رفتن به محتوای اصلی

هراس ولی فقیه از چیست؟ - پیرامون انتخابات نمایشی
22.05.2013 - 14:31

 هراس ولی فقیه از چیست؟

آنچه که مربوط به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری میشود، میتوان گفت که این از مهم ترین انتخاباتی است که تا کنون در ایران تحت حکومت اسلامی برگزار شده است. اوضاع سیاسی در ایران بحرانی است و به همین دلیل هم بود که مردم تا آخرین لحظه نمیدانستند چه کسانی از چه جناحی کاندید خواهند شد. نمونه ی روشن آن ثبت نام اسفندیار رحیم مشایی و هاشمی رفسنجانی در دقیقه ی نود بود. افرادی که برای بیت رهبری درد سر ساز میتوانستند باشند از جناح اصلاح طلبان یعنی فتنه گران 88 و جریان انحرافی هستند. حضور این جناح های نامبرده شده میتوانند تعادل قوا را در ایران بر هم بزنند. طبیعی است که با شناختی که از رهبر ایران داریم، او از حضور این افراد در انتخابات نمایشی خشنود نیست. گروهی از تحلیل گران سیاسی در مورد مشایی مینویسند که او با سابقه ی که دارد به احتمال زیاد از فیلتر شورای نگهبان رد نخواهد شد و احراز صلاحیت نمیشود. اما در مورد هاشمی رفسنجانی گمانه زنی ها ادامه دارد و کسی به درستی نمیداند که آیا هاشمی به دلیل کهولت سنی بطور نمونه رد صلاحیت میشود یا خیر. مخالفان او از هم اکنون بطور مستقیم و یا غیر مستقیم در خواست رد صلاحیت او را از شورای نگهبان میکنند. اما با تمام اختلاف نظر هایی که در مورد هاشمی وجود دارد، میتوان هنوز گفت که هاشمی رفسنجانی احراز صلاحیت خواهد شد. این بدان معنا نیست که ولی فقیه با ریاست جمهوری او موافقت داشته باشد زیرا که میدانیم با دستبرد زدن به آرای عمومی و تقلب در انتخابات که یکی از شیوه های همیشگی این حکومت اسلامی است، کنار زدن رفسنجانی کار چندان سختی نخواهد بود و بدین ترتیب فرد مطلوب رهبری از صندوقهای رای بیرون کشیده میشود. با آمدن جلیلی و هاشمی آرایش صحنه انتخابات کاملن بهم ریخته است. انتخابات دو قطبی یا چند قطبی خواهد بود. اما قطب مقابل هاشمی چه کسی میتوانست باشد؟ اما حقیقت این است که شورای نگهبان در هر صورت در مورد مشایی و هاشمی بر سر دو راهی قرار گرفته است. عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، با بیان این مطلب که فضای انتخابات ریاست جمهوری آینده، فضایی دوقطبی خواهد بود، گفت که: «در صورت تأیید صلاحیت مشایی و هاشمی رفسنجانی، رقابت اصلی بین این دو چهره شکل می‌گیرد. در مورد نقش رفسنجانی میتوان زیاد نوشت از جمله این که ایشان در تمام بد بختی های مردم ایران نقش داشته است. کافی است که ما به کارنامه ی سیاسی ایشان نگاهی کوتاه بیاندازیم. از دوران جنگ خانمان سوز و اداره ی مملکت در پشت صحنه در زمان جنگ هشت ساله تا ریاست مجلس و ریاست جمهوری و نقش غیر قابل کتمان او در بحران اقتصادی و پس از آن ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام. اکبر گنجی در پاسخ به  پرسشی در باره قتل‌های زنجیره‌ای و عالیجنابان گفت، اکثر قتل‌ها در هشت سال نخست رهبری علی خامنه‌ای و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی اتفاق افتاد و عالیجنابان کسانی بودند که حکم قتل روشنفکران را صادر می‌کردند، مثل محسنی اژه‌ای، علی فلاحیان، دری نجف‌آبادی و روح‌الله حسینیان و اینها رئیسی داشته‌اند که «عالیجناب عالیجنابان» یا خود