رفتن به محتوای اصلی

متن کامل نامه ی سر گشاده به رفیق علی خاوری صدر کمیته ی مرکزی حزب توده ایران
12.04.2013 - 05:41

متن کامل نامه ی سر گشاده به رفیق علی خاوری صدر کمیته ی مرکزی حزب توده ایران[1]

از طرف کامران رئوفی- یازدهم اسفند ماه 1391

 

دل شکسته ی ما چو آیینه پاک است

بهای دُر نشود گُم اگرچه در خاک است

ز چاک پیراهن یوسف آشکارا گشت

که دست و دیده ی پاکیزه دامنان پاک است...

سحر به باغ درآ کز زبان بلبل مست

بگویمت که گریبان گل چرا چاک است...

غروب و گوشه ی زندان و بانگ مرغ غریب

بنال سایه بنال که هنگام شعر غمناک است[2]

ضمن شادباش به خاطر نشست کنگره ی ششم حزب توده ی ایران، توجه شما را به مطالب زیر جلب می نمایم. این عین دعوت از من و امثال من، در سند مصوبه ی کنگره ی ششم، «سی سال پس از یورش ارتجاع به حزب توده ایران» است: «شماری از اعضا و هواداران حزب نیز، زیر تأثیر این کارزار مهیب تبلیغاتیِ رژیم و دستگاه های امنیتی آن از صف های حزب ما جدا شدند که مایه ی تأسف عمیق حزب است. ما صمیمانه آرزو می کنیم و امیدواریم که این اعضا و هواداران سابق با تحلیل این شرایط و درک این «کاستی ها» بتوانند به صف های حزب  بازگردند.»[3] رفیق خاوری عزیز،  توهین آن هم از موضع بالا و به این آشکاری را فقط آدم های احمق نمی فهمند. گویا ما تحت تأثیر پلیس امنیتی رژِیم، از حزب توده ایران جدا شده ایم. نه رفیق گرانقدر، من اگر می خواستم تحت تأثیر پلیس امنیتی قرارگیرم، حتی یک روز هم در زندان نمی ماندم. وقتی با نامه ی رسمی و توضیح علت آن، از تشکیلات حزب توده ایران خارج شدم که متوجه شدم مسئول سازمانی ام یکی از همان کسانی است که شما در این سند تلویحن اعلام کرده اید که رژیم نه به «قید قرعه» بلکه آگاهانه عده ای را برای رخنه در صفوف حزب از زندان آزاد کرده است. من همه این موارد را قبل از اینکه در محفلی مطرح کنم، رسما به کمیته مرکزی اعلام کرده ام. برای چندمین بار از شما سئوال می کنم که آیا این آزادشدگانی که کنگره آن ها را در جهت «حزب سازی و ”رهبر تراشی“، و دامن زدن به چند دستگی» می انگارد، شامل مسئول کل تشکیلات اسکاندیناوی و مسئول تشکیلات سوئد هم می شود و یا فقط شامل اعضا و هواداران خارج از حزب است؟

