رفتن به محتوای اصلی

چاپلوسی تهوع آور یک هنرپیشه که رسانه ای شد!
31.01.2023 - 11:25

 

شهناز تهرانی این روزها به یمن یک وکالت هشتگی خود را بزور بر سرزبانها انداخت. کسی که سالها است دیگر کسی نامش را نمی شنود، یکشبه بر سر در سایت های سیاسی نامش هوا رفت. در دنیای هنری سطح پائین چه در ایران و چه در کشورهای غربی یکی از شگردهای هنرپیشه های دست چندم برای انداختن نامشان بر سر زبانها، فحش دادن و تهمت فاحشه گی یا تجاوز به یکدیگر است. چون خوب میدانند که تبلیغ چه از نوع مثبت و چه از نوع منفی در این رابطه خوب است. دعوای گلستان و تهرانی هم از این نوع است. ولی در دنیای سیاست ایرانی جماعت، ناگهان برخی لازم دیدند که با رگهای باد کرده وارد دعوا شوند. تمام دعوا هم از یک وکالت مجازی به آقای شاه زاده شروع شد. آقا رضا که دو سال پیش در مصاحبه گفته بود که کاری ندارد و از صندوق خانوادگی مادرجان حقوق میگیرد، ناگهان هوس وکیل شدن کرد و از همه خواست نازش را بکشند تا بلند شود برود با چند نماینده این کشور و آن کشور ملاقات کند. همان کاری که البته بسیار زودتر از او، کسان دیگری بدون وکالت انجام داده بودند. یکسری هنرپیشه، خواننده، شومن و فوتبالیست هم بلافاصله برای بیعت مجازی با هشتگ صف کشیده و بقیه را مصاف طلبیدند که : هر کی وکالت نده اجنبیه!

یکسری هم اینطرف هشتگ های وکالت نمیدهم را بر بالای سر گرفتند که مگه شهر هرته ما خودمون یکپا وکیلیم! بزن و بزنی راه افتاد که نگو.

این وسط یکدفعه شهناز خانم تهرانی هم دید اوضاع برای دیده شدن خوبه پرید وسط که منم وکالت میدم. لیلی خانم از تهران تا فهمید، شهناز با یه هشتگ شده عزیز دل سلطنت طلبا، خودش هم که نمیتونه از تهران وکالت بده، پس چادر به کمر بست و اومد به میدون که اصلا این شهناز فاحشه است! اینبار نه تنها سلطنت طلبها بلکه فمینیست ها و سیاسیون قدیمی هم غیرتشان به جوش آمد و به دفاع از شهناز جان، صف کشیدند و او را چنان بالا بردند که امر به خودش هم مشتبه شد که شاید در فردای انقلابی که با شعار زن زندگی آزادی شروع شد او هم بتواند ملکه ای، یا حداقل ندیمه ملکه بشود. گوگوش خانم هم تا دید نام شهناز خانم بر سر زبانها است و خودش از قافله عقب افتاده، دست به تلفن شد و از شهناز خانم تلفنی دلجویی کرد. این وسط قربون صدقه رفتن شهناز خانم خودش یک نمایش خنده دار شد، بانو گوگوش تو پیشکسوت ما هستی. –در دنیای شهناز خانم ها یعنی سنت بیشتره و پیرتری-

بعد یکدفعه اطرافیان آقای وکیل شاه زاده گفتند که آقا کجای کاری عقب نیفتی، شهناز خانم به یمن زرنگی روی دست مهسا، نیکا، سارینا، حدیث و ... بلند شده. و چیزی نمانده که هشتگ #شهناز_تهرانی، ترند #مهسا_امینی رو هم در فضای مجازی بشکنه. تا دیر نشده زنگ بزن. خلاصه به شهناز خانم اطلاع میدهند که متن چاپلوسانه اش را حفظ کند و دوربین آماده تا آقا رضا زنگ بزند. شهناز خانم هم چه فیلمی بازی کرد که نگو. آقا رضا جلوش نبود تا دستبوسی و چکمه لیسی کند، برای همین مرتبا میگفت من دستبوس شما و پهلوی ها هستم. چند بار هم شعار خدا شاه و ولیعهد را با صدای بلند اجرا کرد. الحق که هنرپیشه ی خوبی است اما از نوع آبدوغ خیاری. بعد هم همینجوری از کیسه خلیفه بخشید که تمام مردم ایران شما را صدا میزنند و میگویند، ای شاه ایران برگرد به ایران!