آیت الله خامنه‌ای بوده است.... باز میگردیم به انتخابات در ایران و بحرانی که وجود دارد. اگر  کسانی فکر میکنند که هاشمی همان منجی ایران است، در اشتباه هستند زیرا که هاشمی رفسنجانی هم نمیتواند کشتی نظام پلید اسلامی را در این دریای پُر تلاطم سیاسی هدایت کند. شکی نباید در این زمینه وجود داشته باشد که ولی فقیه تلاش میکند تا این انتخابات نمایشی نیز در کمال آرامش برگزار شود تا خطر سرنگونی در میان نباشد. هراس از شورش مردمی و اعتراضهای خیابانی همیشه مانند یک سایه این حکومت دیکتاتوری را مشایعت میکند. برگزاری انتخابات آزاد و گزینش نماینده هایی توسط مردم برای مردم، مدافع حقوق مردم و در خدمت مردم از ویژه گی های یک حکومت دموکراتیک واقعی است. اما در حکومت های غیر دموکراتیک و تمامیت خواه خبری از انتخابات آزاد نیست و بیشتر انتخابات فرمایشی در جهت خواسته های سیستم دیکتاتوری حاکم و رهبر مستبد آن برگزار می شود. ایران هم در طول تاریخ به سبب وجود حکومت های توتالیتر از چنین ویژگی هایی در گذشته تا به امروز برخوردار است. در اصل انتخابات هرگز با تکیه بر اراده و تفکر مردم  صورت نگرفته است. در جمهوری اسلامی انتخابات نمایشی نیز در راستای تحقق اهداف ولی فقیه که تعریفی جز دیکتاتوری دینی و ضد انسانی ندارد، به وقوع میپیوندد. رژیم اسلامی ایران هم در طول 34 سال حکومت ننگین خود از چنین ویژگی برخوردار بوده و با اجرای انتخابات کاملن نمایشی تلاش کرده بر جنایات خود سرپوش بگذارد و حکومت خود را در چشم جهانیان لگیتیم جلوه دهد. با توجه به این امر، در ایران تحت حکومت اسلامی و  رکن اصلی آن که همان ولی فقیه است، انتخابات معنای حقوقی خود را از دست میدهد..... اقتدارگرایان بویژه رهبر مطلقه و دیکتاتور جمهوری اسلامی ایران تمایل دارد کسانی از صندوق رای بیرون بیایند که کاملن با اندیشه ی او همخوانی داشته باشند و خواسته های او را در امر حکومتی بدون چون و چرا برآورده نمایند. اختصاص اکثر کرسی های مجلس  شورای اسلامی به نظامیان منسوب به سپاه پاسداران، و یا به افراد منسوب به نهادهای امنیتی که حافظ بی قیدو شرط منافع بیت رهبری می باشند و همچنین نیروهای اصول گرا نزدیک به علی خامنه ای که اکثر آنها دارای سوابق بسیجی، سپاهی و اطلاعاتی هستند، گواه همین گفتار هستند. با نزدیک شدن تاریخ انتخابات در ایران مثل همیشه گروهی بر این باور هستند که نباید در انتخابات شرکت کرد و تحریم آن را بهترین راه حل میدانند. به نظر این افراد تحریم انتخابات توسط مردم یک نه بزرگ به سیاست های داخلی و بحران آفرینی های بین المللی حکومت است.مهم نیست چه فردی انتخاب می شود .این انتخابات درواقع لعابی است که رژیم میخواهد به چهره اش بکشد وگرنه این چهار یا پنج نفر کاندیدا هیچ تفاوت اساسی با هم ندارند. نه در پروندۀ هسته ای و نه در حوزۀ حقوق مردم، زنان و زندانیان عقیدتی و سیاسی.در مقابل گروهی دیگر میگویند که باید از هر فرصتی استفاده و در انتخابات پیش رو شرکت کرد. آنان نیزبر ضرورت شرکت در انتخابات تأکید دارند. دلائل موافقین و مخالفین انتخابات بر همگان پوشیده نیست و نیازی وجود ندارد که در این نوشتار به ذکر همه ی آنان بپردازیم. ایرانیان زیادی در گوشه و کنار جهان از هم اکنون در انتظار احراز صلاحیت ها از سوی شورای نگهبان هستند و کمتر از یک ماه به انتخاباتی که پیچیده توصیف شده است، شایعات و احتمالات میآیند و میروند. اما اگر بر فرض بگوییم که انتخاباتی برگزار نمیشود زیرا که انتخابات در ایران انجام شده است، آیا به بیراهه زده ایم؟ در کشوری که بحث خودی و غیر خودی رسمی و تئوریزه شده است، آیا دیگر انتخابات معنایی دارد؟ رای عمومی چطور؟ فشار های مضاعف امنیتی راه تنفس جامعه ی مدنی را بسته اند و دامنه ی بازداشت گسترش کنشگران سیاسی و مدنی در این فاصله گسترده تر شده است. ضمن اینکه باید تایید کرد که انتخابات در ایران عادلانه نیست زیرا که دولت و قدرت پنهان وجود دارد. از همین رو میتوان گفت که در این دوره از انتخابات نمایشی فرقی نمیکند که آیا گفتمان تحریم بیشتر به گوش میخورد یا ضرورت شرکت در انتخابات طرفدار بیشتر یا کمتری دارد. در روند انتخابات قبلی بخوبی مشاهده شده بود که شرکت مردم سیر نزولی داشته است. همانگونه که در بالا گفته شد، جمهوری اسلامی میکوشد تحت نام انتخابات برای خود در جهان مشروعیت بدست آورد تا بتواند در معادلات جهانی شرکت داشته باشد. حکومت اسلامی یک حکومت منزوی شده در جهان است. اکنون در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در ایران اسلامی مشاهده میکنیم که جنگ قدرت سیاسی در درون رژیم ابعاد بی سابقه ای را به خود گرفته است. در شرایط کنونی رژیم جمهوری اسلامی چاره ای به جز مقابله با دو باند اصلی در راستای برگزاری «انتخابات» یکی با باند هاشمی رفسنجانی و دیگری احمدی نژاد ندارد. جمهوری اسلامی در حال حاضر با مشکلات عمیقی نیز رو در روست که مهمترین آنها عبارتند از: فشار تحریم های بین المللی پیرامون سیاست اتمی از یک سو و از سوی دیگر اقتصاد ورشکسته و غیر قابل کنترل و همچنین بالا بودن سطح بیکاری. باید به این نکته نیز توجه داشت که کارگران زحمت کش نیز در ایران اسلامی به سختی میتوانند نیاز های انسانی خود را تامین کنند. پس با چنین شرایطی امکان بروز هر قیامی از سوی مردم ممکن تر میشود و این درست همان نکته ای است که از بروز آن رژیم وحشت دارد و برای مقابله با هر شورش مردمی، رژیم باید بتواند آمادگی کامل داشته باشد تا به هدف اصلی خود که همان کنترل اوضاع است، نایل آید زیرا که از قیامی دیگر همانند قیام  سال 88  بیم دارد. برای اینکه از بحث اصلی دور نشویم، بازمیگردیم به هراس ولی فقیه از به هم ریختن اوضاع سیاسی کشور. اگر به پیام های تهدید آمیز علی خامنه ای، رهبر ایران توجه کرده باشیم، در می یابیم که او به آنچه که «دشمن» تلاش میکند تا تنور انتخابات سرد شود، هشدار های کافی داده است. در همین راستا نیز در یکی از پیامهای تهدید آمیز او آمده بود: «اصحاب فتنه و انحراف به تجربه آموخته اند که اگر اینبار خیال فتنه و آشوب به سر داشته باشند، حزب الله یعنی همان مردم پاکباخته حتا به اندازه ی چند ساعت نیز به آنها امان نمیدهند. آنان هستند که از چند هزار کیلومتر فاصله بحران سوریه را مدیریت میکنند و در لبنان و فلسطین حضور دارند.» خامنه ای دیگر با کسی تعارف نمیکند و تهدید آمیز به اطرافیان خود هشدار میدهد. هراس علی خامنه ای فرا تر از دو قطبی تنگ مایه هاشمی و احمدی نژاد است، هم چنانکه در روزنامه کیهان به مواردی نظیر آن اشاره شده است. هراس ولی فقیه از اعتراض مردمی به اصل ولایت فقیه و استبداد لجام گسیخته دینی است. باید اعتراف کرد که