رفتن به محتوای اصلی

انتخابات در نظام جمهوری اسلامی امروز و انتخابات خلیفه در 1400 سال پیش
03.05.2013 - 18:38

 پیشگفتار : سیستم هایِ حکومتی: دمکراسی یونان باستان، جمهوری رُم باستان و ساتراب هخامنشیان مربوط به دورانِ آنتیک است. با فرا رسیدنِ عصرِ مدرنیته که با خردگراییِ انسان محور، نهادِ حکومت را زمینی و این جهانی کرد، این سیستم ها دوباره موردِ بازشناسی و بازسازی و جایگزینِ حکومتِ آسمانی و دینی در قرون وسطی شد. سیستمهایِ حکومتی مدرن و دمکراتیکِ امروز ترکیبی از مجموعهءِ سه ساختار در بالا مذکور میباشد.

● سیستمی که امروز دین اسلام نامیده میشود، در اصل ساختار حکومتِ خلیفه گری اعراب است که بر اساس "حکومت خدا" (Gottesstaat) یعنی آمیختن دین و سیاست در یک نهاد بر اساسِ دیدگاه و تئوریِ " آیریولیوس آگوستینوس(Aurelius Augustinus) از نظریه پردازانِ بزرگِ مسیحی است(تولد 354 میلادی وفات 430 در شمال آفریقا) میباشد.

انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات خلیفه و امام در اسلام

● یازدهیمن انتخاباتِ ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی به جنگ و جدال و انشعاب در سه ساختار سیاسی بعد از وفاتِ محمد ابن عبدالله پیامبر مسلمانان میماند. بعد از وفاتِ پیامبر، مسلمانان در چگونگیِ ساختار و جایگزینیِ سیستم ِخلافت، سه شاخه با سه استراتژی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند: 1- شیعه گری(حزب علی) 2-  اهلِ سنّت و جماعت(سنّی) 3- خوارج :

1- گروه اوّل: شیعه گری یا حزب علی: پیروانِ این حزب اعتقاد داشتند که خلافت حقِ راستین علی ابن ابیطالب دامادِ پیامبر میباشد و خلافت ( امامت موروثی) باید بدون همه پرسی از مردم، بصورت استصوابی و انتصابی در خانواده و خاندانِ علی برای همیشه بصورتِ موروثی باقی بماند.  علی ابن ابیطالب و نسلهای بعدی از خاندان او هیچکدام از طریق شیعه گری به امامت و خلافت مؤمنان نرسیدند.

 2- گروه دوّم سنّی ها: هواداران اسلام رسمی(درست دین)، یا اهلِ سنّت و جماعت بودند، که اعتقاد داشتند خلافت باید انتخابی باشد امّا حکومت و خلافت نباید فقط در انحصارِ خاندان علی ابن ابیطالب و در این خانواده بصورتِ موروثی باشد، بلکه خلافت باید در میانِ قوم قریش عرب تبار باقی بماند و با استمرار و تکرار آن فقط در میانِ این قوم و خاندان دست بدست شود و همهءِ اعراب و سایر مؤمنان غیر عرب را شامل نشود.

3- گروه سوّم خوارج: یک جریانِ دمکراتیک در اسلام بودند که بر برابریِ حقوقیِ مسلمانانِ غیر عرب را با عرب ها تأکید داشتند و در راهِ برابری همهءِ مسلمانان میکوشیدند. خوارج می پنداشتند که حقِ شرکت در گزینش امام – خلیفه از آنِ همهء مسلمانان میباشد و نه تنها اعراب و خاندان قریش، بلکه حتّی بردهء زنگی صرفنظر از: اصل و نَسَب، رنگِ پوست، نژاد، اگر شایستگی داشته باشند میتواند امام و خلیفه شود. ایرانیان در پیشبرد اندیشهء خوارج پیشتاز بودند.

گروهِ خوارج برای مقام و رتبهءِ امام و خلیفه هیچ اهمیّت آسمانی، دینی، و قدسی قائل نبودند و امام و خلیفه را تنها مأمور و مدافعِ حقوق و امنیّتِ مردم و جماعت میدیدند. آنها بر این عقیده بودند که اگر امام و خلیفه امید و اهدافِ مردم و جماعت را برآورده نسازد، جماعت حق دارد که وی را بر کنار سازند. خوارج گرچه دمکراتیک فکر میکردند، امّا در نهایت امر، دین و مذهب و ارزشهای معنوی آن ملاکِ سنجش آنها هم بود و جامعه را به "درست دینان" و "کافران" با مرتکب شدن معاصی کبیره  تقسیم بندی میکردند.