در تمام این مدت هم دوربین فیلم برداری از قبل آماده بود و این نمایش های مضحک را برای پخش ضبط میکرد.

ضمنا شهناز خانم در این هیر و ویر، امر بهش مشتبه شد و خودشو یکی از تابوشکن ترین زنان ایرانی هم نامید. من هر چه نگاه کردم جز رقص های آبگوشتی در کاباره ها و فیلم های کلاه مخملی چیزی ندیدم. والا در این زمینه هم جمیله از شهناز خانم خیلی تابو شکن تر بود.

حالا بعد از این رویداد طنز گونه می خواهم یک خاطره واقعی از شهناز تهرانی در زندان قصر را بنویسم.

شهناز تهرانی بهمن سال 1359 به جرم شرکت در یک باند دزدی مسلحانه دستگیر شد. در پرونده اش که در روزنامه های آن زمان منتشر شد سرقت از 13 مغازه و خانه و 14 ماشین ثبت شده بود. اطلاعات در گزارشی در این باره نوشت: شهناز علیشاه معروف به شهناز تهرانی در بازجویی‌های اولیه به داستان‌سرایی پرداخت، ولی در برابر سوالات مکرر ماموران اعتراف به سرقت کرد. وی گفت: «از طریق آگهی روزنامه‌ها خانه‌های کسانی را که احتیاج به مستخدم داشتند شناسایی نموده و سپس مادرم را به خانه‌ها می‌فرستادیم و او پس از مدتی کار کردن محل را شناسایی می‌کرد و ما را در جریان می‌گذاشت و به اتفاق چند نفر دیگر دست به سرقت می‌زدیم... اطلاعات، پنجشنبه، ۲۱ آبان ۱۳۶۰.

من هر چه جستجو کردم تا شاید توضیحی از شهناز تهرانی بابت این دستگیری و سرقت پیدا کنم کمتر یافتم. اما هر چه بود او را به زندان قصر که زندانیان عادی در آن محبوس بودند، بردند.

من دو بار در زندان قصر بودم یکبار در ابتدای دستگیری ام در بهمن سال 59 و دومین بار در اوایل بهار سال 60 که از زندان اوین بصورت تنبیهی به زندان قصر منتقل شدم. شهناز تهرانی را آنجا از نزدیک دیدم. زندانیان عادی از محرومترین و پایین ترین قشر جامعه چنان به سختی در زندان زندگی می کردند که مرا طاقت دیدن اینهمه رنجشان نبود. اما از من که میدانستند اتهامم سیاسی است چنان استقبالی کردند که همیشه بیادم خواهد ماند. شهناز تهرانی اما محبوب کسی نبود در آن وانفسا. خاکی و مردمی هم نبود. با لباس خواب حریر مشکی بلند در راهروی بند خرامان می چرخید و ناز به زمین و هوا می فروخت. این بدبختها اصلا کی هستند که هم بند شهناز خانم هنرپیشه فیلمهای کلاه مخملی و پری خوشگله و ... باشند. اما این زندانیان نگون بخت برای کلفت شدن خوب بودند. شهناز خانم آنها را همه جوره در خدمت خودش می گرفت تا کارهای شخصی اش انجام بدهند. آنجا هم بساط کلفت و نوکر داشتن براه انداخته بود. آخر هفته هم ناپدید می شد. به گفته زندانیان با ماشین شخصی آقای رئیس زندان به خانه اش می رفت تا به امور شخصی برسد و با چمدان لباسهای جدید و لباس خواب حریر جدید به زندان بازگردد. در حالیکه زندانیان عادی در نکبت و کثافت زندان قصر جان می دادند. و خلخالی دسته دسته به جرم فحشا و مواد مخدر اعدامشان می کرد و بچه های کوچک در آن زندان به هزار بیماری و کثافت مبتلا می شدند. شهناز خانم به یمن عشوه آمدن موقعیت ویژه ای داشت و در هفته گاه گاه در اطاق رئیس زندان از نظرها ناپدید می شد.

