رفتن به محتوای اصلی

بدرود در باران
13.03.2013 - 08:27

 

 

بدرود در باران

 

می خروشد آذرخشِ وحشیِ توفان

آشکارا می شود رگهای پنهانیِ ابر

می درخشد در دَمی از راهِ دور

باز می میرد، خراب وُ خسته نور

می رسد تُندر به تُندی ناگهان

تُرنا به دست

سخت وُ طاقت سوز می کوبد

به روی هرچه هست

پنجره آشوب می پاید خموش وُ بسته ست

چراغِ کوچه بیدارست وُ می سوزد

به جولانگاهِ این منظر

مُشت می کوبد به روی پنجره تُندر

می دَوَد موشی هراسان

سوی تاریکِ گذر

می خَزَد ماری به زیرِ سنگِ خارایی

تک درختی ایستاده در گذرگاهی، صبور

شاخه ها افشان

برگ های نازک وُ نوباوه اش لرزان

تک به تک از شاخه ها ریزان

چرخ چرخان سرخ وُ مست

می زند هاشور چشم انداز را باران...

زخمه ای آرام

می زند بر سازِ دود اندودِ خود

ابری پریشان

دانه دانه ریزشِ باران...

پنجره بازست

او رفته ست

مانده نقش اش پیشِ چشمم زیرِ باران

یادش اینک زنده وُ گویا

تلخیِ بدرود در باران وُ ما؛ تنها

ـــــــــــ

تُرنا = ریسمانی به هم پیچیده

2013 / 3 / 13

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.