندگان جدی در میان مردمان همه کشورها وجود دارند و انجام اینکار « تعهد انسانی» آنهاست. این «اصول خدشه ناپذیر کار ادبی» چنین قلمزنانی ست. در مورد راه حل قره باغ نظر خودتان را نوشته اید - چیزی که من اکنون میتوانم بگویم اینست که مسئله قره باغ راه حل مناسب و عاقلانه « ناسیونالیستی» ندارد. راه حل کلی و عمومی آن از میان « انساندوستی و تأمین حقوق کامل همه مردمان گوناگون» منطقه میگذرد.

 نویسنده در انتخاب موضوع خود آزاد است . هر چیز را خواست میتواند موضوع اثر خود قرار بدهد. نمیشود آزادی او را در انتخاب چهار چوبه اثر هنری سلب کرد. ایلیس لی گفته چرا و چگونه رمانش را خلق کرده است. اگر او از فلاکت انسانهای بیگناه نمینوشت پس چکسی باید این موضوع را مطرح میکرد؟ کشته شدن و فلاکت بیگناه فرق نمیکند ارمنی باشد یا آذربایجانی و یا از دیگر مردمان. نویسنده آدمهای مطرح شده در رمان را شهرومند آذربایجان میداند نه شهروند کشور ارمنستان. تازه شهروند ارمنستان هم باشند باز مسئله هیچ فرق نمیکند. بیگناه بیگناه است - و انسان انسان. جنایتهای داشناکها را نویسندگان مردمی خود ارمنستان «تعهد انسانی و ادبی» دارند که مطرح کنند. ایلیس لی ادبیات مردمی ارمنستان را سخت در مخمصه قرار داده است که هرگز نمیتوانند در مقابل جنایات داشناکها سکوت کنند.

کار ادبیات هنر است و شیوه های برخوردش به مسایل نیز هنری ست. و با طرق سیاسی تفاوت اساسی دارد. گیرم اثر ادبی نویسنده چیز نادرستی ست. پاسخش تظاهرات فالانژمابانه در مقابل خانه اوست یا گوش بریدن - یا محروم کردن از انواع حقوق و حتی شهروندی؟ و یا مثل نازیستها آزمایش ژنتیک او؟ پاسخ کار بی ارزش ادبی - خلق اثر ارجدار است. اگر این هوچیگران فالانژیست چیزی سرشان میشود « رمان قره باغ» را بنویسند و مسایل را دوطرفه و ریشه ای و همه جانبه مطرح کنند. و جواب نویسنده را با خلق اثر بهتری بدهند. آیا همچو جربزه ای دارند یا فقط میتوانند گوش ببرند و آزمایش ژنتیک انجام دهند- مثل نازیستها و فاشیستها. اعمال خشونت به انسان محکوم است. حتی این انسان دشمن باشد- خائن و جنایتکار باشد- باز هم هیچ فرق نمیکند. عمل ضد بشری محکوم است. چرا اعمال خشونت آمیز و فلاکتبار و ضد بشری را محکوم نمیکنید. حقوق بشر « خطی و خودی و غیر خودی» نمیشاسد. خشونت کرده ایم محکوم است. دیگران هم کرده اند- باز هم محکوم است. چرا تعصب کور از خود نشان میدهید. دنیای امروز دنیای تعصبات و فالانژ بازیها نیست. یکمقدار روی مسئله عمیق بیندیشید. تا این مسایل فردا در این سوی ارس تکرار نشود. که براستی آبروریزی ست.

استقلال طلب

من به عنوان یک آذربایجانی استقلال طلب، مخالف هر گونه آزار و اذیت نسبت به این نویسنده آذربایجانی هستم. چه از طرف اشخاص و چه از طرف حکومت آذربایجان. چون من خیلی بیشتر از پان فارسها و پان اسلامیستها و جهان وطنی ها نگران لگد مال شدن دموکراسی در وطنم آذربایجان هستم. پان فارسها که این همه سرو صدای الکی راه میاندازند، همه از این جریان خیلی خوشحال هستند. دلشان میخواهد که اکرم ایلیس لی را کسی به طریقی به قتل برساند و اینها هوار بکشند که ای دنیا ببینید، حکومت دیکتاتوری آذربایجان نویسنده گان روشنفکر را قتل عام میکند. اما من خودم شخصا این نویسنده بی انصاف را نمیبخشم. چون جنایتی را که ارمنیان بر علیه ملت من در قارا باغ روا داشته اند و تمامی اسناد و شواهد ان (شاهدان زنده، عکس و ویدئو ) موجودند را کاملا نادیده میگیرد. اینها جنایتی هستند که اگر هیتلر ویدئوی آنها را میدید به گریه می افتاد