● اگر امروز بخواهیم بر رفتار و افکار و ساختار سیاسی این سه گروه: شیعه گری، سنّی ها، و خوارج، بعد از وفاتِ پیامبر ارزیابی داشته باشیم، باید گفت، که شیعه گری غیر دمکراتیک صد در صد هست، سنّی ها نیمه دمکراتیک میباشند، و خوارج دمکراتیکِ محدود یا دمکراتیکِ مشروط هستند .

مقایسهءِ اصولگرایان، اصلاح طلبان، جبههء احمدی نژاد، با خلافت در اسلام

اصولگرایان، اصلاح طلبان، جبههء احمدی نژاد، سه قطب اصلی در مبارزات یازدهیمن انتخابات ریاست جمهوری را میتوان با سه قطب در دورانِ بعد از وفاتِ محمّد ابن عبدالله  یعنی : 1- شیعه گری (حزب علی) 2- پیرو سنّت و جماعت(سنّی ها) 3- خوارج،  مقایسه و به طبقات زیر تقسیم بندی زیر کرد.

I ▬ شیعه گری را با اصولگرایان: دستگاهِ ولایتِ فقیه و شخص علی خامنه ای را میتوان در تقسیمات و جبهه گیریهایِ بعد از وفاتِ پیامبر، همان طیفِ شیعه گری (1 در بالا) پنداشت که در آن خلافت و امامت باید عرب تبار و از خاندان قریش و از خانوادهء علی ابیطالب  و بصورت موروثی در خاندان او بماند.

بر طبق همین روش شیعه گری و امامت در اوایل قرون وسطی، انتخاب فرد ریاستِ جمهوری نظام جمهوری اسلامی باید در اختیار ولایت فقیه علی خامنه ای و استصوابی غیر انتخابی باشد و بصورت موروثی در خاندانِ ولایتِ فقیه و در دستِ خامنه ای بماند. افرادِ ریاستِ جمهوری باید از خودِ خاندانِ دستگاه رهبر انقلاب و صد در صد تحتِ فرمانبری و خدمتگزاریِ شخصِ خامنه ای باشند،

فرد رئیس جمهور استصوابی باید نماینده و مبلغ فرهنگِ عربی و خاندانِ قریش عرب تبار و خاندانِ علی ابن ابیطالب، همچنین ضدِ ایرانی و ضدِ فرهنگ و سرزمین ایران باشد،رئیس جمهور باید در برابر مردم احساس مسئولیّتی را نکند، ولی در خدمت پان ترکیسم و پان عربسم و برعلیه غرب و فرهنگ غربی باشد، به موضوع انرژی هسته ای چنان دامن زند که با جهانِ پیرامونی به توافق نرسند، شعار نابودی کشور اسرائیل را همچنان سر دهد.

 IIسنّی ها را با  اصلاح طلبان: اصلاح طلبان مانند سنی ها (شمارهءِ 2 در بالا) که خواهانِ بر گزاری انتخابات برای گزینش امام و خلیفه در خاندانِ قریش بودند، میباشند، اصلاح طلبان مانند سنّی ها بعد از وفات پیامبر بر آن هستند که فردِ ریاست جمهوری باید انتخابی باشد، امّا این فرد نباید فقط از دستگاهِ ولایت فقیه و از جبههءِ اصولگرایان(خانوادهءِ علی ابن ابیطالب) باشد و باید از خاندان قریش(شما بخوانید: معتقد به ولایت فقیه، بردهء رهبر انقلاب، معتقد به قانون اساسی اسلامی، پای بند به نظام جمهوری اسلامی، و جان فدایِ حفظِ نظام جمهوری اسلامی) باشد.