در مصوبه ی کنگره، خطاب به امثال من به برخی «کاستی ها»، آن هم پس از سی سال، اذعان شده است که جای بسی خوشحالی است. اما رفیق گرانقدر، آنچه که من در مکاتباتم با کمیته ی مرکزی عنوان کرده ام، این بوده است که می شد این کاستی ها وجود نداشته باشد. زیرا که به اعتقاد من و براساس فاکتورهای روشن و موجود، حزب توده ایران در مقطع سال های 57 تا 61 چه به لحاظ تئوری و چه از نظر آموزشی و کار سازمان یافته ی تشکیلاتی توسط مطرح ترین تئوریسین ها و پراکتیسین های حزب توده ایران نظیر رفقا طبری، کیانوری، جوانشیر، دانش، آگاهی و دیگران، برجسته ترین کادرها را درمیان احزاب کمونیست منطقه و حتی می توان با جسارت اذعان نمود در جهان سوم داشته است. خط بطلان کشیدن بر این تاریخ پرافتخار حزب، برشاخه نشستن و بن بریدن است. آنچه که کنگره به عنوان اشتباهات رفیق کیانوری بالاخص و کمیته ی مرکزی وقت به طور عام برشمرده است، این ادعا ها نیست. رفیق کیانوری اشتباهاتی فنی-تاکتیکی داشت نه سیاسی آن هم براساس تحلیل غلط و «خوشبینی بیش از حد نسبت به خمینی». وی براساس برآورد و نگاه آگاهانه به آنچه در آن دوران در حال وقوع بود ریسک های خطرناکی مرتکب شد. متاسفانه هیچ کدام از آن نتیجه گیری هایی که حزب در مورد این رخدادها دارد، درست نیست. البته این موضوع جای بحث فراوان دارد. متاسفانه شما رفیق بزرگوارم، علیرغم اینکه در جلسه ی سال 2005  ما در برلین عنوان فرمودید که از همه چیز خبر دارید، می دانم که اطلاعاتی را که به شما داده اند جانبدارانه و به کلی غلط است. به عنوان مثال شما از این واقعه ی شوم و مهم که در سال 64 در زندان اوین رخ داد بی خبرید: برخی از رفقا درسالگرد شهادت رفیق جزنی دراتاق 68، مشهور به اتاق "کوبا"، از جانب کمیته مرکزی حزب توده ایران بیانیه ای دادند بدون اینکه بدانند این پروژه یک سرش به پلیس وصل است. چون آگاه به این ترفند رژیم بودم آن را درجا خفه کردم و آماده ی پذیرش صدها انگ شدم. حتی رفیق نیک آیین را هم در این پروسه وارد کرده بودند که من خطر را به او گوشزد نمودم و خوشبختانه پذیرفت.

اما در مورد اشاره ی این سند به اینکه گویا «شماری از اعضا و هواداران حزب ... زیر تأثیر ... تبلیغاتی رژیم ... جدا شدند»، بر اساس ادبیاتی که در پاسخ به مکاتبات قبلی ام از طرف کمیته مرکزی به کار رفته، می توانم با اطمینان بگویم که خطاب آن به امثال من است. اولن بسیار سپاسگزارم که این بار از ادبیاتی منطقی تر در برخورد با من و امثال من استفاده شده است. به استناد مکاتباتی که با حزب داشته ام -البته نمی دانم که این مکاتبات در اختیار شما قرار گرفته است یانه-، من نه تنها از حزب جدا نشده ام، بلکه به روشنی اعلام نموده ام که فقط مرگ قادر است مرا از حزب توده ایران جدا کند. آنچه در مکاتباتم به کمیته ی مرکزی عنوان نموده ام، گماردن برخی از عناصر سست در زندان و اپورتونیست در مرکزیت حزب بوده است که من به روشنی و کتبا به تشکیلات حزب نوشته ام که «مسئولی که برای اداره من برگزیده اید قابل اعتماد نیست.» ولی متاسفانه کمیته مرکزی حزب توده ایران در مکاتبه ی رسمی در پاسخ به من، جانب آن عناصر را گرفت.

رفیق خاوری گرانقدرم، من به عنوان فرزندی شلوغ و اعصاب خرد کن از شما سئوال می کنم که اگر بعد از انقلاب و آزادیمان با آخرین گروه از زندانیان سیاسی، آقای ...، بریده ی بند 6 زندان قصر و یا آقای ... تواب توده ای بند شش و مسئول فروشگاه را با همه ی مقاومتی که شما در زمان شاه از خود نشان دادید -از جمله در بیدادگاه شاه گفتید: «اگر قرار است کوتاه بیایم، لطفا طناب را بالا بکشید»- آیا حاضر بودید که زیر بار این خفت بروید که انتظار دارید من این فاجعه را قبول کنم؟ بنابراین همانگونه که کتبا به کمیته ی مرکزی حزب توده ایران نوشته ام که «فقط مرگ می تواند مرا از آرمان های حزب توده ایران جداکند»، بنده تحت تأثیر تبلیغات رژیم از حزب خارج نشده ام. اما در مصاف با اپورتونیسم حزبی -که متاسفانه تمام موجودیت حزب را تحت الشعاع قرار داده است- طبق اصل لنینی مبارزه با اپورتونیسم، هرگز از پای نخواهم نشست. من شرف، حیثیت و مشروعیت خود را ناشی از عضویت در حزب پرافتخار توده ایران می دانم و هرگز در مخیله ام جایی برای قرارگرفتن دربرابر این آرمان ها نگنجانده ام. اما درعین حال اعتقاد راسخ دارم که این اپورتونیسم مزمن، حزب ما را نابود خواهد کرد. فقط یک دشمن احمق، برای نفوذ در یک حزب سیاسی، روی عناصر بیرون از آن سرمایه گذاری می کند. بنابراین، دشمن در داخل صفوف حزب هم مخفی است. همه دست در دست هم تلاش کنیم که این دشمن را شناسایی و آن را طرد کنیم.