من به عنوان یک آذربایجانی استقلال طلب، مخالف هر گونه آزار و اذیت نسبت به این نویسنده آذربایجانی هستم. چه از طرف اشخاص و چه از طرف حکومت آذربایجان. چون من خیلی بیشتر از پان فارسها و پان اسلامیستها و جهان وطنی ها نگران لگد مال شدن دموکراسی در وطنم آذربایجان هستم. پان فارسها که این همه سرو صدای الکی راه میاندازند، همه از این جریان خیلی خوشحال هستند. دلشان میخواهد که اکرم ایلیس لی را کسی به طریقی به قتل برساند و اینها هوار بکشند که ای دنیا ببینید، حکومت دیکتاتوری آذربایجان نویسنده گان روشنفکر را قتل عام میکند. اما من خودم شخصا این نویسنده بی انصاف را نمیبخشم. چون جنایتی را که ارمنیان بر علیه ملت من در قارا باغ روا داشته اند و تمامی اسناد و شواهد ان (شاهدان زنده، عکس و ویدئو ) موجودند را کاملا نادیده میگیرد. اینها جنایتی هستند که اگر هیتلر ویدئوی آنها را میدید به گریه می افتاد

به گریه می افتاد (خودم تقریبا همه آنها را دیده ام ). آنچه من میگویم پانفارس ها نمیخواهند بفهمند و هیچ وقت هم نخواهند فهمید. طرف خطاب من آقایانی مثل ا لیار، اژدر بهنام، مددی و سایر آذربایجانیهایی هستند که به پانفرس ها خوش رقصی میکنند. مثال ساده ای میزنم که این آقایان هم متوجه موضوع بشوند. دو همسایه (ارمنی و آذری )باهم دعوا میکنند. ارمنی به کمک همسایه بسیار گردن کلفت خود (روس) آذری را مغلوب میکند. برادران، پسران، خواهران،و کودکان خردسالش را به خاک و خون میکشد. شکم عروس های حامله اش را میدرد و طفل هایشان را از رحم اش بیرون میکشد. به زن، مرد، بچه، پیر و جوان رحم نمیکند. خانه شان را به آتش میکشد و ویران میکند، باقیمانده ها ،همه را فراری میدهد و بی خانمانشان میکند. حال بعد از بیست سال سپری شده از این جنایات، ریش سفیدی (اکرم ایلیس لی) پیدا میشود و میگوید؛ "آذری در حق ارمنی و ارمنی در حق آذری هر دو بد روا داشته اند، هر دو بیایند و هم دیگر را ببوسند و آشتی کنند". حال پانفارس ها و کمونیستهای جهان وطنی و صد البته جمهوری اسلامی همه طرفداری این ریش سفید را میکنند... ولی من میگویم اینان اشتباه میکنند. چشم پوشیدن بر اینهمه جنایات ارمنیان که در همین بیست سال اخیر جلو چشم جهانیان انجام شده خود جنایت است.

 آ.ائلیار

موضوع ایلیس لی و این مقاله « چشم پوشی از جنایات و آشتی » نیست. آیلیس لی موضوع « انتقاد از خود» را پیش کشیده - که طرف ارمنی - نویسندگان مردمی - هم همین کار را بکنند. موضوع دیگر دفاع از «حقوق بشری» یک نویسنده است که درستش دفاع از آن است. باید هم این حقوق حفظ بشود و کسی اعمال خشونت نکند. « چشم پوشی و آشتی » موضوع دیگری ست که هنوز کسی از آن سخن نگفته است. ایلیس لی خودش میگوید که مسئله اش «حل موضوع خاک و مشکل قره باغ» نبوده است. کاری که ایلیس لی کرده انتقاد از خود بوده است و اینهم درست و انسانی ست. قلمزنانی را که نامشان دردفاع از ایلیس لی به میان آمده تنها از این مسایل دفاع میکنند. این کار درست هیچ ربطی به این پان و آن پان ندارد. کار غلط باید هم نقد بشود. مهم نیست که چه کسی خوش حال میشود و چه کسی ماتم میگیرد.