بحران کنونی همانند سال 88 نیست و شرایط دیگری حکمفرما هستند. اینبار ولی نعمت حکومت اسلامی یعنی هاشمی رفسنجانی خود وارد میدان بازی سیاسی شده است که با توجه به توضیحات بالا میتواند با حضورش چهره ی ولی فقیه را خدشه دار کند و تعادل قدرت را بر هم بریزد. علی خامنه ای بنابراین دو راه پیش رو دارد: یا باید قدرت سیاسی خود را با رفسنجانی تقسیم نماید و یا باید او را از طریق شورای نگهبان رد صلاحیت کند و یا اگر با این کار نیز راضی نباشد به دلیل آنکه تمامیت رژیم اش زیر سئوال نرود از طریق تقلب در آرا هاشمی را از صحنه ی سیاسی دور سازد. در هر دو صورت شکست خامنه ای شکستی غیر قابل اجتناب خواهد بود. واقعیت این است که ولی فقیه اکنون با صرف نظر از آنچه که تا کنون حکومت اسلامی در گذشته انجام داده است، تلاش میکند تا نامزد ریاست جمهور مطلوب خود را از صندوقهای به سرقت رفته و تقلبی آرا پیشاپیش بیرون بکشد و انجام «انتخابات» را پشت سر بگذارد البته با این هدف که حکومت نامشروع استبدادی خود را باز هم به مردم دردمند ایران در کمال آرامش و آسایش تحمیل کند! وقتی که یک انسان خردمند به این امر واقف باشد، دیگر نیازی نیست تا او را قانع کنیم که آیا در انتخابات نمایشی شرکت کند یا خیر. حکومت اسلامی با یک انتخابات کاملن آزاد سر سازگاری نداشته و در آینده نیز نخواهد داشت. با روی کار آمدن این حکومت بسیاری از واژه ها معنایی اصلی خود را به طور کامل از دست داده اند: جمهوری، انتخابات، عدالت اجتماعی و آزادی و بسیاری از واژه های دیگر. وقتی که ما نیم نگاهی به شرایط نامزدی ریاست جمهوری بیاندازیم، درمیابیم که اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولی فقیه نیز جزو واجبات است؛ اگرچه همه ما شاهد بودیم که در چهار سال پیش مردم در خیابانهای ایران فریاد زدند و با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه خواستار تغییر نظام سیاسی ایران شدند. باید از خود بپرسیم که این چه انتخاباتی است که رئیس جمهور در ایران بر طبق قانون باید بر مدار ولایت فقیه حرکت کند؟ برخی از هم میهنان ما و رانده شدگان حکومت اسلامی در خارج از کشور هم همچنان برای بقا اين رژيم نامشروع تبليغ می كنند؛ گویی که انتخابات آزاد در ایران در شرف برگزاری است و باید در انتخابات به هر شکلی شرکت کرد. این افراد تعریف وارونه ی دموکراسی را در سر میپرورانند. در عرض این سی و چهار سالی که از عمر رژیم اسلامی میگذرد همه ی ما دریافته ایم که این نظام ولی فقیه با این ریخت و قیافه و با داشتن چنگالهای خون آلود هرگز اصلاح پذیر نیست و ظرفیت اصلاحات را  هم ندارد.

مرحله ی سرنگونی رژیم آخوندی واقعی و جدی است. مردم دلیر ایران میدانند که باید از هر فرصت جهت قیام استفاده شود و از سویی دیگر سردمداران حکومت اسلامی توان رویارویی با مردم ستمدیده ی ایران را دیگر ندارند. در پایان مایل هستم به یک نکته کوتاه اشاره کنم: حال اوضاع در انتخابات قلابی رژیم به هر طرف که بچرخد، رئیس جمهور انتصابی غیر مشروع است و پشیزی برای مردم ایران اهمیت ندارد بلکه مردم ایران خواهان سرنگونی کلیت رژیم مذهبی برای برقراری آزادی، دموکراسی و سکولاریسم در ایران هستند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

داریوش حاجبی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.