علی خامنه ای که اعتقادِ به وابستگیِ نژادی به خاندانِ علی ابن ابیطالب و نمایندگی آنها را تا ظهور امامِ مورد نظر دارد، اجازه نمیدهد که دامنهءِ انتخاب ریاست جمهوری به کلِ خاندانِ قریش (سران و پیشتازان و پیشوایان نظام اسلامی از هر طیفِ آن) که اصلاح طلبان را هم شامل میشود گسترش پیدا کند به همین مناسبت تا کنون اصلاح طلبان از کاندید شدن محروم مانده اند و با چونه زدن از دور، قدم به قدم بسوی محور مختصاتِ سیاسیِ علی خامنه ای نزدیک میشوند و با دلسوزی و ترس از فروپاشی نظام ولایت، بر سر وکلهءِ خود میکوبند

 و میگویند که اگر ما اجازهء شرکت در انتخابات را داشته باشیم و برگزیده شویم، جلویِ سکولار شدنِ حکومت و جامعه را میگیریم و مانند دوران 8 سالهء خاتمی، با سوار شدن بر اوضاع نابسامان کشور،  دوباره قطار در بحرانِ نظام اسلامی را بر ریل و  راهِ راست برای حاکمیّت بیشتر رهبر انقلاب بر میگردانیم. چنین قول و وعده هایی را خمینی و همراهان تحصیل کردهء آکادمیک او قبل از انقلاب 57 به آمریکا و  به کشورهای غربی دادند، که جلوی گسترش مارکسیسم را در ایران خواهند گرفت و همهءِ دگراندیشان و روشنفکران و اندیشمندان راستین ایرانی را سر به نیست خواهند کرد، که چنین کردند. 

 IIIخوارج را با باند احمدی نژاد: ضرورت هست تأکید شود که گروه خوارج و گروه احمدی نژاد و مشایی معتقدان به دین اسلام هستند، بر این اساس مخالفت آنها فقط در ساختار سیاسی است. جبههء احمدی نژاد و مشایی را قطعأ نمیتوان در ردیفِ گروهِ خوارج(3 در بالا) حتّی 1400 سال پیش هم قرار داد، زیرا که جبههءِ احمدی نژاد مانند گروه خوارج دمکراتیک نیستند، حقوق مساوی برای همهءِ مسلمانان را در نظام جمهوری اسلامی به رسمیّت نشناخته اند، خلیفه و رئیس جمهور شدن را حقِ همهءِ مسلمانان نمیدانند، هنوز برای رتبه و مقام رهبر انقلاب علی خامنه ای اهمیّت آسمانی، دینی، و قدسی قائل هستند، به وظیفه ای که مردم به رئیس جمهور سپرده اند مسئولیّت نشان نمیدهند، دین اسلام و دستگاهِ ولایت فقیه را بر ملّت ایران، بر منافع و امنیّت ملّی، بر تمامیّت ارضی و بر جایگاه سرزمین ایران در خانوادهءِ جهانی، بر تاریخ و تمدن، بر جهان بینی و فرهنگ ایرانی ترجیح میدهند. آقای رحیم مشایی  در قرن 21 مژدهءِ ظهور مهدی ( مهدویّت) را میدهد.

● امّا از آنجا که در نظام جمهوری اسلامی امروز خوارج رابه کسی نسبت میدهند که به رهبریِ مطلقِ علی خامنه ای گردن ننهد و از خود نافرمانی نشان دهد، از ایرانیِ بودن حرف زند و نام کوروش و فردوسی و سیاوش و رستم را بر زبان آورد و مکتب ایرانیّت را مطرح کند، برای مردم مصلحتی هم که باشد، گوشه هایی از فسادِ سیاسی و مالیِ نظام را افشا کند، و منافع ملّی ایران را بر دین گرایی کذاب ترجیح دهد، در مقابل مردم اندکی هم احساسِ مسئولیّت از خود نشان دهد، و اینجا و آنجا از مافیایِ دستگاهِ ولایتِ علی خامنه ای و وابستگانش سخن براند، در راستای سکولار کردن حکومت و رعایت اصل شایسته سالاری، جایگاه حکومت فردی و مطلق شخص رهبر انقلاب را زیر سئوال ببرد، ناچاریم آقای احمدی نژاد و کاندیدِ موردِ حمایت ایشان آقای مشایی را مشروط به عملکردِ آیندهءِ آنها در ردیفِ گروهِ خوارج نظام جمهوری اسلامی به حساب آوریم.