نقد کار خودش را میکند و توجی به بدحالی و خوش حالی کسی ندارد. متاسفم که هنوز نظر دهندگانی نمیتوانند این موضوعات را از هم جدا کرده و ارزیابی درستی داشته باشید.هر یک از این قلمزبان این سوی ارس که در این قضیه موضعگیری کرده اند پان آریایی و پان ترکیسم را نادرست میدانند. بنابراین بدون توجه به آنها آزادانه نظر خود را توضیح داده اند. حال چه قبول افتد و چه در نظر آید. در مورد جنایات دوطرف راه حل درس آموزی از فاجعه- یعنی عدم تکرار آن- و تأمین حقوق همه جانبه ی مردمان گوناگون منطقه قره باغ از راه مسالمت آمیز است.این کار هم از دست ناسیونالیسم دوطرف برنمی آید. ناسیونالیسم باید دستش از این مسئله کوتاه شود وگرنه تکرار فاجعه حتمی ست.

تایماز اورمولو

حمایت از ایلیسی حمایت از زوری بالایان است – تایماز اورمولو تعدادی از آزربایجانی ها در سایت ایران گلوبال و آذربایجان پیرو سنت دشمنی با آزربایجان ، تورک ستیزی و حضور در هر جایی که در آن موقعیت آزربایجان و فعالان آن تضعیف می شود با امضاء تومار و انتشار اخباری در حمایت از اکرم ایلیسی نویسنده مبادرت به انتشار اخبار و تومارهایی در حمایت از ایلیسی کرده اند.

ایلیسی نویسنده آزربایجان شمالی که با انتشار رومانی به نام رویاهای سنگی به تبلیغ علیه منافع ملی آزربایجان پرداخته و از ترور و قتل عام مسلمانان تورک بر علیه ارمنی های مظلوم نوشته است! بهانه حمایت از ایلیسی حمایت از دمکراسی و آزادی بیان است . در سست بودن این استدلال عجیب در این مورد خاص باید بگویم در کجای دنیا یک تبعه یا سیتی زن یک کشور از منافع و پروپاگاندای کشور متخاصم که هزاران غیر نظامی کشور متبوع خود را کشته و یک میلیون آواره برجا گذاشته و بیست درصد از اراضی وطن را اشغال کرده ، حمایت می کند و با پرونده سازی برعلیه کشور خود از حق آزادی بیان خود استفاده می کند! اساساً این چه آزادی بیانی است ؟! این آزادی بیان است یا آزادی خیانت ؟! دوستان اشتباه نکنیم ! من حمله و برخورد قهر آمیز و سوزاندن و کشتن و اعمال مشابه را بر علیه هر مضنون به خیانت که جرم آن اثبات نشده است را تایید نمی کنم . من حمایت از فردی را که به کشور و ملت خود خیانت کرده و در مضان اتهام اینچنین است و علی رغم اینها از طرف دولت متبوع خود محافظت می شود را محکوم می کنم . من می گویم حمایت از ایلیسی حمایت از زوری بالایان است .و این طومار تنها یک پروپاگاندا علیه آزربایجان است ! آقایان سیروس مددی ، آ، ائلیار ، قره جه لو ، اژدر بهنام ، غلام شامقازان به عنوان عناصر اصلی حرکت فوق الشرح که عملا هر جا دشمنی با تورک و آزربایجان و حرکت ملی وجود دارد شما هم در آنجا تشریف دارید ، حداقل در این مورد خاص انصاف و عدالت را رعایت کنید! آاقایان ! آیا واقعا خود را همیشه مجبور به دشمنی با ملت تورک آزربایجان می بینید ؟! بانیان و نویسندگان این نامه وهمه امضا کنندگان و نیزسایت های ایران گلوبال و آذریجان را به خواندن اعترافات زوری بالایان نویسنده ارمنی و قهرمان ملی ارمنی ها دعوت می کنم . حمایت از ایلیسی حمایت از زوری بالایان است. لطفا بخوانید و دستتان را روی وجدانتان بگذارید. من شما را با وجدانتان تنها می گذارم : یکی‌ از شعرا و نویسندگان مشهور ارمنی ب…ه نام زوری بالایان در کتابی‌ تحت عنوان ؛احیا دوباره روحمان؛ از قتل عام خوجالی در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که خود نیز در آن شرکت داشته چنین مینویسد: با خاچاتوریان به خانه ای که تصرف کرده بودیم وارد و کودک ۱۳ ساله تورکی رادیدیم که توسط سربازان ارمنی به پنجره اتاق میخکوب شده بود خاچاتوریان برای اینکه جلوی گریه و فریادهای کودک را بگیرد پستان بریده شده مادرش را به زور در دهان وی فرو برد بعد از آن من پوست سر و سینه و شکم کودک را کنده و تایم گرفتم کودک در عرض هفت دقیقه بر اثر شدت خونریزی جان داد و من با این عمل دچار شادی و شعف زاید الوصفی شدم و تمام روحم سر شار از غرور گردید. خاچاتوریان جسد کودک را تکه تکه کرده و در مقابل سگهایی که از نژاد خود ترکها هستند انداخت!شب همانروز این کار را با سه کودک دیگر ترک تکرار کردیم `بدین شکل من به وظیفه خود به عنوان یک ارمنی عمل کرده و یقین دارم که که تمامی‌ ارامنه به ما و کارهایمان افتخار خواهند کرد. زوری بالایان – از کتاب احیا دوباره روحمان- چاپ شده در صفحه ۲۶۰ تا ۲۶۲ نشریه وانادزور بتاریخ ۱۹۹۶. علاوه بر این نویسنده و روزنامه نگار دیگر ارمنی به نام دیوید خردیان که اکنون ساکن لبنان می‌باشد در لابلای صفحات ۱۹ تا ۷۶ کتابی تحت عنوان» در راه صلیب» از مصیبتهای وارد به اهالی خوجالی در طی‌ قتل عام.