الان شهناز تهرانی شرف اهل هنر شده است. مثل آن شرف اهل قلم که یادتان هست. مد روز است. هر کس کمی ناله کند یکدفعه دل بدست آوردگان جمع میشوند که غصه نخور شهناز جون، لیلی سگ کی باشه. خلاصه این شهناز خانم ها رو دست کم نگیرید. با فیلم های آبگوشت خیاری زمان شاه خوب بلدند افکار عمومی رو هم به شاه و فرح بازی بگیرند و مشغول کنند. تا وقتی شما به این بازی تهوع آور مشغولید رود خون در ایران همچنان جاری است.

عاطفه اقبال 28 ژانویه 2023

-  بخشی از گفتگوی خصوصی شهناز خانم و شاه زاده که قرار بود خصوصی باشد و در حد دلجویی اما تبدیل به نمایش شد و رسانه ها با آب و تاب پخشش کردند: " شاه زاده، امروز من دستبوس شهبانوی ایرانم هستم که ژاندارک زنان دنیا است. از همین جا سر تعظیم فرو می آورم در مقابل شما و در برابر تمام زحماتی که برای ایرانیان کشیدید تا به امروز. من به شما ایمان دارم من به شما اعتقاد دارم و همه بچه های ایران شما را فریاد می زنند یکصدا رضا پهلوی جاوید شاه . من دستبوس خاندان پهلوی هستم قربتون برم الهی... اینجا شاه زاده با فروتنی بر زحمات و فعالیتهای شبانه روزی سالیان خود صحه گذاشته و پاسخ می دهد : "من فقط همه این کارها را این همه سالها انجام دادم که یکروزی هموطنان ما بتونن در یک فضای آزاد خواسته خودشون رو برآورده کنند... ما باید همچنین راه را براشون هموار کنیم. و کمکشون باشیم و پشتیبانشون."  شهناز خانم دوباره میگوید: "هر کس ایران رو دوست داره پیرو شما است! اینها که سنگ می ندازن جلوی اهداف شما، اینها دشمن ایران زمین هستند. ...همه یکصدا فریاد می زنیم جاوید شاه . رضا پهلوی برگرد به ایران. تعظیم می کنم در برابر شما".

بعد از تحریر- من قصد نداشتم وارد این بحث وکالت دادن یا ندادن و یا جنجال بین گلستان و تهرانی شوم. این مدت هم اساسا وارد آن نشدم چون همانطور که به دوستان نیز گفته ام فکر میکنم این بحث ها فضا را آلوده کرده است. اما رسانه ای شدن یک تلفن که قاعدتا اگر دلجویی بود باید خصوصی می ماند و چاپلوسی تهوع آور شهناز تهرانی و تائید های بدتر رضا پهلوی مرا بر آن داشت که این مطلب را بنویسم که اگر نمی نوشتم توهین به شعور خودم تلقی می شد. بحث را هم لطفا تا حد کلمه فاحشه پایین نیاورید که بارها نوشته ام اصلا این کلمه برای من رسمیت ندارد و آنچه یک زن یا مرد با تنش می کند به خودش مربوط است. اما رسانه ای شدن این همه جنجال آبگوشتی را برنمی تابم چون حاصل زحمت آن بچه هایی که کشته شدند و یا امروز در زندانها هستند را می خواهند بر باد بدهند. هر کس به هر کس می خواهد تلفن بکند. شهناز خانم هم می تواند چاپلوس تر از این حرفها را بزند اما در پستوی خانه نگه دارد و آنرا لطفا بیرونی نکند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
امیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

دارا گلستان

عنوان مقاله
چاپلوسی تهوع آور یک هنرپیشه که رسانه ای شد!

قبل از هر چیز باید از شما بپرسم: کدام بخش نوشته شما طنز بود؟

نظر من را بخواهید نوشته شما تبلور عقب ماندگی مزمنی هست که چاره پذیر نیست.

اگر بخواهم با "ادبیات" بی ادب شما بنویسم باید شما را "عاطفه خانم اقبالی" خطاب بکنم که شرط ادب چنین اجازه نمیدهد. فرق است بین "مای" من با شمای گرامی. شما که به زیر پوش دیگران که نازک بود یا نبود کار دارید به این سوال من پاسخ بگویید! 

چ., 01.02.2023 - 04:05 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.