● برای اینکه آقای احمدی نژاد و رحیم مشایی با جبههء فکری آنها به قطب سوّمی مانند گروهِ خوارج در کنار اصولگرایان و اصلاح طلبان تبدیل شوند، باید از خط قرمز نظام جمهوری اسلامی عبور کنند. و بجای مطرح کردنِ ایدئولوژیک مهدویّت، شعارهای: اندیشهءِ سکولاریسم، جایگزینی دمکراسی، مکتب ایرانیّت، پای بندی به قوانین بین المللی و به حقوق بشر را در مقابل اسلام سیاسی و ایدئولوژیکِ دستگاهِ ولایتِ فقیه علی خامنه ای، به عنوان تاکتیک و استراتژیکِ پروسهء برون رفت از بحران کنونی قرار دهند. این شعارها تنها برگهء ضمانت و تأمین امنیّت فردی و خانودادگی و همفکرانِ جبههءِ احمدی نژاد پس از بر کنار رفتن ایشان از مقام ریاست جمهوری است.

● اگر رحیم مشایی به ریاست جمهوری انتخاب نشود تا در جایگاهِ یک قطب سیاسی در مقابل علی خامنه ای بایستد، سرنوشتی بدتر از مهدی کروبی و میر حسین موسوی در انتظار  احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی  و افراد هم جبههءِ آنها نشسته است.

● برایِ برون رفت ملّت و سرزمین ایران از بحرانهایِ درونی و برونی موجود، آقای اسفندیار رحیم مشایی باید برنامهء های سیاسی و شعارهای مبارزاتی خود را آنچنان روشن و ساختار شکن با پیشنهادات تغییر و تحول بنیادی در نظام جمهوری اسلامی بر علیهِ رهبر انقلاب علی خامنه ای و بسودِ ملّت و سرزمین ایران و در راستایِ دمکراسی و مکتب ایرانیّت بر گزیند، که اگر با نامزدی او برایِ مقام ریاست جمهوری از سویِ شورای نگهبان موافقت نشود و یا در انتخابات اکثریّت آراء را بدست نیاورد، آن برنامه و شعارهایِ رادیکال به یک جنبش راهبردی و به عنوانِ یک نیرویِ سیاسیِ زنده و متحرک باقی بماند تا بتواند طیفِ وسیعی از طبقاتِ مختلفِ جامعه را زیر سقفِ خود گرد آورد که از یکسو سپر امنیّتی و محافظتی برای خودِ آقای احمدی نژاد و رحیم مشایی باشد، از سوی دیگر بتوان آنرا جایگزین جریان اصلاح طلبی در نظام جمهوری اسلامی کرد.

● آقای احمدی نژاد و آقای رحیم مشایی ها باید درک کنند که گذشتِ زمان فرصت و موقعیّت و شرایطِ بسیار مناسب و مهمی را برای تغییر و گذار از وضعیّت اسفبار امروز ایران در اختیار آنها قرار داده که کمتر سیاست مداری در تاریخ جهانی از آن برخوردار بوده است.

 ● رحیم مشایی از یکسو میگوید که: "اسلام دیگر جواب نمیدهد" امّا از سویی دیگر شعار مهدویّت و ظهور امام دوازدهم را سر میدهد. این دو شعار با هم در تضاد کامل هستند. اگر دین اسلام پاسخگوی مشکلات و مطالبات امروز ملّت ایران نیست، از حضرت مهدی هم که پیرو این دین هست، هیچ کمکی بر نخواهد آمد، تازه محمّد خاتمی میگوید که حتّی "پیامبر اسلام حضرت محمّد" هم مشکلات امروز ایران را حلّ نخواهد کرد، پس از فردی که غایب هست و فقط در ذهن و خیال وجود دارد کاری ساخته نیست. مشکلات ایران امروز زمینی است و باید با خردگرایی و قوانین زمینی حل شوند.

● تنها شاخص هایی که جبههءِ احمدی نژاد و رحیم مشایی باید داشته باشند، گسل از دین گرایی قشری، خودداری از شعار مهدویّت، رویکرد به دمکراسی و حقوق بشر و متعهد به منافعِ ملّی و مسئولیّت پذیری در مقابل ناسیونالیسم سالم ایرانی، ترجیح دادن ایرانیّت بر اسلامیّت، با پُشت کردن به ولایتِ فقیه و پیوستن به مردم و بازگو کردنِ شعار و مشکلاتِ زمینیِ روزمرهءِ آنهاست.

 بهره نگرفتن از پتانسیل عظیم مردمیِ موجودِ جامعهءِ ایران و نادیده گرفتن شرایط درونی و جهانی، بی اساس بودن و دروغ بزرگِ احمدی نژاد ها و مشایی ها و هم پیالگی آنها با علی خامنه ای بر همگان آشکار خواهد گشت که در فردایِ ایران برای آنها بسیار گران تمام خواهد شد، و اتفاقأ اوّلین قربانی این دوگانه بازی کردنها خودِ احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی ها بشکلی تحقیر آمیز و برده وار از سوی علی خامنه ای خواهند بود. این فرصت شانسی بادآورد برای احمدی نژاد و رحیم مشایی است که عملکرد گذشتهء خود را تصحیح و در تاریخ مستند ایران نام نیکی از خود بر جای بگذارند.