 آ.ائلیار

تایمار اورمولوی گرامی،1- امضاء کنندگان- جنایات ناسیونالیستهای ارمنی را تحت عنوان« قتل عام» محکوم کرده اند. لطفاً به این موضوع توجه کنید و تکرار مکررات نفرمایید.2- بلی نویسنده و آزادی بیان برای این است که شما و یا هر کس دیگر علیه « منافع کشور و دولت» سخن بگوید و بنویسد. ارزیابی شما یا دولت و ترکیستها و ناسیونالیستها-اینست که « علیه منافع» است-؛ ولی ارزیابی ایلیس لی - و ارزیابی امضاء کنندگان در دفاع از « امنیت و آزادی بیان نویسنده» آنست که « اینکار دفاع از منافع» است. و آزادی بیان هم اینست که هر دو طرف راحت فکر خود را مطرح کنند. بدون اتهام زده شدن و غیره-که شما مدام به امضاء کنندگان اتهامات ناروا میزنید. هر کس از «منافع» درک خود را دارد. و آزادی هم برای آنست که طرفین بدون مانع - با احساس امنیت- بگویند و بنویسند. حتی علیه منافع. چه کسی تعیین کرده که منافع آن است و این نیست.لطفا « زور» نگویید.

«منافع» را دولت و قانون تعیین کرده؟ اشتباه کرده- کار نادرست و غلطی کرده است. آزادی برای «معترض» است که بگوید « دولت و فانون» غلط کرده منافع را چنین و چنان تعیین کرده است. با تفکر شما دولت ایران عمل میکند و «منافع» تعیین می نماید. هر کس هم بگوید «غلط» است جایش در «زندان» است. اعدام است. این یعنی عدم آزادی. آزادی برای « معترض» و مخالف است نه برای دولت و عمالش. دولت وظیفه دارد آزادی را برای «موافق و مخالف» به یکسان حفظ کند. نه اینکه از قدرت و قانون خود نهاده علیه معترض سوء استفاده کند. دولتها منافع جیب اعضای خود را تعیین میکنند نه منافع مردم را. از جنگ فاجعه بار قره باغ همانطور که ایلیس لی هم گفته اینان چه قصرها که نساخته اند و چه سرمایه ها و مقام و منزلتها که صاحب نشده اند. منافع آذربایجان را شما تعیین میکنید؟ نه جانم «هرکس فقط میتواند نظرش را بیان کند» و لاغیر. لطفاً نظر خود را منافع آذربایجان- منافع جنبش آذربایجان « حساب» نکیند. آنچه میگویید «تنها» نظر شماست و لاغیر. میتواند درست یا غلط باشد. اجازه بدهید- دیگران هم مخالف نظر شما سخن بگویند. آنچه شما «منافع» مینامید «مضرات» است.