رفیق خاوری گرانقدرم، شعار سرنگونی رژیم بعد از ضربه ی دوم و در خارج از کشور، به رهبری شما، نه تنها براساس تحلیل درست از وقایع و شرایط  «خاص» نبود، بلکه فقط سنگینی کابل بر کف پای ما را در زندان کمیته ی مشترک سنگین تر کرد. شما که به راحتی رهبری وقت حزب توده ایران را زیر سئوال برده اید، آیا در هیچ سند حزبی نسبت به تصمیمات کمیته مرکزی جدید در خارج از کشور از خود انتقاد کرده اید که چرا این شعار عجولانه و ناشی از "عصبیت " را تصویب کردید؟ بدون آن که بدانید بهای این تحلیل نادرست و عصبیت را ما در سیاهچال های رژیم باید بپردازیم؟ و بعد از مدتی این شعار سرنگونی جای خود را به شعار «طرد رژیم ولایت فقیه» داد. ما چگونه می توانستیم زیر ضربات کابل چند وقت یک بار تغییر موضع دهیم. صادقانه بگویم هیچ کس جز ما نمی داند که برما چه گذشته است. لطف فرموده رهنمود دهید که کسی حق ندارد به جای ما حرف بزند. زیرا که ما در بازگشت به دوران برده داری به صراحت می گوییم که ما همه اسپارتاکوس، حزب توده ایران و ارانی هستیم. گرچه اخیرا مردم قهرمان ونزوئلا، یک صدا، پس از بیماری چاوز فریاد برآوردند که ما همه چاوز هستیم.

نگاهی گذرا به تحولات لااقل خاورمیانه و نه جهان، نشان می دهد که چه شگفتی هایی در اشکال مبارزه علیه دیکتاتورهای وابسته به امپریالیسم، بویژه امپریالیسم امریکا، در خاورمیانه و شمال افریقا، از جانب احزاب کمونیست در راستای تلاش در تشکل نیروهای خود ولو نیمه راه به عمل آمده است. در این شرایط که ما نیاز مبرم به تشکل، وحدت و یکپارچگی داریم، این همه انگ زدن و طرد نیروهای وفادار به آرمان های حزب و تلاش شان در جهت پروسه ی وحدت و یکپارچکی چه مفهومی جز تهی کردن حزب توده ایران از نیروهای خبره و کارآمد دارد؟ شما با کدام نیرو می خواهید به جنگ ارتجاع و امپریالیسم بروید؟

پیام تبریک سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) به ششمین کنگره بسیار قابل تأمل است. این سازمان که در واقع فرزند خلف حزب توده ی ایران است، پس از مطالعه ی این همه شعار پرطمطراق در ششمین کنگره، از حزب توده ایران رسما درخواست می نماید که بیایید حزب بزرگ چپ تشکیل دهیم. مسئول این سقوط فاجعه بار کیست؟ منِ سراپا شیفته و یا شما کمیته ی مرکزی حزب توده ایران؟