خوارج حقیقی، اپوزیسیون سکولار دمکرات و انحلال طلب هست.

●  گروه حقیقی خوارج در معنا و مفهوم امروزی در قرن 21 در رابطه با موضع گیری در مقابل نظام جمهوری اسلامی و دستگاه رهبر انقلاب علی خامنه ای، اپوزیسیون خارج از ساختار نظام جمهوری اسلامی: از طیف طرفداران اندیشهء سکولاریسم(جدایی دین از حکومت) که دینداران دمکراتیک و آزاده را، بی دینان را، سوسیال دمکرات ها، لیبرال دمکراتها، انحلال طلبان، و پیروان دیگر ادیان و سایر گروهای سیاسی و اجتماعی که گذار از نظام جمهوری اسلامی را شرط اوّل جایگزینی دمکراسی میدانند، را در بر میگیرد. این گروه از اپوزیسیون خواهان بر قراری یک حکومت زمینی این جهانی به عبارتی دیگر یک حکومت سکولار و دمکراتیک بر اساس تئوریهای دمکراسی امروز و مطابق با ساختارهای حکومتی مدرن با در نظر گرفتن قوانین حقوق بشر هستند.

 اپوزیسیون سکولار در تعریف دستگاه ولایت فقیه و شخص علی خامنه ای همان، کفار، خلافت بنی امیه و بنی عباس و از تبار یزیدها و معاویه ها و از طرفین جنگ در مقابل خاندان علی ابن ابیطالب در صحرای کربلا هستند.

سیستم انتخابات در اسلام بعد از وفات پیامبر و در نظام جمهوری اسلامی امروز

 در مبارزات سیاسی و در برخی از سایر عرصه های دیگر سه سیستم انتخابات وجود دارد:

 1- انتخابات کاملأ محدود و بسته: که بصورت غیر دمکراتیک در ساختارهایِ حکومتیِ دیکتاتوری برگزار میشود. بطور سیستماتیک افراد خاص مورد تأیید حاکمیّتِ دیکتاتور وقت و یا از حزب و سازمانِ ویژه ای بدونِ رقابتِ جدیِ دمکراتیکِ مبارزاتی بر گزیده میشود، اگر انتخابات و رقیبانی هم در کنار فرد مورد نظر باشد فقط جنبهءِ تشریفاتی و سرپوش گذاشتن بر واقعیّت ها و برایِ انحرافِ اذهانِ عمومی است.

● سیستم انتخاباتِ محدود و بسته، را میتوان انتخاب استصوابی  و موروثی هم نامید، ساختار شیعه گری و امامت(در بالا 1)، بعد از وفات پیامبر، بصورت انتخاب کاملأ محدود و استصوابی و موروثی در خانوادهءِ علی ابن ابیطالب میباشد در نتیجه غیر دمکراتیک هست و در همان زمان 1400 سال پیش هم از سوی مسلمانان پذیرفته نشد.

● انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در ایران هم محدود و بسته میباشد و همه در دایرهءِ نظرات و مطابق با میل شخص رهبر انقلاب علی خامنه ای صورت میگرد. علاوه بر نظارت و تأیید و یا ردِ صلاحیّتِ نامزدهایِ ریاستِ جمهوری از سوی شورای نگهبان، علی خامنه ای سپاه پاسداران و بسیج با رسانه های همگانی و سایر ارگانهای(کل نظام جمهوری اسلامی) تحت فرماندهی و رهبری خود را به پشتیبانی از کاندید مورد پسند خود و برای مهندسیِ انتخابات، هم وارد معرکه میکند. از همه مهمتر علی خامنه ای سرکیسهءِ سرمایه های ملّی از درآمد نفت و گاز را برای مبارازات انتخاباتی در اختیار خود هم دارد و با دادن امتیازات و پول و امکانات رأی مردم را به صندوق فرد موردِ نظر خود می ریزد.