تحمل داشته باشید دیگران هم مضرات را توضیح بدهند. به چیزهای مرسوم و قانونی و دولتی- به نظرات این حزب و آن حزب- این سیاستمدار و آن یکی « اعتراض» کنند. لطفا از « خیالات خود منافع» برای مردم و متعرضان درست نکنید- دیگرانی هستند که آنها را مضرات میدانند و چه بسا زیانهای جبران ناپذیر. همه چیز مال شما نیست- همه حقیقت پیش شما نیست- معترض هم حقی دارد دقیقا مثل شما. معترض را نفی نکنید که دیکتاتوری از همینجا بنیادش محکم شده و فردا یقه خودت را میگیرد. شما به چه حقی معترض را نفی میکنید و برای جنبش و کشور همسایه- گیرم که وطن فرهنگی همه آذربایجانیهاست- منافع تعیین میکنید. حال و احوالاتتان خوش است؟

در میان جنگ قره باع چه کسی و چه ارگان دولتی و غیر دولتی خشونت و کشتار علیه شهروندان عادی ارمنی در آذربایجان را محکوم کرد؟ کدام نویسنده و روزنامه نگار و سیاستمدار و ارگان دموکراتیک و حقوق بشری و مقام دولتی گفت « خشونت و کشتار علیه شهروندان عادی، از کودک و جوان و پیر- از زن و مرد غیر قانونی ست و سخت مجازات خواهد شد؟» کدام دادگاهها در رابطه با خشونت و کشتار علیه شهروندان عادی ارمنی براه انداخته و حکم مجازات صادر کرده اند؟ اینکه ناسیونالیستهای ارمنی در قره باغ مرتکب جنایت علیه بشریت شده اند نمیتواند اعمال خشونت و کشتار طرف دیگر را موجه جلوه دهد. آنان جنایت علیه بشریت کرده اند، تو چکار کردی؟ تا چه حدی مقابله به مثل نمودی؟ چرا؟ بگذریم جنگ قره باغ جنگ دو مردم نبود - جنگ دو ناسیونالیسم افراطی بود. این مسئله را ما فردا در آذربایجان غربی داریم. اینجا هم مردمان مسئله و مشکلی با هم ندارند- اما دو ناسیونالیسم «کرد و ترک» با هم جنگ دارند و اگر دوراندیشی و پیشگیری نشود فاجعه قره باغ اینجا نیز تکرار خواهد شد. ناسیونالیسم آبادانی و صلح و دوستی و همزیستی نمیشناسد آن فقط برای جنگ و ویرانی و کشتار بوجود آمده است. فاجعه جنگ سولدوز- نقده- هیچ بعید نیست که فردا در اورمو نیز تکرار نشود...

سهند

من اصلا نمی خواستم وارد این بحث بشوم برای اینکه برایم مثل روز روشن است که عده ای که چشم دیدن پیشرفت و رشد و ترقی و پویایی جمهوری ازربایجان و جمهوری ترکیه را ندارند می خواهند از این جریان نمدی برای کلاه خود بسازند و چهار چشمی منتطر فرصت هستند که تغاری بکشند و ماستی بریزد و من بحث با اینگونه افراد را اتلاف وقت می دانم. کلا ساختار ذهنی اینگونه افراد که سنی ازشان گذشته و بر روی یک ایدولوژی ورشکسته سرمایه گذاری کرده اند و نمی توانند یک شبه اینهمه سرمایه را بر باد دهند با بحث های تئوریک قابل تغییر نیست. اما از آنجائیکه می بینم حتی دوستانی که با آنها اشتراک مرام دارم هم در تله این عوامفریبان افتاده اند و برای اینکه احیانا مهر فاناتیسم و یا پان تورکیسم بر پیشانی شان نخورد قبل از ابراز عقیده شان مجبورند یک سری حرف های عوامانه را تکرار کنند خواستم برای روشن شدن موضوع این چند سطر را