متهم کردن کمیته مرکزی پیشین حزب توده ایران، به ویژه تلویحا رفیق کیانوری، به خوشبینی بیش از حد نسبت به خمینی، علاوه بر نقض غرض، یک دروغ بزرگ تاریخی است. اگر کمیته ی مرکزی جدید از تحولات آن سال ها و جریان یورش به حزب توده ایران در سال 61 و 62 بی اطلاع است، این مشکل دیگری است. رفیق عزیز خاوری، شما در کدام نشست خصوصی و یا در کدام سمینار حزبی از ما مطلعین دست اول و فعالین تا آخرین لحظه یورش خواسته اید تا صادقانه به شما بگوییم که چه اتفاقی رخ داد؟ به این منظور که ارگان های حزب برخورد دقیق تری با این پدیده داشته باشند. به مصاحبه ی رفیق کیانوری با خبرنگار روزنامه ی رولوسیون فرانسه[4] در آستانه ی یورش به حزب در بهمن ماه سال 61 توجه فرمایید که آیا رفیق کیانوری دچار خوشبینی بیش از حد به خمینی بوده است؟ به همین نوارهای پرسش و پاسخ رفیق کیا  که در فضای مجازی موجود است مراجعه کنید و توجه کنید که با چه دقتی امکان یورش و قتل عام توده ای ها و نیروهای صادق چپ پیش بینی شده است آن هم در سالهای 58 و 59[5]. کوبیدن کمیته ی مرکزی آن زمان حزب توده ایران آن هم از جانب کسانی که درهمان اولین حمله ی آخوند هادی غفاری به دفتر حزب توده ی ایران حتی ماشین و ساک های دستی خود را در کوچه های خیابان اسکندری شمالی رها کرده و پا به فرار گذاشتند و ما را درآن دوران بسیار سرنوشت ساز تنها گذاشتند، جای بسی تاسف و درد آور است.

من مجددن با خوشبینی و با توجه به اعتراف به «کاستی ها»یی که در دعوت به بازگشت امثال ما به آن ها اشاره فرموده اید، امیدوارم قبل از هرگونه رخداد ناگواری برای موجودیت حزب توده ایران، شما به مثابه نوک پیکان حزب به این نابسامانی ها و اپورتونیسم خطرناک در لایه های حزبی خاتمه دهید. درغیراین صورت، دیالکتیک و پویش قانومند تحولات اجتماعی و تاریخی منتظر خطاهای ما نخواهد ماند. ما امکانات بسیار وسیع و سرمایه های انسانی منحصر به فردی داریم که تا دیر نشده باید از این امکانات بهره جست. من روحم، جسمم و همه ی موجودیتم را در این راه فدا خواهم کرد. زیرا که دیده ام سر آزادمردان را بر فراز چوبه دار.

موفق وپیروز باشید.

کامران رئوفی

یازدهم اسفندماه 1391 برابر با اول مارس 2013




[1] . پیش نویس این نامه در چندین قسمت ابتدا در صفحه ی ششمین کنگره ی حزب توده ایران مورد بحث قرار گرفته بود.

[2] . ه.الف. سایه زندان کمیته ی مشترک سال 1362

[3] . نامه مردم شماره 915 و در این پیوند

 http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1883&…;

[4] . در این مصاحبه نورالدین کیانوری می گوید: «...در این قانون اساسی نقاط منفی وجود دارد. که درصورت چیره شدن نیروهای راستگرا درحاکمیت، می تواند درجهت معکوس محتوای واقعی قانون مورد سوء استفاده قرارگیرد... نیروهای راستگرا ...موفق شدند، علیرغم ضربه‌های  چندی که خوردند، از اختلاف نظرمیان نیروهای مبارز انقلابی، چه در میان مسلمانان مبارز و نیروهای چپ دگراندیش...و چه در میان خود نیروهای مبارز مسلمان، به سود حفظ مواضع خود سوء استفاده کنند... نیروهای قشری و راستگرا توانستند... مبارزه علیه تروریسم کور را در ابعاد بسیارگسترده تری، به صورت مبارزه با آزادی‌های فردی و اجتماعی تصریح شده درقانون اساسی درآورند و همه ی دگراندیشان را مورد تعقیب و مجازات قراردهند...