● از گفتهء هاشمی رفسنجانی که گفت: " رهبر به من اعتمادی ندارد و من نمی توانم کاندید شوم" میتوان دریافت که انتخابات منحصر به رأی و رضایت یکنفر آنهم علی خامنه ای است، اعتماد و رأی مردم شرط و ملاک نیست، بلکه فقط  تصمیم رهبر انقلاب ابزار سنجش و انتخابات در نظام جمهوری اسلامی هست.

2- انتخابات نیمه محدود و یا نیمه باز: در این سیستم انتخاباتی، تعداد نامزدها از یکنفر به دو یا چند نفر دیگر، امّا از یک جریان فکری و ایدئولوژیِ یکسان و در یک جبهه و با یک سیاست و از یک حزب مشخص فراتر میرود. در دورهء بعد از وفات پیامبر در افکار گروه سنّی ها (2) انتخابات نیمه محدود بود، چرا که حق انتخاب امام و خلیفه از خاندان علی ابن ابیطالب به کل خاندان و قوم قریش گسنرش یافت. انتخاب خلفا:  ابوبکر، عمر، و عثمان بصورت انتخابات نیمه محدود و با صلاح دید مردم انتخاب شدند.

● در نظام جمهوری اسلامی طرفداران انتخابات نیمه محدود همان اصلاح طلبان دینی با حفظ دستگاه ولایت فقیه و قانون اساسی دین سالار هستند. اصلاح طلبان مانند سنّی ها خواهان آن هستند که انتخابات ریاست جمهوری نباید فقط در اختیار علی خامنه ای(خانوادهء علی ابن

ابیطالب) و اصولگرایان دست نشاندهءِ او باشد، بلکه باید کل قوم قریش (اصولگرایان، اصلاح طلبان، و معتقدان به نظام جمهوری اسلامی) از این حقوق بر خوردار شوند.

3- انتخابات بدون محدودیّت و آزاد: ازدست آوردهای عصر مدرنیته با جهان بینی راسیونالیسم و خردگرایی انسان محور میباشد. انتخابات آزادمختص یک ساختار حکومتی دمکراتیک و سکولار است که شاخصه های دمکراتیک و مردم سالاری عناصر و واحدهای تشکیل دهندهءِ آن میباشد. در سیستم انتخابات آزاد، انتخاب کننده و انتخاب شوندهبدون در نظر گفتن اعتقادات، نژاد و راسه، رنگ پوست، جنسیّت، شغل، دارایی، و بدونِ وابستگی هایِ دیگر از این حقوق پایه ای بر خوردار هستند، احزاب و سازمانها بدون محدویّت در مبارزات انتخاباتی آزادی عمل دارند، رسانه هایِ همگانی نوشتاری و شنیداری در پروسهءِ مبارزات و تبلیغات انتخابات آزاد هستند.

● دیدگاهِ انتخاباتی گروه خوارج بعد از وفاتِ پیامبر را میشود در ردیف انتخابات آزاد گذاشت. چرا آنها معتقد بودند که انتخاب خلیفه و امام حق همهء مؤمنان غیر عرب هست و  نباید فقط در انحصار خاندان عی ابن ابیطالب و یا یا محدود به خاند قریش باشد، شایسته سالاری را سنگ زیربنای انتخابات خلیفه و امام قرار دادند.

● انتخابات آزاد در نظام دیکتاتوریِ سیاهِ دینی جمهوریِ اسلامی وجود نداشته و زمینه و ظرفیّت برگزاری آن هم در آینده وجود نخواهد داشت. به عبارتی دیگر دیدگاه و ساختار حکومتی و نحوهءِ انتخاباتی را که  گروه خوارج 1400 سال پیش مطرح میکردند امروز در قرن 21 امکان بر گزاری آن در سیستم نظام جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست. گروه خوارج مخالف نظراتِ و شیوهءِ انتخابات در شیعه گری(انتصابی و موروثی در خاندان علی) و سنّی ها (خلیفه باید فقط از قوم قریش انتخاب شود ) بودند.

جبههءِ احمدی نژاد و اسفدیار رحیم مشایی میتوانند نیروی محرکهءِ بر گزاری یک انتخابات آزاد در ایران باشند، امّا شرط اوّل فاصله گرفتن از علی خامنه ای و قرار گرفتن در صف مردم، و همکاری نزدیک و صادقانهءِ آنها با اپوزیسیون خارج از ساختار و سکولار میباشد.