منتشر کنم. تا آنجائیکه من هم این سایت و هم سایت های دیگر و فیس بوک های مربوطه به هویت طلبان و مخالفانشان را مطالعه کرده ام هیچ کسی تا بحال از کتابسوزی و تهدید فیزیکی نویسنده و قطع معاش ایشان دفاع نکرده اند . من تصور می کنم که اولین شخصی باشم که بر این باور های اشتباهی مهر ابطال زده و از بعضی از عکس العمل های مردم--- از جمله مراسم کتابسوزانی شان-- بر علیه این نویسنده یا فرصت طلب و یا نا آگاه دفاع می کنم که دلیلش را توضیح خواهم داد. دوستان همه از ازادی بیان و مخالفت با سانسور و ممانعت از کتابسوزی حرف می زنند ولی دو مسئله اساسی را از ریشه ااشتباهی فهمیده اند. آزادی بیان و مخالفت با سانسور و کتابسوزی فقط و فقط در رابطه با دولت مطرح و معنی دارد و گرنه در هیچ نقطه جهان به این بزرگی با اقسام و انواع دولت های دموکراتیک هیچ کسی---- بجز آنهائیکه کار نمی کنند و مالیات نمی دهند و درویش مااب و رند اند--- اگر در سازمانی و یا دانشگاهی و یا تیم ورزشی و یا هر گونه رسانه و نهادی و غیره عضو باشد و از آنجا حقوق دریافت کند حق ازادی بیان مطلق ندارد. بار ها اتفاق افتاده است که ورزشکار و یا گزارشگری و یا استاد دانشگاه و حتی رئیس دانشگاه ها بخاطر ابراز عقاید شان از کارشان اخراج شده اند در حالیکه آنها نه تنها به کسی توهین نکرده بودند بلکه گاها بعضی از حقیقت ها و اسرار مگو را افشا کرده بودند د. بطور مثال همین چند سال پیش رئیس دانشگاه هاروارد بخاطر اینکه گفته بود که تا بحال هیچ یاضیدان طراز اول زن نداشته ایم از کارشان اخراج شدند. یا باز هم همین سه چهار پیش پروفسور جیمز واتسن برنده جایره نوبل و یکی از کاشفان ساختار دی. ان آ و رئیس افتخاری یکی از معتبرترین موسسه پژوهشی در آمریکا یعنی موسسه کولد هاربر اسپرینگ در سفرشان به انگلستان که برای معرفی آخرین کتابش قرا بود در چندین موسسه و موزه و کتابفروشی ها سخنرانی کنند بخاطر اینکه گفته بودند که سیاه پوستان کمتر از سفید پوستان کار می کنند هم از کارش اخراج شد و هم جلسات سخنرانی هایش در لندن باطل گردید و کتابش هم بفروش نرفت. پس وقتی ما از ازادی بیان و مخالفت با سانسورر حرف می زنیم طرف مقابل ما فقط دولت است. دولت ها اجازه ندارند از انتشار کتاب یا رسانه ای ممانعت کنند--- با همه اینها حتی در دموکر ت ترین کشور ها هم بار ها اینگونه دستور ها از بالا— تحت عنوان ملاحظات امنیتی--- صادر می شودو نمونه اش دستور دولت اسرائیل مبتی بر سانسور خبر مرگیک یهودی استرالیای اصل و شهروند اسرائیل در زندان های اسرائیل بود که حتی ازادترین رسانه های اسرائیل هم برای مدتی مجبود بوده اند این اخطار را مراعات کرده و حق سخن گفتن از این موضوع را نداشته اند. این اتفاق همین یکی دو هفته پیش رخ داد. در مورد حق کتابسوزی هم همینطور است . اگر من حق دارم که لباس و کفش و اشیا و لوازم شخصی خود را بدور ریخته و یا به اتش بکشم این حق را هم دارم که کتابهای را که دوست ندارم به اشغالدونی ریخته و یا به اتیش بکشم. بر عکس آنهائی که کتاب را مقدس می دانند و مرا بخاطر اینکار محکوم و مذ مت می کنند را فتاتیک و ذهن بسته و قرون وسطایی می خوانم. باز هم در اینجا دولت حق ندارد دستور کتابسوزی دهد. در ازربایحان شمالی هم این خود مردم بودند که بخاطر نفرت از آخرین کتاب

