رفتن به محتوای اصلی

گله جان
13.03.2013 - 00:21

قصدم از این ابیات اعتراض به رفتار شرم آور و ننگین مردم جاهل و منحطی ست که در این سال های حاکمیت ملایان برای تماشای جان دادن یک هم نوع بر چوبه دار یا بر فراز یک جر اثقال یا در میدان بربریت سنگسار سر از پا نمی شناسند

کاریکاتور گویای مانا نیستانی نیز الهام بخش این قطعه بود :

 

گلهّ جان

گلهّ جان بع بع بسیار بکن

کیف از دیدن کشتار بکن 

آن که آنجا وسط میدان است

موج خونش به زمین افشان است

گوسفندا تویی آن قربانی

لیک در گلّه گی ات نادانی !

آنچنان مغز تو غارت شده ست

که وجودت به زیارت شده است

زائر کشتن همنوعانی

قاتل توست همین نادانی

لایق توست که گرگت بخورد

یک به یک خُرد و بزرگت بخورد!

گرگ تو هست همان نادانی ت

دست در گردن ِ بی وجدانی ت

راست چون کینهء دیرینهء تو

جاگرفته ست در آن سینهء تو

دایهء جهل بزرگت کرده ست

شیرِ کین داده و گرگت کرده ست

غرق ِ در لذت هم نوع کشی 

معنی ی گرگی و در گلّه خوشی

وینچنین کرده ترا بی خردی

بنده پروردهء جلاد بدی !

امشب از دیدن خون خندانی

شب ِ دیگر تو در آن میدانی 

حال ای برّهء مفلوک ذلیل

بردهء فکری ِ جلادِ رذیل ،

کیف کن در عمل و نیت خویش

گوسفندانه به گرگیت خویش

 

م.سحر
18 ژانویه 2013

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
msahar.blogspot.fr
سایت نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.