برگزیدن شعار "انتخاباتِ آزاد" گروه خوارج در 1400 سال پیش خوارج از سوی جبههءِ احمدی و رحیم مشایی در انتخابات امروز موازنه را در بدنهء نظام جمهوری اسلامی بهم خواهد ریخت، این شعار به پروسه ای فراگیر تبدیل خواهد شد، و طیف اصلاح طلبان را از صحنهء سیاسی کنار خواهد زد. شعار "انتخاباتِ آزاد" کلیدِ سرافرازی و امنیّت جانی و اجتماعی و تضمین مطرح بودن جبههءِ احمدی نژاد و مشایی در کارزار سیاسی فردای آنها خواهد بود و از پشتوانهء اکثریت ایرانیان و جهان دمکراتیک برخوردار خواهند شد.

علی خامنه ای محاصره در دایرهءِ یازدهیمن انتخابات ریاست جمهوری

● علی خامنه ای شخصی کاریسماتیک نبوده و نیست و استعداد و ظرفیّت رهبریِ دمکراتیک نداشته و ندارد، از جایگاه و پایگاه اجتماعی خاصی هم برخوردار نبوده و نیست، بنا براین روش رهبری انقلاب و حفظِ تاج و تختِ ولایتِ فقیهِ خود را فقط با ابزار رعب و وحشت و سرکوب آغاز کرد و همچنان بشدت به این شیوه ادامه میدهد.

● مردم ایران بعد از گذشت 34 سال از عمر نظام حکومتِ ولایت فقیه علی خامنه ای، بخوبی دریافته اند که این سیستمِ  مافیاییِ خلیفه گری و نوع کشور داریِ آن، نه اسلامی است و نه جمهوری و نه هماهنگ با پارامترهای جهان امروز هست. در نتیجه نظام جمهوری اسلامی پشتوانهء مردمی خود را در طبقاتِ مختلفِ جامعهءِ ایرانی بجز وابستگانِ به بیتِ رهبری بکلی از دست داده است، دستگاهِ ولایتِ فقیه هم مشروعیّت و مقبولیّتی در ایران و در عرصهء جهانی ندارد.

حکومت جمهوری اسلامی وجههء سیاسی و اجتماعی خود را پایمال کرده است، بنا بر این علی خامنه ای مانده است و دستگاه مافیایی سرکوب سپاه و بسیج خود که با درآمدِ پولِ نفت و گاز و سایر منابع طبیعی دیگر هنوز توانایی تسلط بر امور کشور را  به شیوه ای کاملأ دیکتاتوری توتالیتر در دست دارند.

● از اساسی ترین فاکتور اجرای دیکتاتوری در ایران، عدم وابستگی ساختار حکومت به مالیات و چگونگی گردش اقتصاد در کشور میباشد، حکومت های دیکتاتور بدون وابستگی به مردم از پول درآمد نفت و گاز قدرت سیاسی و اقتصاد کشور را در چنگ میگیرند و ملّت و طبقات مختلف جامعه را به عنوان کارگران مزدبگیر به خدمت میگیرد.

 ● رژیم ولایت فقیه برای بازیابی و کسب وجهه و اعتبار سیاسی در درون کشور و در عرصهء بین المللی به افرادی مانند هاشمی رفسنجانی و به طیف اصلاح طلب دینی به رهبری محمّد خاتمی و یا به ملّی مذهبی ها و به افرادی از تکتوکرات ها برای کسب مقامِ ریاست جمهوری احتیاج دارد، از سویی دیگر علی خامنه ای بخوبی میداند که آمدنِ رفسنجانی و محمّد خاتمی و انتخاب هریک از آنها به عنوان ریاست جمهوری، برایش هزینهءِ سنگین سیاسی و تقسیم قدرت با آنها و عقب نشینی در بعضی از جبهه ها را (در 3 مورد) در بر خواهد داشت :

 1- موقعیّت اجتماعی و سیاسی همراه با کاراکتر و مشهور بودن خاتمی و رفسنجانی باعث خواهد شد، که علی خامنه ایِ بدونِ کاریسماتیک و بدونِ پایگاهِ مردمی در سایه قرار گیرد و به حاشیه پرتاب شود

2-  علی خامنه ای دیگر به تنهایی نمیتواند تصمیم بگیرد و اهداف خود را به پیش ببرد

3– موقعیّت مقام رهبر انقلاب و ولیِ فقیهِ او خدشه دار و احتمال تغییر و تحولاتِ ساختاری جدی در امر جایگاه ولایت فقیهِ او بوجود بیاید.