دوم: این اتفاق همین یکی دو هفته پیش رخ داد. در مورد حق کتابسوزی هم همینطور است . اگر من حق دارم که لباس و کفش و اشیا و لوازم شخصی خود را بدور ریخته و یا به اتش بکشم این حق را هم دارم که کتابهای را که دوست ندارم به اشغالدونی ریخته و یا به اتیش بکشم. بر عکس آنهائی که کتاب را مقدس می دانند و مرا بخاطر اینکار محکوم و مذ مت می کنند را فتاتیک و ذهن بسته و قرون وسطایی می خوانم. باز هم در اینجا دولت حق ندارد دستور کتابسوزی دهد. در ازربایحان شمالی هم این خود مردم بودند که بخاطر نفرت از آخرین کتاب اکرم ایلیسلی در یک عمل نمادین و در نوع خود شجاعانه کتابهایش را به اتش کشیدند. مگر در همین امریکا در چندین فقره کشیشی مریضی که می دانست قرآن سوزاندنش باعث خشونت بر علیه مسیحی ها خواهد شد و جان چند نفری هم بخطر خواهد افتاد

قرآن سوزی نکرد.؟چرا دولت امریکا ا زاین اقدام حساسیت بر انگیر و تحریک کننده جلوگیری کند.؟ همینطور است حق سوزاندن پرچم و اسکناس دولت که در کشور های استبدادی هر دو قدغن ولی در دولت های ازاد هر دو از جمله حقوق مدنی شهروندان می باشد. آن گوش بریدن مسخره و بی معنی هم باز هم از طرف دولت صادر نشده است بلکه شهروندیان حق دارند که دیگران را تهدید بکند و دیگران هم حق دارند که تهدید کننده را به دادگاه بکشانند. مگر در اروپا و آمریکا مردم با مسلسل چندین ده نفری را درو نمی کنند. ؟ امنیت و ازادی دو چیزی است که گاها اب شان به یک جوب نمی رود و اکثرا هم در تضاد با یکدیگر هستند.. آنهائیکه ازادی را فدای امنیت می کنند نه سزاوار ازادی هستند و نه سزاوار امنیت. اینگونه افراد می توانند در سایه رژیم های اسبدادی و دیکتاتوری از نوع صدام حسین زندگی بکنند که اگر شخصی در کار سیاست دخالتی نمی کرد عراق امن ترین کشور برای زندگی بود. آن رهبر یک حزب که احتمالا بخاطر جمع اوری رای همچو حرفی را زده و محال است که اینده کسی دست به همچو عملی بزند سوخت برای یک عده بیکار و علاف تهیه کرده است که برای مدتی بازار خودشان را گرم نگه دارند. بعضی از فرصت طلبان بعضی از رسانه های ازربایجانی را بخاطر اینکه تا بحال در این موضوع موضع گیری نکرده اند را بهانه کرده و اینگونه وانمود می کنند که این افراد طرفدار خشونت بر علیه این نویسنده هستند. مگر هر رسانه ای مجبور است که در هر موضوعی دخالت کند و مقاله منتشر کند.؟ مگر بارها در آمریکا چند ده نفری—مخصوصا در این اخری اش که قربانی ها اکثرا بچه های دبستانی و کودکستانی بودند--- توسط سلاح های اتوماتیک کشته نشده اند کدام یک از این فرصت طلبان و عوام فریبان در باره این 30-40 نفر کودک در خون علتیده نوشته و این قتل ها را محکوم کرده اند.؟ دست از عوام فریبی بردارید و بگذارید که شهر وند ان ازربایحان شمالی مشکلاتشان—از جمله این یکی --- را حل کنند. ماکه می دانیم هدف شما ها از سینه دریدن و بر سرکوفتن و اه و ناله و گریه و زاری کردن و فغان بر اسمان بلند کردن و صدای عشق و صلح را بر طبل و زرنا کوبیدن چیست.؟

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.