حزب توده ایران ازهمان اولین روزهای اوج گیری جنبش انقلابی ایران، با ارزیابی درست از نیروهای شرکت کننده در انقلاب و گرایش‌های آن ها، شعار جبهه متحد خلق را، جبهه‌ای که همه ی نیروهای ضد امپریالیستی و مردمی مسلمان و دگراندیش را دربرگیرد، برگزید و پیگیرانه در راه تحقق آن کوشید و به همین جهت مورد دشمنی کینه توزانه دشمنان انقلاب ایران قرارگرفت. حزب ما با تجربه گیری از مبارزات چهل ساله ی انقلابی خود و با آموزش از تجربه ی انقلاب‌های مردمی در سایر کشورها، سیاست اتحاد و انتقاد با همه ی نیروهای ضد امپریالیست و هوادار حقوق محرومان را انتخاب کرد و سعی کرد، تا با کمک فکری به سایرنیروهای مترقی و مردمی، که دچارگمراهی و اشتباه می شدند، به آن ها در تصحیح اشتباهاتشان یاری رساند...

تجاوز عراق به ایران، که به تحریک امپریالیسم امریکا صورت گرفت، غیر از ناتوان کردن ایران انقلابی، دو هدف مهم دیگر نیز داشت، یکی ایجاد دشمنی میان خلق‌های ایران و عرب همسایه و در پیامد آن، جلوگیری از تأثیر انقلاب ایران روی کشورهای امپریالیست زده و ارتجاعی منطقه، و دیگری کُند کردن روند گسترش و تکامل انقلاب در خود ایران. ادامه ی جنگ و محاصره ی اقتصادی امپریالیستی، مشکلات درونی جامعه ایران را به سرعت افزایش داد و نیروهای راستگرای وابسته به کلان سرمایه داری و بزرگ مالکی که....در بسیاری از پست‌های کلیدی، نهادهای انقلابی و حاکمیت جمهوری اسلامی جا گرفته بودند، با مهارت از این دشواری‌ها بهره گیری کردند و حرکت طبیعی انقلاب را به سوی گسترش و تکامل کندتر و کندتر کردند و آن را به رکود کشاندند... با کمال تاسف امپریالیسم امریکا، که آتش افروز اصلی این جنگ است، به بخش زیادی از هدف‌هایی که با روشن کردن این آتش دربرابر خود قرار داده بود، رسیده است.... امریکا می کوشد یا از راه فشارهای خارجی و یا از راه تحریکات داخلی درجهت مسخ حاکمیت کنونی و مسلط ساختن نیروهای راست در آن، به این هدف برسد....

در مجلس شورای اسلامی، طی این سال عده ی قابل توجهی از نمایندگان...به تدریج به اردوگاه مقابل پیوستند...مالکانی که از ترس انقلاب گریخته بودند، به اراضی خود بازمی گردند و به کمک نهادهای دولتی و انقلابی زمین‌های خود را از دهقانان پس می گیرند. بسیاری از کارخانجاتی، که در اثر بدهکاری کلان صاحبانشان به دولت به تملک دولت درآمده بود، یکی پس از دیگری به صاحبان اولیه بازگردانده می شود، ... انقلاب درهمه زمینه‌ها دچاربحران درونی شده است و در پیامد این بحران، ناخشنودی توده‌های وسیع زحمتکشان شهر و روستا هر روز شدت پیدا می کند...»

[5] . کیانوری در این پرسش و پاسخ که در بهار سال 1359 در دفتر حزب، خیابان 16 آذر، برگزار شد می گوید: «ما به هیچ وجه چنین امکانی [قتل عام کمونیست ها حتی بدتر از عراق و اندونزی] را رد نمی کنیم...تمام سیاست ما اینست که چنین امکانی پیش نیاید... ما ممکن است در این راه شکست بخوریم... ولی این دلیل نادرستی سیاست ما نخواهد بود...ما دعوتمان از همه ی دوستانمان این است بیاید باهم همکاری بکنیم در اینجا و نگذاریم چنین امکانی پیش آید. اگر این امکان پیش آید شما و ما همه را از دم تیغ خواهند گذراند اگر دستشان برسد فاشیست های ایران...». به دقیقه ی سیزده به بعد از نوار پرسش و پاسخ های رفیق نورالدین کیانوری موجود در یوتوب در این پیوند مراجعه کنید:

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embed…

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.