به همین مناسبت علی خامنه ای تن به وارد میدان شدن خاتمی و رفسنجانی نخواهد داد. مگر اینکه هاشمی و خاتمی سوگند به سر سپردگیِ  کاملِ و مطلق به علی خامنه ای را پذیرفته باشند.

● علی خامنه ای اکنون با بی اعتنایی حقیقی و یا ظاهری به اصلاح طلبان و باند احمدی نژاد، با توسل به نیروی سپاه و بسیج و با داشتن اهرمهای دیگر در کشور در صدد تحمیل یک نفر از میان افراد مورد اعتماد خود مانند: علی اکبر ولایتی، حداد عادل، و قالیباف به عنوان ریاست جمهوری به ملّت ایران هست. که علاوه بر یک دیکتاتوریِ سیاهِ دینی ولایتِ فقیه، یک سیستم و حکومت نظامی تمام عیار را بر آن خواهد افزود.

● نظام جمهوری اسلامی دچار بحران جدی هست و علی خامنه ای در محاصرهء کامل شرایط درونی و بین المللی است. شرایطِ امروز حکومت اسلامی و جامعهءِ ایران به مراحلی قبل از وقوع  انقلاب 57، حکومتِ محمد رضاشاه پهلوی میماند که بی سرو سامانی و بروز شک و تردید در بین وابستگان به حکومت شاهنشاهی، در بین ارتش و در بین اقشار مختلف جامعه دامنهءِ وسعتری بخود میگرفت و به جبههء انقلاب می پیوستند و کشورهای خارجی بویژه غرب در مورد برکناری شاه ایران به توافق قطعی میرسیدند.

اهداف پنهان، نامزد نشدن محمّد خاتمی و هاشمی رفسنجانی

● نامزد نشدن محمّد خاتمی و هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری 92 را میشود، در دو مورد بررسی کرد:

 1- این دو نفر بهتر از هر کسی میدانند که نظام جمهوری اسلامی چنان در عرصهءِ درونی و برونی دچار بحران هست که دیگر نجات پذیر نیست و دوران فروپاشی تاریخی اجباری خود را آغاز کرده است بنا بر این  خود را نامزد نمیکنند و در این خیال هم هستند که در اذهان عمومی این شک را بوجود آورند که این دو نفر زمانی هم ضد دستگاه ولایت فقیه و علی خامنه ای بوده اند.

 2-  خاتمی و هاشمی رفسنجانی به بهانهء اینکه شورای نگهبان آنها را تأیید نمیکند و یا رهبر انقلاب به آنها دیگر اعتمادی ندارد، نامزد ریاست جمهوری نمی شوند و  هدفمند با مشورت با علی خامنه ای صحنه را برای کاندید مورد نظر علی خامنه ای خالی میکنند، تا شانس انتخاب فردِ مورد نظر علی خامنه ای در مقابل رحیم مشایی   با رقم  درصدی بالا ممکن شود.

● برای شفاف سازی در مبارزات انتخاباتی و بیرون آمدن مردم از شک و تردید، محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی در مقابل تاریخ مجبورند و باید نامزدی خود را برای ریاست جمهوری پیش رو علنأ به ملّت ایران و به جهانیان اعلام بدارند، بگذار، شورای نگهبان صلاحیّت آنها را رد کند. تا فردا علی خامنه ای و شورای نگهبان نگویند که اینها خود کاندید نشدند.

◄ سخن پایانی

 امروز دیگر دین اسلام و اسلامگرایی در هر شاخه و نمای آن، پیامبران، امامت و مهدویّت، کل نظام جمهوری اسلامی، در تئوری و عملی، همچنین افرادی مانند علی خامنه ای ها، هاشمی رفسنجانی ها، محمد خاتمی ها، و جبهه بندیهایی مانند: اصولگریان(شیعه گری)، اصلاح طلبان(سنّی گری)، و باند احمدی نژاد ها (نیمه خوراج 1400 سال پیش) به مشکلاتِ ملّت و سرزمین ایران پاسخ مثبتی نخواهند داد، باید به فکر راه و چاره ای دیگر بود و آیندهء نه چندان دور آبستن تغییر و تحولات میباشد، در این جهت اوّلین قدم، تحریم انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و هر گونه انتخابات دیگر در نظام جمهوری اسلامی است.

| ماه مه|2013 میلادی| آلمان| ناصر کرمی|

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی
آرشیو نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.